
پایان اصلاحات یا شروع بازسازی؟
نتایج آرای انتخابات ریاست جمهوری نشان داد فعالیت بخش زیادی از نیروهای اصلاحطلب و احزاب این جریان سیاسی با شکست مواجه شده است. هرچند که جبهه اصلاحات ایران به طور سازمانی تصمیمی برای حمایت از نامزدی در انتخابات نگرفت، اما احزاب و شخصیتهای این جبهه بیرون گود ننشستند و تصمیم گرفتند که در حمایت از عبدالناصر همتی وارد عرصه شوند. آنان در تمام ساعات روزهای منتهی به انتخابات تلاش کردند که مردم را به صحنه بیاورند. حتی سیدمحمد خاتمی هم وارد میدان شد هرچند که درباره انتخابات ریاست جمهوری به طور صریح اظهار نظری درباره همتی نکرد، اما از لیست شوراها حمایت کرد. ولی با این حال اصلاحطلبان در هیچ کدام از انتخاباتها توفیقی نداشتند. ضمن این که آرای همتی از آرای رضایی هم کمتر شد. به محض اعلام نتایج بسیاری اصلاحطلبان را هدف قرار دادند و به نقد آنان پرداختند. برخی معتقدند که نتایج انتخابات نشان داد که آن چه با عنوان جریان اصلاحات در کشور سالهاست شناخته میشود، به پایان رسیده است.
به گزارش روز نو :صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاحطلب و تحلیلگر جریان اصلاحات با اشاره به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم گفت: «رهبری اصلاحات اگرچه با تأخیر، اما تمامقد به حمایت از آقای همتی برخاست. یکی پس از دیگری چهرههای اصلاحطلب از شخص آقای خاتمی گرفته تا جناب کروبی، غلامحسین کرباسچی، حسین مرعشی تا چهرههای روشنفکری همچون دکتر عبدالکریم سروش و استاد مصطفی ملکیان مردم را به شرکت در انتخابات و رأی به آقای همتی دعوت کردند».
وی ادامه داد: «اما هیچیک از آن حمایتها و دعوتها نتوانست یخی را آب کند. دوونیم میلیون رأی برای آقای همتی در حقیقت تیر خلاصی در شقیقه اصلاحطلبان بعد از ۲۴ سال حیات سیاسیشان بود. در بدبینانهترین حالت دستکم ۱۰ میلیون و در خوشبینانهترین حالت حتی رفتن به دور دوم را اصلاحطلبان برای نامزدشان پیشبینی کرده بودند؛ اما شکست آنان بهمراتب سنگینتر از دیگران بود».
با این حال اصلاحطلبان میگویند که حضور آنان در صحنه انتخابات از سر ناچاری و برای حفظ جمهوریت بوده و اگر میتوانستند یکی از نامزدهای اصلی خود را در انتخابات داشته باشند، حتما آرای آنان از امروز خیلی بیشتر بود. اما به هرحال نمیتوان نادیده گرفت که اصلاحطلبان تلاش بسیاری کردند که مردم در انتخابات شرکت کنند اما آنان در این موضوع نیز توفیقی به دست نیاوردند و میزان مشارکت کمتر از نصف بود. همین نتایج هم باعث شده که حداقل آنان اگر چه تأیید نکنند که حیات این جریان به پایان رسیده است اما تأکید دارند که باید به فکر اصلاح اصلاحات باشند.
علی محمد نمازی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب کارگزاران در رابطه با ادامه روند فعالیت اصلاحطلبان با توجه به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اظهار کرد:«مهمترین کارهای اصلاحطلبان از دیدگاه من بدین شکل تقسیم میشود؛ اول انتقاد شجاعانه و صریح از خود و شناخت نقاط ضعف و قوت خود. دوم شروع به اصلاحمعایب از طریق تعیین اهداف، تعریف ساختار، برنامه ریزی، سازماندهی، تهیه زمانبندی فعالیت دائمی و توجه به بازخورد و ارزیابی از فعالیتها و خروج و نتیجه کار خود و سوم رفتن به سمت کارکرد حزبی. لازم است با همکاری جناح اصولگرا، دولت و دیگر دستگاههای ذیربط حاکمیتی فضای فعالیتهای تشکیلاتی را به سمت ادغام احزاب و در نهایت داشتن دو الی سه حزب فراگیر سوق دهند. همچنین ضمن اعلام آمادگی برای همکاری با دولت جدید، عملکرد رقیب را تحت نظر داشته و به هنگام انتخابات، هواداران و مردم را در جریان ضفهای دولت حاکم قرار دهند.»
حسین مرعشی از اعضای ارشد کارگزاران سازندگی نیز در یادداشتی نوشته:«شخصیتهای سیاسی اصلاحطلب متحدتر شوند و جبهههای سیاسی تجدید ساختار کنند و تقویت شوند و روابط خود با مردم را از نو باز تعریف کنند. من به پایان جریان سیاسی اصلاحات معتقد نیستم؛ اما حقیقت آن است که این جریان تضعیف شده و باید خود را باز تعریف کند. به هرحال ما با ۲۵میلیون رأی و پتانسیل قوی اجتماعی روبهرو هستیم که میتوان با تغییر ساختار و برنامهها و توسعه دادن سازمانهای اصلاحطلب آنها را در آینده دوباره جذب کرد. من معتقدم ما اصلاحطلبان با سازوکارها و سازمانهای کنونی نمیتوانیم این ۲۵میلیون رأی را با خود همراه کنیم و باید در ساختارهای خود تجدید نظر کنیم.»
تجربیات گذشته نشان داده وقتی جریانی در انتخابات ریاست جمهوری شکست میخورد، معمولا به حاشیه رانده میشود و فعالیت احزاب آن جریان کاهش پیدا میکند. احتمالا در ماههای آینده نیز شاهد باشیم که فعالیت جریان اصلاحطلب کاهش چشمگیری داشته باشد. اگر چنانچه این مسیر را در پیش بگیرند و فکری برای بازسازی خود نداشته باشند احتمالا این فرضیه که حیات سیاسی این جریان به پایان رسیده قوت میگیرد.