
خانجانی:مجلس آینده مجلس عقلاست
کمتر از 6 ماه تا انتخابات مجلس شورای اسلامی فرصت باقی است و دو جناح سیاسی یعنی اصلاحطلبان و اصولگریان در حال برنامهریزی و سیاستگذاری هستند تا بیشترین سهم را در مجلس آینده به دست آورند. یکی از امتیازات بسیار مهمی که اصلاحطلبان از آن برخوردارند توافق هستهای و تاثیر برجام برای مشارکت حداکثری مردم و جلوگیری از اخذ رایهای خاکستری است؛ چرا که جبهه اصلاحات منش مذاکره و گفتوگو را یکی از منشهای سیاسی و اخلاقی خودشان میدانند و بارها بر این موضوع تاکید کردهاند که اصلاحطلبی به معنای سازش، تعامل سازنده و صلحطلبی است و با تقابل با جهان پیشرفتی عاید کشور نمیشود. به همین دلیل جبهه اصلاحات در سر جنجال کسب کسب حداکثری کرسیهای مجلس را میپرورد. اصلاحطلبان معتقدند با مجلسی ضعیف و ناکارآمد آبادانی، دموکراسی، پیشرفت و دولتی قدرتمند به وجود نمیآید. حال مساله این است که جبهه اصلاحات چه برنامههایی را برای دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی دارند. همچنین با تصویب و اجرایی شدن برجام این سوال به وجود میآید که آیا اصلاحطلبان درباره بهرهگیری از فضای جدید و برای جذب مشارکت حداکثری مردم در پای صندوقهای رای تا چه حد امیدوار هستند؟ جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات در خصوص برنامههای جبهه اصلاحات و نقش برجام در مشارکت حداکثری مردم در دهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی با «ابتکار» گفتوگو کرد.
آقای خانجانی، لطفا درباره مکانیزم جبهه اصلاحات برای تایید صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب توضیح دهید.
اساسا اصلاحطلبان باید به اصل موضوع انتخابات توجه داشته باشند و خودشان را درگیر گذرگاههای تنگ، تاریک و حاشیهای نکنند؛ چرا که اگر اصلاحطلبان از حالا به قضیه رد صلاحیتها معطوف شوند، نمیتوانند به آینده امیدی داشته باشند. به نظر من امید به آینده، اصلاحطلبان را به سمت تعالی پیش خواهد برد زیرا اصلاحطلبان باید از تجارب گذشته خودشان درس گرفته باشند و نباید امید به آینده را از دست بدهند.
پس اصلاحطلبان راهکاری برای تایید صلاحیتها ندارند؟
این طور نیست. جبهه اصلاحات بدون راهکار نیست اما جریان سیاسی چپ باید از تجربههای بعد از انقلاب و به خصوص خرداد سال 76 درس گرفته است به این معنا که باید مسیری را انتخاب کنند که کمترین مشکل و تنش را داشته باشد. به نظر من اصلاحطلبان با توجه به پیشینهای که دارند در انتخابات آینده شرایط خوب و مناسبی برای رقابت سالم پیش رو خواهند داشت. به نظر من اصلاحطلبان باید به گذشته هم نگاهی داشته باشند تا متوجه شوند که از کدام زاویه آسیب دیدهاند. شاید یکی از آسیبها عدم استفاده صحیح و مناسب از ادبیات در خور قابل توجه با حاکمیت و به خصوص رهبر معظم انقلاب است که باعث شد اصلاحطلبان به حاشیه رانده شوند در حالی که جریان سیاسی اصلاحطلب نقش قابل توجهای در پیروزی انقلاب اسلامی داشته و باید با رهبر معظم انقلاب رفتار صمیمانهای داشته باشند.
به نظر شما در این خصوص اصلاحطلبان مقصر بودهاند؟
خیر. در این رابطه تنها اصلاحطلبان مقصر نیستند بلکه افرادی هم میتوانستند تسهیلگر و برقرار کننده مناسبی در روابط باشند اما قدمی بر نداشتند. اصلاحطلبان اهل منطق و رایزنیهای سیاسی هستند و به هر دلیلی نباید با بخشی از حاکمیت دور باشند.
آیا اصلاحطلبان با آن قسمت از حاکمیت که گفتید گفتوگو و مذاکره داشتهاند؟
بله. اما قرار نیست رایزنیها و مذاکرات رسانهای شوند. به نظر من ضرورتی ندارد که این مذاکرات علنی و رسانهای شوند چرا که هرگاه اصلاحطلبان به حاکمیت نزدیک شدند برخی از این اتفاق احساس خطر کردند و به دنبال تفرقه بین نظام و جبهه اصلاحات بر آمدند.
علت احساس خطر این افراد برای چیست؟ مگر از ایجاد تفرقه بین جریان سیاسی چپ با حاکمیت چه سودی میبرند؟
علتش مشخص است چراکه جریان تندرو و افراطی خود را یکهتاز عرصه سیاسی میبیند و از همه مهمتر نظام جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب را تنها متعلق به خودشان میدانند و طبیعی است که از نزدیکی اصلاحطلبان با حاکمیت احساس خطر کنند.
آقای خانجانی این جریان تندرو و افراطی از چه زمانی به فکر تفرقه میان جبهه اصلاحات با حاکمیت شدند؟
جریان رادیکال و افراطی سالهاست که در کشور وجود دارد اما این افراد در دوران دولتهای نهم و دهم قدرت بیشتری یافتند و دولت نهم سعی در ایجاد تفرقه میان اصلاحطلبان و نظام داشت که تا حدودی هم در این فضا سازیها موفق شد. محمود احمدینژاد و جریان رادیکال، اصلاحطلبان را به عنوان یک جریان سیاسی توسعه گرا و تحول خواه رقیب خود میدانست و به همین دلیل این جریان از تمام ابزارها برای جلوگیری از صمیمیت جبهه اصلاحات با نظام یا بخشی از آن جلوگیری کرد.
حوادث سال 88 را میتوان یکی از تفرقهها میان اصلاحطلبان و نظام توسط جریان رادیکال دانست؟
به نظر من وقایع سال 88 بخشی از دستاوردها و اهداف جریان افراطی و تندرو بود چرا که آنها با این کار قصد داشتند تا اصلاحطلبان با حاکمیت و نظام فاصله بگیرند. اگر چه نباید از خطاهای استراتژی و اساسی اصلاحطلبان در این موضوع عبور کنیم زیرا جریان سیاسی چپ شاید میتوانست از وقوع بسیاری از بحرانها جلوگیری کند.
جبهه اصلاحات چه راهکاری برای رهایی از دام جریان رادیکال دارد؟
اصولا اصلاحطلبان برنامهریز یا تصمیمسازان با برنامه هستند و بر اساس متدولوژی مناسب برای توسعه کشور گام بر میدارند. جریان اصلاحات در سالهای گذشته نشان داد که جریانی توسعهگرا بوده و به آبادانی و سازندگی کشور علاقهمند است و هیچوقت جریانی محافظهکار نبوده و نیست و به خاطر همین دلایل اصلاحطلبان میتوانند فضایی را مهیا کنند تا دیدگاههای خود را با جامعه در میان بگذراند و حرف نو و تازهای را در جامعه بیان کنند.
آقای خانجانی، در حال حاضر وحدت و اتحاد اصلاحطلبان را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر اصلاحطلبان از دو دستگی و خود خواهی دوری کنند طبیعی است که این انسجام به آنها کمک میکند تا در مقابل رقیبان از کارکرد مناسبی برخوردار باشند و مطمئنا با کمترین هزینه به اهداف خودشان دست پیدا کنند.
آیا جبهه اصلاحات به فکر مکانیزم برندسازی افراد شاخص اصلاحطلب در شهرستانها و استانهای کشور هستند؟
به نظر من، جبهه اصلاحات باید شرایطی را در شهرستانها و حوزههای انتخابیه مهیا کند تا عناصری که قابلیت دفاع از حقوق مردم، حقوق شهروندی و ایفای نقش نمایندگی را دارند در انتخابات مجلس آینده شرکت کنند اما ممکن است به هر دلیلی نسبت به اشخاص حساسیتهای غیر منصفانهای وجود داشته که متاسفانه باعث رد صلاحیت برخی از افراد شده است. تجربه نشان داده که رفتار ستیزه جویانه اصلاحطلبان نسبت به رد صلاحیتها کمکی به آنان نکرده و به نظر من جریان اصلاحات نباید رفتار تقابلی نسبت به این موضوع از خود نشان دهد. تاکید میکنم اگر بتوانیم افراد معتدل، اصلاحطلب و توانمند را معرفی کنیم از شورای نگهبان تایید صلاحیت این اشخاص را میتوان دریافت کرد و به نظر من نباید خودمان را درگیر و اسیر افراد شاخص اصلاحطلب کنیم چرا که جبهه اصلاحات افراد جوان، تحصیلکرده و توانمند زیادی دارد.
شوراهایی مانند شورای هماهنگی و مشورتی در جبهه اصلاحات وجود دارد. در خصوص عملکرد و تفاوت این شوراها توضیح میدهید؟
بخشی از این شوراها را میتوان به عنوان نهادهای اجرایی برای انتخابات دانست؛ به طور مثال شورای هماهنگی اصلاحات برای هماهنگی بین جریانها و احزاب اصلاحطلب تشکیل شده و در حال حاضر گروههایی وجود دارند که عضو شورای مربوطه نیستند و شاید وقت مناسبی برای بررسی این گروهها نباشد تا وارد شورای هماهنگی بشوند یا نشوند. تعدادی از گروهها و جریانات اعتدالگرا و معقول همچنین شخصیتهای تاثیرگذار اصلاحطلب وجود دارند که تحت نظر این شورا نیستند، اما اگر بخواهیم از دیدگاهها و نظرات آنها استفاده کنیم باید شورایی فراتر و بزرگتر از شورای هماهنگی تشکیل داد. خوشبختانه در بین گروهها و اشخاص اصلاحطلب هیچ گونه اختلافی وجود ندارد و همه دوستان به این جمعبندی رسیدهاند تا در شورای مشورتی تمام جریانها سیاسی اصلاحطلب، اعتدالگرا و حتی اصولگرایان معقول هم حضور داشته باشند.
بسیاری از اصلاحطلبان معتقدند با توجه به عملکرد و تجربه موفقی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به دست آوردند میتوانند در انتخابات مجلس موفق شوند. این در حالی است که برخی معتقدند گرایش سیاسی حجتالاسلام روحانی اصولگراست نه اصلاحطلب و به همین دلیل جریان سیاسی چپ در انتخابات پیروز نشده است. شما در این باره چه نظری دارید؟
این مهم نیست که حسن روحانی اصلاحطلب یا اصولگرا باشد بلکه مهم این است فردی که انتخاب و رئیسجمهوری شده دیدگاهها و منافع اصلاحطلبان را پوشش میدهد. به نظر اگر فردی اصولگرا اما توسعهگرا باشد و مسیری که اصلاحطلبان مد نظر دارند دنبال کند و وارد مجلس شود هیچ مشکلی وجود ندارد. به نظر من اگر هر دو جناح سیاسی بتوانند کاری انجام دهند تا از ورود افراد رادیکال، افراطی و تندرو و ضد توسعه به مجلس جلوگیری کنند، خدمت بسیار بزرگی به مردم و کشور کردهاند. ممکن است رئیسجمهوری قبل از انتخابات سال 92 اصلاحطلب نبوده اما فرایند عمل و رفتار وی اصلاحطلبی بوده است؛ به این معنا که او شعارهایی را بیان میکرد که مد نظر اصلاحطلبان بوده و از همه مهمتر اشخاص اصلاحطلب از وی حمایت میکردند. در نتیجه هیچ کس نمیتواند روحانی را اصلاحطلب نداند چرا که رفتار و گامهایی که او بر میدارد اصلاحطلبانه است و نباید فراموش کرد که اعتدالگرایان و اصلاحطلبان در یک مسیر حرکت میکنند.
فکر میکنید چه تعداد از کرسیهای مجلس آینده را اصلاحطلبان کسب میکنند؟
اینکه چه تعداد از کرسیها را اصلاحطلبان به دست بیاورند مهم نیست چرا که اگر اصولگرایان عاقل و توسعهگرا به مجلس راه یابند برای جبهه اصلاحات مطلوب است. اما بر اساس شرایط و نگاهی که جامعه نسبت به آینده خویش دارد به نظر من اکثریت مجلس دهم اصلاحطلب خواهد بود. به عقیده من مجلس آینده مجلس عقلاست یا نخبگان اعتدالگرا مجلس آینده را تشکیل میدهند.
آقای خانجانی، شما در بین سخنانتان بارها به واژه توسعه اشاره کردید منظورتان از این کلمه چیست؟
به نظر من ایران باید به کشوری توسعهگرا و پیشرفته تبدیل شود. متاسفانه عمده رفتارها در دولتهای نهم و دهم ضد توسعه بود چرا که اقدامات دولت محمود احمدینژاد منافع ملی کشور را دچار آسیبهای جدی و مهمی کرد. به عقیده من مجلسی که حامی چنین دولتی باشد طبیعی است که کشور را با سیر نزولی و عدم پیشرفت مواجه میکند. خوشبختانه دولت تدبیر و امید مانند دولت قبل نیست و به فکر توسعه کشور است در نتیجه نباید اجازه داد مجلس دهم رویکردی ضد توسعه و منافع ملی داشته باشد. من به عنوان شخصی که کنشگر سیاسی هستم جا دارد تا از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در دو سال گذشته تشکر و قدردانی کنم چرا که ایشان دیدگاههای بسیار روشن و شفافی را درباره مسائل مهم کشور از نظر توسعه و پیشرفت بیان کردهاند. رهبر معظم انقلاب هر نقدی که نسبت به دولت، کشور یا برجام داشتند، گفتند اما هیچوقت به جریان تندرو و افراطی اجازه دخالت ندادهاند. به نظر من کشور به مجلسی نیاز دارد که همراه و نقاد دولت باشد. متاسفانه در برخی از مجالس کشور برنامههایی برخلاف توسعه و آبادانی ایران تصویب شد.
بسیاری از استانداران و فرماندران شهرهای کشور همان افراد دولت احمدینژاد هستند. آیا جبهه اصلاحات از این موضوع نگرانی دارد؟
این نگرانی و معضل وجود دارد و باید وزیر کشور به این موضوع توجه جدی داشته باشد. در حال حاضر برخی از مسئولان اجرایی انتخابات از عناصر تندرو و وابسته به جریان خاصی که در دولتهای نهم و دهم هستند و به عقیده من این افراد عناصر قابل اعتمادی برای برگزاری انتخابات نیستند و باید تغییر کنند. از طرفی دولت و شورای نگهبان باید افراد وابسته به جریان انحرافی را تغییر دهند یا در مقام تصمیم سازی و تصمیم گیری در نهادهای استانداری، فرمانداری و بخش داری حضور نداشته باشند چرا که این اشخاص رای مردم را که رهبر معظم انقلاب گفتهاند حق الناس است زیر سوال میبرند.
جبهه اصلاحات چه راهکاری برای مشارکت حداکثری مردم و جلوگیری از رایهای خاکستری و خاموش مد نظر دارد؟
من شرایط را برای اصلاحطلبان مناسب میبینم و مهمتر از هر چیز ملت ایران متوجه شدهاند که اگر در صحنه حضور نداشته باشند دچار آسیبهای جدی میشوند چرا که از گذشته درس گرفته و میدانند که اگر در انتخابات مشارکت حداکثری از خود نشان ندهند چه شرایط بدی را مجدد تجربه خواهند کرد. آرای خاموش به آن معنا نیست که اصلاحطلبان رای نداشته باشند. قبول دارم فشارهای سیاسی و امنیتی دولتهای نهم و دهم باعث شد تا مردم حس مشارکت حداکثری را از دست بدهند چرا که امنیت سیاسی را در کشور احساس نمیکردند. در نتیجه این عوامل باعث شد تا اصلاحطلبان با رایهای خاموش و خاکستری مواجه شوند. خوشبختانه با تدابیر مهم رهبر معظم انقلاب و دیگر نهادهای تاثیرگذار شرایط به گونهای شده تا مردم احساس مسئولیت بیشتری برای مشارکت حداکثری در عرصههای مختلف سیاسی از جمله انتخابات داشته باشند.
اصل تحزب در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه احزاب و گروههای سیاسی ایران به بلوغ لازم نرسیدند و تجربه نشان داده که با تعدد احزاب چنین اصلی به وقوع نمیپیوندد.
در این باره چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
به عقیده من باید یک تا سه حزب سیاسی قدرتمند از اصلاحطلبان و اصولگرایان داشته باشیم تا رقابت را الگو قرار دهند تا رفتارها مورد سنجش قرار گیرد به این معنا که احزاب و جریانات سیاسی پاسخگوی اقدامات و رفتارهای خودشان باشند. به طور مثال چه کسانی دولت محمود احمدی نژاد را به قدرت رساندند؟ احزابی که از او حمایت کردند امروز باید پاسخگوی مردم باشند. همان طور که گفتم با توجه به اینکه احزاب قدرتمندی نداریم هر دولتی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا به قدرت برسد و ناکارآمد و ضعیف باشد هیچ حزبی مسئولیت آن را قبول نمیکند و به نظر من این موضوع یکی از ضعفهای بسیار بزرگ سیاسی کشورمان است.
به نظر شما تعدد احزاب نمیتواند این ضعفها را کم رنگ کند؟
تعدد احزاب در خاورمیانه جوابگو نیست چرا که رشد و آگاهی در تعدد احزاب وجود ندارد. متاسفانه اکثر احزاب کشور خانوادگی شده و در حال فعالیتهای سیاسی هستند. به نظر این استراتژی در دوران اصلاحات یعنی تعدد احزاب اقدام اشتباهی بود. تکثر گرایی و رفتار حزبی در احزاب بزرگ، قدرتمند و برنامه دار جواب میدهد. طبق آخرین آمار، ایران 226 حزب دارد اما اکثر این احزاب یک مسیری را طی میکنند و اگر شخصی نتواند حرف خود را در حزب مربوطه به کرسی بنشانند یک حزب مستقلی را تشکیل میدهد. به همین دلیل است که میگویم تعدد احزاب هیچ کارکردی ندارد.
اصلاحطلبان قصد ندارند تا حزب قدرتمندی را تشکیل دهند؟
خوشبختانه کارویژههای شوراهای هماهنگی و مشورتی جبهه اصلاحات قصد دارند در آینده حزبی بزرگ و قدرتمند با هر اسم و عنوانی را تشکیل دهند تا در عرصههای مختلف سیاسی با قدرت و با برنامه ظاهر شوند و مهمتر از هر چیز پاسخگوی نمایندهها و کاندیداهای خود در نهادهای سیاسی باشند.
هفته گذشته برخی از نمایندگان مجلس برای تصویب برجام تنشهایی را ایجاد کردند ارزیابی شما از بگو مگوهای دلواپسان درباره برجام چیست؟
برجام حاصل مذاکره بوده اما با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و هوشیاری تیم مذاکره کننده هستهای، ایران توانست پیروز و سربلند در مذاکرات ظاهر شود. به عقیده من حق مجلس شورای اسلامی است که نسبت به برجام نقدهایی داشته باشد، اما عدهای به دنبال حل و فصل مشکلات کشور نیستند. این افراد برای ایجاد فضایی پر تنش در تلاش هستند چرا که متوجه شدهاند که دیگر در سپهر سیاسی کشور جایگاهی ندارند.
پس به نظر شما عمر سیاسی این افراد به پایان رسیده است؟
بله همینطور است. عمر سیاسی جریان تندرو و رهبران آنها به سر آمده آنها به هر طریقی قصد دارند تا در میان ارکانهای نظام و نیروهای اصیل انقلاب اختلاف ایجاد کنند تا شاید جایگاه سیاسی و منافع شخصی خودشان را از دست ندهند.
برجام و توافق هستهای تا چه میزان میتواند در مشارکت حداکثری مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی تاثیرگذار باشد؟
یکی از مسئولان برای من تعریف میکرد که برخی از نمایندگان بر سر یک جریان سیاسی در مجلس تحصن کرده بودند و شخصی از آن مقام مسئول خواهش کرده بود تا اجازه دهد در ورزشگاه آزادی به نفع برجام تجمع کنند اما مسئول مربوطه با آن درخواست مخالفت کرد و برای عدم اجازه دلیل منطقی و زیبایی را بیان کرد زیرا گفته بود ورزشگاه آزادی ظرفیت چند میلیون نفر را ندارد و تعداد کمی با برجام مخالف هستند. چرا که مردم علاقه دارند تا کشور به سمت و سویی برود تا دغدغه و مشکلات کمتری داشته باشند و مهمتر از هر چیز ملت ایران به دنبال صلح و آرامش در کشور هستند و مطمئن باشید برجام تاثیر بسیار خوبی را برای مشارکت حداکثری مردم در پای صندوقهای رای در پی خواهد داشت.
آقای خانجانی چه کسانی به دنبال ایجاد فضایی پر تنش در کشور هستند و علاقه ندارند تا ایران توسعه پیدا کند؟
متاسفانه این رفتارها و تنشها ریشه در دولت محمود احمدینژاد دارد و کسانی که حامی رفتارهای بد او بودند علاقهمند نیستند تا دولت روحانی موفق و پیروز شود. جالب است بدانید این افراد ابا و واهمهای هم از حمله به اشخاصی که در بیت رهبر معظم انقلاب هستند، ندارند. طبیعی است که در کوتاهمدت نمیتوانیم با این افراد که بیش از چند دهه عادت به تندرویی در کشور داشتند مقابله کنیم چرا که اصلاحطلبان چوب نجابتشان را میخورند. همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند اگر آمریکا هم از خوی استکباری خودش دست بر دارد با این کشور هم وارد گقتوگو و مذاکره میشویم.
دو هفته گذشته حمید رسایی در صفحه اینستاگرام شخصی خودش مجلس شورای اسلامی را مجلسی دیکتاتور خطاب کرده بود نظرتان در این باره چیست؟
حمید رسایی به دلیل اینکه منافع وی تامین نشده مجلس را دیکتاتور دانسته است اما در گذشته که منافع او تامین میشد مجلس شورای اسلامی، مجلسی شریف و بزرگوار بوده است.
برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند که اگر در دولت احمدینژاد دموکراسی وجود نداشت در دولت اصلاحات تمرین دموکراسی حکمفرما بود نه خود دموکراسی؛ آیا با این تحلیل موافق هستید؟
دموکراسیخواهی و توسعهگرایی امری کوتاهمدت، آنی و سریع نیست. فرهنگ، اندیشه و رفتار در تحقق دموکراسی موثر هستند. مگر چقدر زمان لازم است تا فرهنگ دموکراسیخواهی، اندیشهورزی و تحزب را در یک جامعه استبداد زده جهان سومی نهادینه کنیم؟ چقدر زمان میبرد تا افکار عمومی را با فرهنگ دموکراسی آشنا کنیم؟ چه مدت زمان نیاز است تا مردم را از جهل و خرافهپرستی دور کنیم؟ به عقیده من هیچ نقطه صفری برای هیچ حرکت سیاسی یا اجتماعی نمیتوان در نظر گرفت. در گذشته سالیان سال نظامی استبدادی بر ایران حاکم بود و در این نظام استبدادی انقلابی رخ داد و بعد این کشور با 8 سال جنگ و بحرانهای اقتصادی مواجه شد و در دوران سازندگی نقطههای آغازین اجتماعی توسعه یافته شروع شد اما فراموش نکنیم که برای رشد فرهنگ دموکراسی شاید چندین دهه زمان لازم باشد. دموکراسی در غرب با همه نواقصی که دارد بیش از سه قرن طول کشید آن وقت این کارشناسان انتظار دارند در یک دولت 8 ساله دموکراسی تحقق یابد؟ اما در دولت اصلاحات بخش عظیمی از فرهنگ دموکراسی خواهی و شروع تحول آن در دولت اصلاحات عملیاتی شد یا در دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی شیب اجتماعی مناسبی حکمفرما بود اما دولت احمدینژاد چنان گسلی در این توسعهیافتگی ایجاد و جامعه را به سمت فلاکت و پرتگاه هدایت کرد. دولتهای نهم و دهم ضد دموکراسی، برنامه، توسعه و تحول بود.
سه گزینه برای ریاست مجلس دهم یعنی محمدرضا عارف، حجتالاسلام علی اکبر ناطق نوری و علی لاریجانی مطرح شدهاند. جبهه اصلاحات کدامیک را برای ریاست مناسبتر میداند؟
به نظر من این بحثها کاملا حاشیهای است که چه کسی نسبت به دیگری ارجحیت بیشتری دارد چرا که هر سه این عزیزان به هر نوعی لایق ریاست مجلس دهم هستند. جبهه اصلاحات علاقهمند است تا شخصی اصلاحطلب ریاست مجلس را به عهده بگیرد. به عقیده من هر سه این آقایان برای ریاست مناسب هستند و من امیدوارم که هر سه نفر در سر لیست اصلاحطلبان و اصولگرایان قرار بگیرند.
پس به نظر شما در این زمینه تفاوت خاصی بین اصلاحطلبان یا اصولگرایان معتدل وجود ندارد؟
اصولگرایان و اصلاحطلبان فارق از هر گونه جریان سیاسی و حزبی باید نکته مهمی را سر لوحه خود قرار دهند به این معنا که ما نیاز به کشوری توسعه یافته با حکمرانان توسعه یافته داریم. به نظر من باید یک حکومت خوب و مطلوب را به وجود آوریم این اصل میسر نمیشود مگر فضای توسعه یافتگی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را مهیا و در عین حال حافظ منافع ملی باشیم.