
آرمین: اقدام نظامی عربستان کاملا قابل پیش بینی بود/روند تحول پرونده هسته ای به افزایش قدرت و نفوذ ایران می انجامد
روزنو :به رسمیت شناختن ایران به عنوان یک قدرت صاحب فناوری هستهای حل و رفع تحریمها به افزایش قدرت و نفوذ ایران درمنطقه خواهدانجامید. این تحولات عربستان و دیگر کشورهای عربی راسخت نگران کرده است.
به رسمیت شناختن ایران به عنوان یک قدرت صاحب فناوری هستهای حل و رفع تحریمها به افزایش قدرت و نفوذ ایران درمنطقه خواهدانجامید. این تحولات عربستان و دیگر کشورهای عربی راسخت نگران کرده است.
به گارش روز نو، تحولات یمن و حمله عربستان و متحدان عربیاش به این کشور یکی از خبرهای روز دو هفته گذشته است. برای یمن چه اتفاقی افتاد همزمانی تحولات یمن و مذاکرات لوزان آیا دلیل مشخصی داشت؟ چرا عربستان به یمن حمله کرد؟ مسلما نقشه خاورمیانه نسبت به پیش از انتشار بیانیه لوزان تفاوتی شگرف با گذشتهاش داشته است. اکنون ایرانی در منطقه وجود دارد که از یک بحران یک فرصت ساخته است. دکتر محسن آرمین فعال سیاسی اصلاح طلب؛ در تحلیل خود از تحولات این روزهای سیاست خارجی ایران میگوید:» روند تحول پرونده هستهای ایران براثر ابتکار عمل دولت اقای روحانی و نیز آقای اوباما از یک بحران و تهدید بالفعل علیه ایران به مذاکرات میان ایران و ۵+۱ به سمت حل این بحران و به رسمیت شناختن حق ایران در برخورداری از فناوری هستهای و در نتیجه به رسمیت شناختن ایران به عنوان یک قدرت صاحب فناوری هستهای پیش میرود. حل این بحران و رفع تحریمها و همکاریهای اقتصادی با اروپا به افزایش قدرت و نفوذ ایران درمنطقه خواهدانجامید. این تحولات عربستان و دیگر کشورهای عربی راسخت نگران کرده است. با قدرت گرفتن حوثیها در یمن این هلال سبز از یمن تاسوریه امتداد خواهد یافت. با توجه به توضیحات فوق اقدام نظامی عربستان با همراهی کشورهای عربی را باید یک اقدام شتابزده و منفعلانه و البته از سر ناچاری و اضطرار ارزیابی کرد» دکتر محسن آرمین فعال سیاسی اصلاح طلب به تحلیل رفتار کشورهای منطقه در بحران یمن میپردازد. دلایل بروز و نقش هر کدام از عوامل بحران زا موضوع گفتوگوی ما با محسن آرمین است. محسن آرمین اگر چه این روزها کم حرف است اما تحلیل گری است که اوضاع منطقه را به خوبی می شناسد مشروح گفتوگوی محسن آرمین با ندای ایرانیان در ذیل آمده است:
چرا عربستان، به صورت ناگهانی به یمن حمله کرد؟ اینکه میگویم ناگهانی به این دلیل این است که طبعا هیچ تحلیلگری پیش بینی عملیات نظامی را از سوی عربستان در کوتاه مدت نداشت؟
اقدام نظامی عربستان علیه یمن اساسا اقدامی غیر قابل پیش بینی نبود. عربستان در سالهای اخیر نظیر این اقدام را در بحرین انجام داده بود. از نظر تاریخی نیز عربستان سابقه دخالت نظامی در یمن را دارد. این کشور درسال ۱۹۹۴ در جنگ میان دو یمن از یمن جنوبی به رهبری علی سالم البیض حمایت کرد. اصولا تاریخ معاصر دو کشور شاهد درگیریها و منازعات نظامی فراوانی بوده است. علت این درگیری هاگاه اختلافات دیرپا و مستمر سرزمینی میان دو کشور بوده که تا کنون نیز ادامه دارد.گاه تهدیدهای امنیتی نظیر شکل گیری حکومت سوسیالیستی یمن جنوبی و یااعلام نظام جمهوری در دوره عبدالله سلال در یمن شمالی به پایتختی صنعا بوده است. با توجه به چنین سابقهای احتمال حمله نظامی عربستان به یمن در پی تحولات اخیر و به قدرت رسیدن حوثیهای زیدی کاملا قابل پیش بینی بود. به هر حال عربستان سعودی که نسبت به یمن ادعای سرزمینی داردو یمن را حیات خلوت خود میداند نمیتواند نسبت به قدرت گرفتن یک نیروی شیعی زیدی در مرزهای جنوبی خود بیتفاوت باشد. مسئله اساسا کمک جمهوری اسلامی ایران به حوثیها نیست. من نمیدانم این کمکها به چه میزان و از چه نوع است و آیا اساسا کمکی صورت گرفته یا خیر. میتوان احتمال قوی داد که ادعای کمک ایران به حوثیها بیشتر یک جنگ و پروژه تبلیغاتی سیاسی باشد. اما یک چیز مسلم است و آن اینکه از یک سو حوثیها شیعه هستند و مانند هر مجموعه شیعی دیگر در منطقه به ایران به عنوان تنها کشور شیعی جهان احساس سمپاتی و خویشاوندی میکنند و در صورت به قدرت رسیدن با ایران روابط نزدیکی برقرار خواهند کرد و از سوی دیگر عربستان با شیعیان زیدی یمن از زمان امام یحیی در نیمه اول قرن بیستم تا کنون رابطهای تیره داشته است. لذا عربستان نمیتواند گسترش نفوذ ایران را تا پشت مرزهای جنوبی خود تحمل کند. اگر این واقعیات را که به طور بسیار مجمل و فشرده عرض کردم در نظر آوریم اقدام اخیر نظامی عربستان در یمن امری کاملا قابل پیش بینی بود.
عملیات نظامی عربستان و هم پیمانان عربیاش آغازی بر تحولات جدید خاورمیانه عربی نیست، ظاهرا عربستان و کشورهای عربی میخواهند نیروهای واکنش سریع داشته باشند. چرا و به چه دلیل؟
ایده نیروی نظامی مشترک عربی ایده جدیدی نیست امااعراب در تحقق این ایده موفق نبودهاند. این عدم موفقیت دلایل و علل ساختاری قابل توجهی دارد که به این زودیها برطرف شدنی نیست
برخی معتقدند عربستان به دلیل ترس از گسترش نفوذ ایران و دور شدن کشورهای منطقه از عربستان دست به واکنش عصبی زده است، و با این برخورد زود هنگام میخواهد جلوی تحولات بیشتر را بگیرد. تا چه حد این تحلیل را درست میدانید؟
ببینید عربستان و دیگر کشورهای عربی نسبت به هلال سبز شیعی در منطقه بسیار حساس هستند. طی سالهای اخیر بر اثر تحولات منطقه در عراق و سوریه این هلال سبز پررنگتر و گستردهتر شده است. در عراق شیعیان پس از صدام به قدرت رسیدهاند. و نفوذ نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران در عراق و سوریه به شدت افزایش یافته است. در لبنان به ویژه پس شکست عملیات نظامی اسرائیل در مقابل حزب الله، موقعیت این گروه متحد ایران و در نتیجه نفوذ ایران در این کشور مستحکم شده است. روند تحول پرونده هستهای ایران براثر ابتکار عمل دولت اقای روحانی و نیز آقای اوباما از یک بحران و تهدید بالفعل علیه ایران به مذاکرات میان ایران و ۵+۱ به سمت حل این بحران و به رسمیت شناختن حق ایران در برخورداری از فناوری هستهای و در نتیجه به رسمیت شناختن ایران به عنوان یک قدرت صاحب فناوری هستهای پیش میرود. حل این بحران و رفع تحریمها و همکاریهای اقتصادی با اروپا به افزایش قدرت و نفوذ ایران درمنطقه خواهدانجامید. این تحولات عربستان و دیگر کشورهای عربی راسخت نگران کرده است. با قدرت گرفتن حوثیها در یمن این هلال سبز از یمن تاسوریه امتداد خواهد یافت. با توجه به توضیحات فوق اقدام نظامی عربستان با همراهی کشورهای عربی را باید یک اقدام شتابزده و منفعلانه و البته از سر ناچاری و اضطرار ارزیابی کرد. البته عربستان و کشورهای عربی در این اقدام نیم نگاهی هم به مذاکرات هستهای داشتهاند با این هدف که این اقدام مذاکرات را تحت الشعاع قرار دهد. فراموش نکنیم که نتنیاهو طی ماههای اخیر که مذاکرات ایران و ۵+۱ جدی شد همواره بر این نکته تأکید کرده و میکند که توافق هستهای با ایران و برداشته شدن تیغ تحریمها از گلوی ایران موجب قدرت گرفتن بیشتر ایران در منطقه خواهد شد. این استدلال نتنیاهو در آمریکا و به ویژه در میان جمهوری خواهان و نیز در میان دولتمردان اروپایی از جمله دولت سوسیالیست فرانسه که گرایش زیادی به اسرائیل دارد گوشهای شنوای زیادی مییابد. در نتیجه سران ۵+ ۱ را در مذاکره و توافق هستهای با ایران تحت فشار قرار میدهد. در چنین فضایی و در حالی که مذاکرات هستهای به مراحل نهایی رسیده است، اقدام مشترک نظامی عربها علیه یمن به بهانه حضور نظامی جمهوری اسلامی ایران در یمن میتوانست این فایده را نیز داشته باشد که به تقویت موضع اسرائیل و مخالفان آمریکایی و اروپایی مذاکرات هستهای بینجامد و فشار را بر دولتهای ۵+ ۱ برای پایان دادن به مذاکرات هستهای افزایش دهد که البته این اتفاق نیفتاد.
آمریکا چه نقشی در تحولات یمن دارد؟ به نظر شما این کشور در جریان بوده است؟ یا در عمل انجام شده قرار گرفته است؟
دولت اوباما به خاطر مذاکره هستهای باایران متحدان منطقهای خود به ویژه عربستان را به عنوان رقیب سنتی ایران در منطقه سخت ناراضی کرده است. همراهی آمریکا با عربستان و کشورهای عربی در اقدام نظامی در یمن که از نظر سیاسی و تبلیغاتی تحت عنوان مقابله با نفوذ ایران در یمن صورت گرفته است، میتواند تا حدود زیادی از شدت این نارضایتیها بکاهد بنابراین قویا میتوان احتمال داد که آمریکا در جریان این اقدام بوده است. اساسا اقدامی در این سطح که با مشارکت چندین کشور عربی متحد آمریکا صورت میگیرد و آمریکا در ساختار قدرت آنها نفوذ گستردهای دارد نمیتوانسته از دید آمریکا پنهان بوده باشد.
تحولات یمن تا چه حد بر آینده منطقه تاثیر میگذارد؟
به نظر میرسد بحران یمن ادامه پیدا کند. اگر چه نیروی نظامی مشترک عربی به رهبری و محوریت عربستان بقایی نخواهد داشت و درمیان مدت به احتمال قوی از آن جز اسمی باقی نخواهد ماند اما عربستان به دلایلی که قبلا گفتم با حمایت سیاسی و مالی کشورهای عربی به مداخله نظامی در یمن ادامه خواهد داد. و در صورت ادامه این وضع احتمالا یمن به کانون بحران دیگری در منطقه تبدیل خواهد شد. مگر اینکه جمهوری اسلامی ایران با استفاده از تجربه مذاکرات هستهای که قدرت و ظرفیت بالای دیپلماتیک ایران را به نمایش گذاشت به منظور پایان دادن به این بحران دست به ابتکار عمل دیپلماتیک بزند.
ورود مصر به درگیریهای یمن را چگونه ارزیابی میکنید؟ (تحلیل شما از رفتار مصر چیست؟) مصر چه منافعی در یمن دارد؟
به نظر من اگر جه مصر سابقه دخالت نظامی در یمن دارد و در زمان عبدالناصر در حمایت از یمن جنوبی به این کشور نیروی نظامی اعزام کرد اما در حال حاضر مصر در یمن منافع مشخصی ندارد. اساسا مشکلات داخلی مصر به این کشور اجازه نمیدهد به یمن فکر کند. حضور مصر در اقدام نظامی مشترک در یمن دلایل دیگری دارد. نگرانی مشترک کشورهای عربی از گسترش نفوذ استراتژیک ایران در منطقه به ویژه منطقه عربی، و نیاز مصر به کمکهای مالی عربستان مهمترین عواملی است که موجب شده است این کشور در اقدام نظامی علیه یمن در کنار عربستان قرار گیرد. این نکته را هم فراموش نکنیم که مصر همواره داعیه رهبری جهان عرب و دفاع از کیان عربی را داشته است. بنابراین این کشور نمیتواند تحولات یمن را که به سمت نفوذ بیشتر ایران دریک کشور عربی پیش میرود به سکوت نظاره کند و تابلوی تبلیغاتی دفاع از سرزمینهای عربی را به عربستان بدهد
برنده تحولات یمن در نهایت چه کشوری خواهد بود؟
به نظر من اگر تحولات به همین شکل پیش برود هیچ کشوری برنده این بحران نخواهد بود. کشور فقیر و محروم یمن با تخریب زیرساختهایش فقیرتر و محرومتر خواهد شد. احتمالا این کشور گرفتار جنگ داخلی خواهد شد. چنین وضعیتی شرایط مساعدی برای رشد گروههای تروریستی نظیر داعش و القاعده به شمار میاید که این امر نه تئها به ضرر یمن بلکه به ضرر عربستان نیز خواهدبود. زیرا عربستان به دنبال این بود که از نفوذ ایران در همسایگی خود جلوگیری کند امااقدامات او به گسترش نفوذ داعش و القاعده در همسایگی میانجامد که خطری شدید برای امنیت داخلی این کشور خواهد بود. اکثر مردم یمن همانگونه که قبلا عرض کردم به طور تاریخی نسبت به عربستان نگاه منفی دارند این نگاه منفی تشدید خواهد شد. به احتمال زیاد عربستان اقدام به حمله نظامی زمینی علیه یمن نخواهد کرد. اگر چنین کند خطای بسیار بزرگی مرتکب شده و در باتلاق یمن بیشتر گرفتار خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران هم از اینکه در محیط اطرافش کانونهای رشد و پرورش تروریسم خشن گسترش یابد هیچ طرفی نخواهد بست. خلاصه آنکه این بحران طرف پیروز نخواهد داشت.
اینکه عربستان و هم پیماناناش دست به عملیات زمینی برای روی کار آوردن رئیس جمهور سابق یمن بزند تا چه حد محتمل است؟
منصور هادی رئیس جمهور برکنار شده یمن شانسی برای حکومت نخواهد داشت. رئیس جمهوری که به کشور خارجی پناهنده شود و خواهان حمله نظامی کشورهای دیگر علیه کشور خود شود که طی آن مردم بیگناه کشته میشوند دیگر شانسی برای بازگشت به قدرت نخواهد داشت.
تحولات یمن تا چه حد بر مواضع ایران تاثیر میگذارد؟
ایران امروز یک قدرت مهم منطقهای است. لازمه بزرگ بودن رفتار بزرگان داشتن است. تکیه بر قدرت سخت در تعامل با همسایگان به ویژه در جهان امروز کارآمد نیست بلکه آثار کاهنده و فرسایندهای بر توان ملی ایران خواهد داشت. حتی وجود رقابتهای منطقهای برای اتحاد کشورهای عرب منطقه علیه ایران کافی است چه برسد به اینکه کانونهای اختلاف حل ناشدهای هم میان ایران و همسایگان وجود داشته باشد. خطری که امروز بیش از گذشته ایران را تهدید میکند این است که ایران به جای اسرائیل محور اتحاد و انسجام و نیز دشمنی و کینه توزی کشورهای عرب قرار گیرد. دقت داشته باشید شکل گیری نیروی نظامی مشترک عربی اگر چه به نظر من سرانجامی ندارد و خطری برای ایران به شمار نمیرود اما عملا با هدف یا به بهانه جلوگیری از نفوذ ایران تشکیل شده است. اقدامی که تا کنون حتی علیه اسرائیل صورت نگرفته است. امروز دولتهای محافظه کار عرب مانند عربستان در قبال ایران با اسرائیل هم موضع شدهاند. شکل گیری یک همسویی سیاسی منطقهای علیه ایران محدود به کشورهای عرب نخواهد بود. وضعیت به گونه ایست که ترکیه نیز که با ما روابط سیاسی خوب و روابط اقتصادی گستردهای دارد برای نزدیک شدن به عربستان و نیز کاستن از حجم منطقهای ایران از این فضا استفاده میکند و ایران را متهم به دخالت در بحران یمن میکند. افغانستان هم اعلام میکند در بحران یمن در کنار عربستان ایستاده است!! روابط سرد و انزوای سیاسی به راهبرد کشورهای محافظه کار عرب برای خارج کردن اسرائیل از کانون منازعه و اختلاف در منطقه و قرار دادن ایران به جای آن کمک میکند. این چیزی است که ما باید بکوشیم شکل نگیرد. ایران در مواجهه با بحرانهای منطقهای باید به قدرت نرم خود که به مراتب مؤثرتر و کارآمدتر از قدرت سخت است و در تقویت و ارتقاء موقعیت منطقهای و جهانی ایران اثری فزاینده دارد& تکیه کند. اجازه بدهید مثالی بزنم. ما در قبال بحرین دو گونه میتوانستیم عمل کنیم. یکی همان که عمل کردیم یعنی سامان دادن خط سیاسی تبلیغی گسترده علیه ال خلیفه و حمایت از شیعیان بحرین به عنوان «انقلابیون» بحرینی و تلاش و یا استقبال از سرنگونی رژیم آل خلیفه. نتایج این روش طی سالهای گذشته عبارت بوداز: فشار بیشتر بر شیعیان بحرین و محرومیت بیشتر ایشان از حقوق خویش، حضور و نفوذ بیشتر عربستان در بحرین تا حد حضور نظامی، متهم شدن ایران به عامل بیثباتی منطقه، تیرگی بیشتر روابط میان ایران عربستان و ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و... روش دوم این بود که ایران به جای حمایت از جنبش شیعیان علیه رژیم بحرین و درخواست علنی سقوط این رژیم از نفوذ خود بر شیعیان بحرین برای ارام سازی و حل بحران این کشور استفاده میکردو با ابتکارات دیپلماتیک میانجی گرانه میان دولت بحرین و مخالفان شیعی در حل بحران بحرین میکوشید. به این ترتیب هم به عنوان یک قدرت منطقهای قابل اعتمادو احترام در نظر دولت بحرین و دیگر دولتهای حاشیه خلیج فارس به رسمیت شناخته میشدو هم میتوانست دولت بحرین را به دادن امتیازهایی به جامعه شیعه بحرین و مشارکت بیشترآنان در ساخت قدرت این کشور قانع کند. سخنهای آقای رئیس جمهور پس از توافق سیاسی با ۵+۱ از این نظر حائز اهمیت بود. آقای روحانی در بخشی از آن سخنان کوشید ازاین موضع سخن بگوید و این چهره از ایران را در قبال همسایگان و کشورهای منطقه بنمایاند. به نظر من این سخنان آگاهانه و کاملا سنجیده و دقیق بود. امیدوارم که به اساس استراتژی سیاست منطقهای ایران تبدیل شود. به گمان من اگر فرصت بحرین از دست رفته است. فرصت یمن هنوز باقی است. ایران میتواند در بحران یمن با عربستان کار کند. ایران این ظرفیت را دارد که منطقه را مدیریت کند به شرط آنکه مانند بزرگان رفتار کند. البته چنین منش و روشی در سیاست خارجی، لوازمی دارد. داشتن روابط خوب و کار کردن با کشورهای منطقه و جهان و همچنین آمادگی برای پی ریزی سیاست داخلی متناسب و همسو از جمله لوازم چنین راهبردی است. نمیشود با دنیا تعامل منفی و یا محدود داشته باشیم و با کشورهای منطقه روابط سرد و نامطلوب داشته باشیم آنگاه انتظار داشته باشیم زمینه نقش آفرینی مؤثر در حل مشکلات منطقه برای ما فراهم باشد و مشارکت ما را در مدیریت منطقه به سادگی بپذیرند. و یا در در داخل بر عدم گفتوگو و دشمنی و توبه خواهی تأکیدکرد و در خارج با دشمنان براساس صلح و مذاکره و توافق عمل کرد.