
اصلاحطلبان دولت در سایه تشکیل دهند
روز نو :از زمان اعلام احراز هویت نامزدهای ریاست جمهوری 1400 و حذف تمامی نامزهای اصلاحطلب و میانهرو تا حالا که نزدیک به دوماه از شکلگیری دولت سیزدهم و مشخص شدن شاکله کابینه میگذرد، همچنان سوالی که هرازگاهی بین سیاسیون مطرح میشود این است که آینده اصلاحطلبان چه میشود.
بسیاری از اصلاحطلبان میانهرو خوشبین بودند که ابراهیم رئیسی حداقل در برخی پستهای مدیریتی از میانهروهای اصلاحطلب استفاده کند، ولی بعد از تشکیل دولت و تعیین وزرای جدید هرچه به جلوتر رفتیم امید این دسته کمرنگتر شد. درواقع اقبال آقای رئیسی به وزرا و مدیران احمدینژاد با وجود کارنامههای نامطلوبشان بیش از گروههای سیاسی دیگر بود. این شرایط احتمالاً در جهت همان یک دست سازی کامل نظام، حداقل برای ده سالی است که تعدادی از اصحاب یا تئوریسینهای اصولگرا بارها در مزایا و مدحش سخن گفتهاند. در چنین شرایط ارائه نقشه برای ادامه حیات سیاسی اصلاحطلبان موضوع بسیار مهمی است. سید ناصر قوامی از فعالان سیاسی اصلاحطلب معتقد است کار اصلاحطلبان حتی برای تعامل با دولت یا هسته اصلی نظام سخت و پیچیده است، چرا که اصلاحطلبان چیزی در اختیار ندارند که تعامل کنند. او در مورد مواجهه اصلاحطلبان با دولت سیزدهم به اعتماد آنلاین گفته: «اصلاحطلبان در قدرت نیستند و کسانی هم که فعلاً در وزارت، استانداری یا هر سمت دیگری هستند، قطعاً برکنار میشوند و دولت یکدست میشود. تعامل برای زمانی است که هر دو طرف قدرتی در اختیار داشته باشند اما اصلاحطلبان هیچ امتیازی در اختیار ندارند که تعامل کنند. بلکه دولت سیزدهم است که باید نسبت به اصلاحطلبان توجه داشته باشد و ببینیم که آیا اینها شایستهسالاری را قبول دارند و چند پست به اصلاحطلبان میدهند. وقتی همه مجلس و کابینه دولت اصولگرا باشند، تعامل معنا ندارد.»
پیشتر و در زمان انتخابات، یکی از استراتژیهای برخی از اصلاحطلبان نزدیکی و ائتلاف با لاریجانی بود بلکه مانند سال ۹۲ و ۹۶ که با حمایت از روحانی پیروز شدند بتوانند کمابیش نقشی در حاکمیت داشته باشند که البته رد صلاحیت خلاف انتظار علی لاریجانی توسط شورای نگهبان این راه را هم بر آنها بست. قوامی در خصوص آینده سیاسی برادران لاریجانی هم اظهار کرد:«برادران لاریجانی به نهایت رشدی که مدنظرشان بود، رسیدند. زمانی اصلاً مصلحت نبود که دو برادر دو قوه را در اختیار داشته باشند و نتیجه را هم دیدیم. به نظر من این اشخاص کار خود را کردند و کنار رفتنشان طبیعی است. وقتی چند برادر منصبهای کلیدی کشور را چندین سال در اختیار دارند، به هر حال روزی باید برکنار شوند.»
عباس عبدی در مصاحبهای که با خبرآنلاین داشته معتقد است در شرایط فعلی، نه تنها اصلاحطلبان بلکه اصولگرایان و حتی براندازان هم به بن بست رسیدهاند. بنبستی که عبدی آن را بینتیجه بودن شیوههای مورد نظر هر سه گروه نامبرده، معنی میکند. او ضمن اینکه معتقد است اصلاحطلبان به طور کلی بینتیجه ماندهاند و از نتیجه بخش بودن سیاستهایشان ناامید شدهاند، درباره اصولگرایان هم نظری مشابه ارائه میدهد: «شاید شیوه اصولگرایان اکنون به نتیجه دلخواهشان منجر شده باشد ولی نظر من این نیست. چراکه صرف رسیدن به قدرت چیزی نیست که ذاتا مطلوبیت داشته باشد، بلکه حل مسائل جامعه به تبع حضور در قدرت است که مطلوبیت ذاتی دارد. اگر این نتیجه را در سیاست میخواهند به دست بیاورند مشخص است که از راه فعلی به دست نمیآید؛ این واضح است. حتی این شیوه انتخابشدن نیز مطلوبشان نبود. شما حتی نحوه برخوردشان را با نتیجه انتخابات میبینید ناشی از احساس عدم پیروزی و شکست و نوعی سرشکستگی است و میکوشند این را توجیه کنند.»
اما در میان سیاسیون همچنان افرادی هم هستند که افق دیدشان به این شدت تاریک و بدبینانه نیست. چندی پیش محمدهاشمی در این مورد اظهار نظر کرده بود و ضمن طبیعی دیدن کنارهگیری هر از گاهیِ احزاب و گروهها از متن سیاسی کشور گفته بود در همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد و بازهم نوبت به اصلاحطلبان میرسد.
او همچنین تصریح کرده بود: «در کشورهایی که بر مبنای مردمسالاری اداره میشود، چرخش قدرت بین نیروهای سیاست وجود دارد و این طور نیست که همیشه یک جناح سیاسی قدرت را در اختیار داشته باشد.
یک جناح میآید و دولت یا مجلس را در اختیار میگیرد، چندسالی کار میکند و بر اساس عملکردش مردم قضاوت میکنند که دوره بعد هم آن جناح باشد یا نه و اگر به این نتیجه رسیدند که جناح مستقر خوب کار نکرده است، یک جناح دیگر را روی کار میآورند.» الهه کولایی هم نسبت به آینده اصلاحطلبان امیدوار است و حتی راه تعامل بین اصلاحطلبان و اصولگرایان حاکم را هم باز میبیند.
کولایی در مصاحبهای با برنا معتقد است: «جریان اصلاحطلبی و اصلاحطلبان حکومتی در ایران، طیف بسیار متنوعی از نیروهای سیاسی هستند که برخی از آنان در نهادهای مهم قدرت حضور داشته و دارند. آنها به عنوان حلقههای ارتباطی میان محافظهکاران حاکم و تحولخواهان و اصلاحطلبان ارتباط برقرار میکنند.» این فعال سیاسی اصلاحطلب به نوعی راهکار بازگشت اصلاحطلبان را هم مطرح کرده است: «برای بقا و پایداری باید به تغییرهای اجتماعی در داخل و خارج از کشور توجه داشت.
نمیتوان واقعیتهای محیط داخلی و محیط بینالمللی را نادیده گرفت. بر همین اساس سیاستمدارانی هستند که با درک این تغییرها و ضرورتهای برآمده از آن، میکوشند رفتارها و کارکردها را تغییر دهند و اصلاح کنند و در برابر مطالبات مردم به گونهای رفتار کنند که رضایت آنها به دست آید.» اسماعیل گرامی مقدم، سخنگوی حزب اعتماد ملی در گفتوگو با اعتمادآنلاین راهکار دولت در سایه را برای اصلاحطلبان مفید میداند. او پیشتر ضمن لازم دانستن آسیبشناسی انتخابات اخیر که آقای خاتمی هم این ماموریت را به تحلیل گران اصلاحطلب داده، گفته بود: «در شرایطی که سه قوه در اختیار یک جریان است، اصلاحطلبان بیشتر به بازسازی خودشان میپردازند و همه اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را رصد میکنند و به عنوان یک دولت در سایه مثل همه دنیا انتقادات خود را مطرح و برنامههایشان را بیان میکنند.»
چیزی که مشخص است این که در شرایط فعلی که اصلاحطلبان شناخته شده و حتی برخی از اصولگرایان میانهرو کاملاً از عرصه قدرت بیرون شدهاند، بیش از همه فعالیتهای حاکمان و دولت سیزدهم توسط کسانی که کنار گذاشته شدند با دقت رصد میشود و همین موضوع فشار زیادی به اصولگرایانی که همچنان در باد پیروزی خود خوابیدهاند وارد خواهد کرد و شاید هم این فشار محملی شود برای بهرهبرداری اصلاحطلبان و بازگشت به قدرت.