
رئيسی رای «اكثريت» را پشت سر خود بياورد؛ با شجاعت
روزنو :دولت سیزدهم در مسیری قرارگرفته که راهی بهجز حل بحرانهای کشور باقی نمانده و فرصت زیادی نیز ندارد. هرچه زمان بیشتری از عمر دولت بگذرد و در مقابل بحرانها و چالشهای موجود کاهش پیدا نکند به همان اندازه کار را برای دولت سختتر خواهد شد. در چنین شرایطی مهمترین چالش دولت مذاکرات هستهای، نحوه عملکرد مدیران دولت و تغییر در وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم است. تیم مذاکرهکننده دولت رئیسی در حالی وارد مذاکرات شده که هنوز نمیتوان نسبت به واکنش طرف مقابل به پیشنهادهای ایران خوشبین بود. از سوی دیگر عملکرد مدیران به شکلی نبوده که باعث امیدواری مردم در بلندمدت شود. این در حالی است که مشکلات معیشتی مردم هنوز پابرجاست و تغییر جدی در وضعیت اقتصادی مردم رخ نداده است. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی چشمانداز پیش روی دولت در زمینههای مختلف با محمد سلامتی وزیر سابق کشاورزی و فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کرده است. در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
در یک نگاه آسیب شناسانه نسبت به دولــت آقای رئیسی مهم ترین نقاط قوت و ضعف دولت را در ماههای گذشته چه مسائلی میدانید؟
در مدت كوتاهي كه دولت آقاي رئيسى قدرت را در اختيار گرفته است، نميتوان ارزيابي دقيقي از عملكرد آن ارائه كرد. هنوز زود است كه شيوه جا افتادهاي ازتداوم مديريت دولت را براي نيل به اهداف اعلان شده آن مشاهده كرد. اما بهرغم اين مهم، به نظرم ميتوان به اعمال برخي ازالزامات مقدماتي مربوط به پيگيري وعمل به وعدههاي داده شده اشاره كرد.لذا از اين زاويه ميتوان به تحرك چشمگيرآقاي رئيسي درقالب سفرهاي استاني، ارتباط نزديك با مردم، پيگيري حل مشكلات واحدهاي توليدي غيرفعال ويا نيمه فعال و تشكيل منظم جلسه سران سه قوه كه مشاركت جدي تر قوا را براي حل مشكلات به ارمغان ميآورد و نيز تشكيل مرتب ستاد ملي مقابله با كرونا و پيگيري مصوبات آن اشاره وآنها را جزونقاط قوت اين دولت درابتداي كار به حساب آورد.ضمنا اين رفتــارها ميتوانند بخشي ازويژگيهاي يك دولـت ايستاده وپا به ركاب محســوب شوند كه درصورتي كه درچهارچوب يك برنامه همه جانبه انجام شوند، تضمين كننده پيشرفت كارها ميشوند.اما اگراين تحرك هامسيرغيراصولي طي كنند،نتيجه مطلوب به دست نخواهد آمد. بايد توجه داشت كه در سفرهاي استاني اولا نبايد صرفا به حل مسائل موردي پرداخت،بلكه بايد در درجه اول درجهت برطرف كردن موانعي كه فراراه تحقق برنامهها و توسعه همه جانبه منطقهاي درعرصههاي مختلف كشاورزي،صنعتي،گردشگري،محيط زيست وغيره وجود دارد وبه دليل پيچيد گيهاي خاص،تصميم گيري و اعمال مديريت مركز را ميطلبد، اقدام كرد. اما ظاهرا سفرهاي استاني اين مهم راپي نگرفته است. نتيجه اين ميشود كه نبايد از اين سفرها انتظارما حصل اساسي داشت. از اين زاويه ميتوان اين بيتوجهي را به عنوان نقطه ضعف تلقي كرد. ثانيا ارتباط مستقيم با مردم بايد براي بررسي و پي بردن به اولويتهاي مورد نظرجمعي آنها باشد و نه پاسخگويي به حل مشكلات فردي كه باتوجه به وجود میليونها فرد داراي مشكل امكان رسيدگي رئيس جمهور به همه آنها را ندارد. اما به نظر ميرسد كه آقاي رئيسي حل مشكل اشخاص را در اين سفرها بيشتر مد نظر قرارمي دهد. اين امرمسير كاررا به خرده كاري كشانده و از كارهاي اصلي دورمي كند.البته پيگيري كارهاي فردي جزء وظايف مديران ردههاي پايينتراست و آنها بايد دراين زمينه فعال باشند. اما وقتي رئيس جمهورمحوركارخود را اين موضوع قراردهد،دچارانحراف ازاعمال مديريت كلان ميشود. ثالثا گرچه حل مشكلات واحدهاي غير فعال ونيمه فعال، كاري ضروري وپسنديده است،اما ازآنجا كه تعداد زيادي ازواحدهاي توليدي درسرتا سر ايران به علل گوناگون غير فعال ويا نيمه فعال ميباشند، درگير شدن مستقيم رئيس جمهوردراين زمينه،وقت زيادي را ميطلبد. رئيس جمهور نميتواند به راحتي ازوقت ديگركارهاي ضروري كم كرده وبه آن اختصاص دهد. براي حل مشكلات واحدهاي توليدي وراه اندازي آنها بايد ستادي درمركز و ستادهايي زير نظرآن در استانها، متشكل ازعناصر ذيربط تشكيل داد. ستاد مركزي بايد به طور مرتب گزارش پيشرفت كارها را مستقيما به رئيس جمهور گزارش كند. تقريبا شبيه ستادهاي مبارزه باكرونا كه هم اكنون فعالند. اين كه رئيس جمهور خود باحضور درمحل درصددرفع مشكلات واحدهاي توليدي برآيد، نوعي ضعف در سازماندهي تلقي ميشود.گرچه نفس راهاندازي واحدهاي توليدي مهم و يك ضرورت براي افزايش توليد وايجاد فرصتهاي اشتغال و پاسداري ازسرمايههاست. رابعا آقاي رئيسي برنامه زمان بندياي درمورد مسائل ومشكلات حاد مملكتي و اولويتهاي مربوط به حل آنها را تعيين نكرده تا بهتر بتوان فرايند پيشرفت كارها را رصد كرد. اين نيز يكي ديگر از نقطه ضعف دولت است.
چرا انتخاب و نحــوه چینش مدیــران در دولــت آقای رئیسی تا به این اندازه با حرف و حدیــث همراه شد؟آیا مدیران دولت سیزدهم را متناسب با چالشها و بحرانهای کنونی جامعه ایران میدانید؟
كشورمااكنون درحالت عادي به سر نميبرد، بلكه يك مرحله بحراني تحميلي راسپري ميكند. چالشها وبحرانهائي كه اكنون كشور با آنها درگير است ناچيز نيستند، بلكه بعضا هركدام به تنهايي ميتوانند سرنوشت سازباشند. بيكاري، تورم، گراني، مشكلات توليد، مسائل فرهنگي، مشكلات محيط زيست، مهاجرت نخبگان، مناسبات پيچيده خارجي، موضوع برجام وغيره بخشي ازآنهاست. برخورد با اين چالشها و بحرانها نيازبه افراد پخته، باتجربه، برنامه ريز و جاافتاده دارد. درچنين زماني،واگذاري كارهابه كارآموزان وافراد ناوارد، به معني معطل گذاشتن كارهــا و هــدردادن فرصتهاي سرنوشت سازاست. اينكه با انگيزه جوان گرايي ازافراد بيتجربه يا كم تجربه در اين مرحله استفاده شود، خود نوعي بيتجربگي است. آقاي رئيسي برخي ازهمكاران خود را از افراد واجد شرايط براي حل مسائل مرحله بحراني، انتخاب نكرده است.اين امردر مورد موفقيت وي ابهام ايجاد كرده واحتمال بياثر شدن حمايتهاي فوق العاده كنوني را بهوجود آورده است. انتظار بسياري اين است كه با يكدست شدن، كارها اصوليتر، هماهنگتر، طبق برنامه و سريعتر انجام شود. يعني به همان شكلي كه قولش راداده اند. اما با وجود افراد مبتدي درراس امور، عملي شدن اين انتظارات بعيد مينمايد. بايد توجه داشت كه عدم موفقيت اين دولت صرفابه پاي آقاي رئيسي نوشته نميشود، بلكه به حساب همه نوشته ميشود.
دولت به چه میزان در تله سیاسی اصولگرایان برای انتخاب مدیران گیر افتاد؟ آیا وضعیت به شکلی شد که اصولگرایان برخی افراد را تحمیل کردند؟
آقاي رئيسي ازهمان ابتداي كار اعلام كرد كه تركيب كابينه را فراجناحي انتخاب خواهد كرد. البته همان موقع معلوم بود كه منظورآقاي رئيسي ازفراجناحي فراجبههاي و يا فرا گروهي و درداخل جناح اصولگراست. به اين معني كه اعضاي كابينه را ازطيفهاي مختلف اصولگرا انتخاب خواهد كرد و همين كاررا نيز انجام داد. او ناگزيراز اين اقدام بود. چون مورد حمايت همين طيفها قرارگرفته و موفقيت خودرا درانتخابات مديون آنها ميدانست.ازسوي ديگر سردمداران جناح اصولگرا نيز درجهت تحكيم وحدت جناح مذكورهمين امر را ميخواستند. يعني حضورنمايندگان همه گروههاي جبهه اصولگرادرتركيب هيات دولت.بنابراين تركيب كابينه بامشورت و هماهنگي گروهها و جبهههاي مختلف اصولگرايي حامي آقاي رئيسي انتخاب شد. شايد هم سهميه هرگروه دراين معاضدت توافق شد. ليكن درنهايت بانظرمساعد خود آقاي رئيسي نهايي شد. لذامسئوليت عملكرد آنها متوجه خود ايشان است. بنابراين انتخاب مديران در اين دولت رابايد يك تصميم جمعي كه آقاي رئيسي هم يكي از اعضاي آن جمع والبته درراس بوده، تلقي كرد. در چنین شرایطی آقاي رئيسي ميتواند مديريت كرده و درصورت لزوم مصوبات هيات دولت را درجهت منافع اكثريت مردم متعادل كند. البته اين امر بستگي مستقيم با قدرت مديريت رئيس جمهوردارد.
چرا دولت رئیسی در کوتاه مدت نتوانست مانع از گرانیها شود و قیمت کالاهای مورد نیاز مردم در دولت رئیسی به سیر صعودی خود ادامه داد؟
متاسفانه بعد ازروي كارآمدن دولت جديد قيمت كالاها به سيرصعودي خود ادامه دادند. وحتي بعضا سرعت بيشتري گرفتند.متاسفانه نرخ ارزهم افزايش پيداكرد. شايد اين افزايشها ناشي از ابهام درسياستهاي مختلف اقتصادي دولت جديد باشد.گرچه بهطور كلي انتظار اين بود كه قيمت كالاها و بهخصوص كالاهاي اساسي دردولت جديد، با توجه به شعارها و وعدههايي كه دولت مردان ميدادند، تامدتي، اگرنه كاهش لااقل ثابت نگاه داشته ميشد. بديهي است تحقق چنين انتظاري مستلزم درك درست ازواقعيت، داشتن برنامه واعمال مديريت كارآمد درجهت اجراي برنامه ازسوي دولت مردان است. اما چنين اتفاقي رخ نداد. اين خود گوياي شعارهاي بدون پشتوانه برنامهاي است كه بعضي ازدولتمردان سردادند. معمولايك شعار واقعي نتيجه تحليل وضع موجود، برنامهريزي براي تغييرآن وامكان مديريت درست براي نيل به هدف است. اگرحتي يكي از اين محورها مورد توجه واقع نشود، شعار بيپايه خواهد بود. به نظرم ميتوان گفت كه سيرصعودي قيمتها ناشي از عدم مواجهه همه جانبه با موضوع گراني ازسوي دولت است.
آیا نحوه برخورد دولت با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی را مناسب میدانید؟ بهنظر شما دولت سیزدهم درک صحیحی از بحرانهای موجود دارد؟
هنوز زود است كه ارزيابي دقيقي ازعملكرد دولت داشته باشيم. بايد فرصت داد تا آنچه كه درچنته دارند ارائه كنند. اما برخي از اقدامات درشروع كارها نشانه حركت درست روبه جلو نيست. بيشتراين كارها حالت خرده كاري و يا شعارگونه دارند. اين كارها نشاني از يك حركت همه جانبه و برنامهريزي شده ندارند. يا لااقل تا به حال توضيح كافي براي توجيه كارها دراين زمينه ارائه نكردهاند. اكنون بحران اقتصادي كه مادرهمه بحرانهاست دامنگير كشورشده است. بخشي ازاين بحران ناشي ازتحريمها وتحميل شده ازخارج است. بخش ديگرناشي ازسوء مديريت داخلي است. براي رفع اين بحران براي هردو اين بخشها بايد برنامه داشت. درموردبخشي كه به خارج مربوط ميشود،هم اكنون مذاكرات برجامي درحال انجام است.امانمي دانيم دولت مردان چه سياستي رادارنددنبال ميكنند تامنافع ملي ايران به نحو احسن تامين شود. سخنان مطرح شده ازسوي همه طرفهاي دخيل دربرجام فضاي اميد بخشي رانشان نميدهد. بنابراين هنوز نميتوان به خوبي روي كاهش فشار اقتصادي ازخارج اميد جدي داشت. در مورد بخشي كه به داخل مربوط ميشود، مديران ذيربط كه قاعدتا بايد يك سرو گردن از لحاظ مديريت ازمديران قبلي بلندتر باشند تا ضعف مديريت آنها را جبران كنند، اما معالاسف چنين ويژگياي ندارند وعمدتا سابقه مديريت درخور توجه دراين زمينه را دركارنامه اجرايي خود ارائه نكردهاند.لذا در مورد اعمال مديريت قوي درداخل هم بهمنظوراستفاده بهينه از امكانات و نيروها براي تحرك بخشيدن به موضوع اقتصاد درپردهاي از ابهام قراردارد. لذا اگراين تاكيد را داشته باشيم كه براي حل هربحران به شناخت ريشهاي آن، برنامه براي حل ومديريت درست نيازاست، هنوزدردولت آقاي رئيسي شاهد وجود اين سه مؤلفه نيستيم.
رئیسی با بحران فروپاشی سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد اجتماعی چه خواهد کرد؟آیا مسیری که دولت وی در حال حرکت در آن است در نهایت به سمت اعتلای اعتماد اجتماعی حرکت خواهد کرد؟
براي پاسخ به چنين سوالي بايد ديد انتظاراكثريت جامعه چيست؟واين اكثريت راچطورمي توان متقاعد كرد تااعتمادشان برگردد. اكنون طبقات متوسط و محروم جامعه به لحاظ اقتصادي ضربه خورده اند.لذا اولويت اول براي اين دوطبقه حل مسائل اقتصادي است. علاوه براين طبقــه متــوسط مطالبات سياسي وفرهنگــي خود راكه پشتوانه مطالبات اقتصادياش است، معطل مانده ميداند. يعني آزاديهاي سياسي، حمايت از احزاب، تضميــن بهره گيري از اينتــرنت با توجه به ضرورتهاي روزومسائل اقتصادي وغيره. اما طرز تفكري كه ظاهرا اكثراعضاي دولت و بهخصوص حاميان اصلي دولت دارند، فاقد ويژگي امكان پاسخ مثبت به اين مطالبات هستند. بنابراين احتمال پيچيدهترشدن مسائل وجود دارد. مگراين كه آقاي رئيسي با قاطعيت منافع ملي را برملاحظات جناحي ترجيح داده و به مطالبات اكثريت توجه ويژه نشان داده و درمقابل تهاجمهاي اقليت سينه سپركند.
ارزیابی شما از رویکرد دولت در روابط بین الملل چیست؟ چگونه میتواند در شرایطی که آینده مذاکرات در هالهای از ابهام قرار دارد منافع ملی کشور را در عرصه بین الملل محقق کند؟
مراودات بين المللي در هرعصري و بهخصوص درعصرفعلي يك ضرورت اجتناب ناپذيري است. منافع ملي كشورها چنين اقتضا ميكند. هرچه قدرمراودات بيشتر باشد به همان نسبت منافع بيشتري كسب ميشود. اما مراودات هميشه ازحساسيت خاص خود برخوردار است. دخالت درامورداخلي هركشورجزوخطوط قرمز آن محسوب ميشود. مسئولان كشورهاعمومابراساس منافع ملي خود موضعگيري ميكنند.آنها خوش ندارند كه ديگران برايشان تعيين تكليف كنند.حتي اگرظاهرامر منافع آنها را مدنظر قراردهد. نمونه آن اظهارات چند وقت پيش سفيرايران درعراق درمورداقدامات نظامي تركيه عليه نيروهاي پ.ك.ك. درخاك عراق كه با عكس العمل تنددوكشورمواجه شد. هردوكشورآن را دخالت بيجا درامور داخلي خود تلقي كردند. مراودات موفق بين المللي ادبيات خاص خود را ميطلبد. لذا تغييرموضع آنها درمواردي معين مستلزم ارائه راهي است كه منافع ملي و استقلال آنها را نيز دربرداشته باشد. بنابراين استفاده از ادبيات دستوري براي تغييرموضع نه فقط كارسازنيست، بلكه مايه تمسخر و به خطرافتادن منافع ملي خودمان ميشود. البته به نظرم اگراز ادبيات دستوري درمقابل ادبيات دستوري طرف مقابل استفاده شود،كاردرستي است. مثلا وقتي آمريكا و هم پيمانان آن ازبرجام خارج شده ويا به تعهدات خود عمل نميكنند، و بعد باپررويي و وقيحانه براي انجام وظيفه خود شرط وشروط قائل شده و با استفاده ازادبيات دستوري آن را مطرح ميكنند، متقابلا بهكاربردن ادبيات دستوري ضروري است. اما حتما بايد چنين ادبياتي رامديريت كرد تا نتیجه معكوس ندهد.
چرا فعالیت مدنی و سیاسی اصلاحطلبان در دولت کاهش داشته و شاهد نوعی سکوت معنادار در این زمینه هستیم؟
اولااصلاحطلبان باتوجه به دوانتخابات گذشته احساس ميكنند پشتوانه اجتماعي خود را به شكل سابق ندارند. لذا لازم است شرايط اجتماعي رامجددا تحليل و موقعيت خودرا بررسي ونحوه ارتقاء اعتبار اجتماعي خود را مشخص كنند. اين امرزمان براست. ثانيا درست است كه يكي ازوظايف سياسي جناح هانقد عملكرد دستگاه هاست كه دركنترل جناح رقيب ميباشد، و لذا اصلاحطلبان از اين زاويه بايد به وظيفه خود عمل كنند، اما اگر منصفانه به موضوع نگاه كنيم، ميبينيم كه گرچه به لحاظ تئوري و نظري اعتقاد اصلاحطلبان اين است كه تركيب دولت با طرز تفكر و اعتقاداتي كه دارد، توان رويارويي و مقابله ريشهاي واساسي بامشكلات موجود را ندارد اما معتقدند كه اين، عملكرد محسوس و ملموس دولت است كه ميتواند نماد مديريت وانعكاس ارزش اعتقادياش باشد. بنابراين آنها منتظرند ببينند آيا دولت اصولگرا با پشتوانه همه اركان، ميتواند از پس مشكلات برآيد يانه. دردولتهاي نهم ودهم اين كارنشد. اميد است دراين دولت اتفاق بيفتد.
در شرایط کنونی و در حالی که قدرت به صورت یکدست در اختیار اصولگریان قرار دارد چه رسالتی برای جریان اصلاحات قائل هستید؟
تصور اين است كه بايد اصل را منافع ملي و هدف را نيل به آرمانهاي مختلف مردم درنظر گرفت. و اين كه چه گروه و جناحي اين هدف ومنافع را تامين كند نبايد تعصب داشت. فكر ميكنم اكثريت اصلاحطلبان نيز همين نظرراداشته باشند. بنابراين اصلاحطلبان بايد باتوجه به منافع ملي، و با وجود مشكلات عديده، پيشنهادهاي اصلاحي خود را درچارچوب برنامههاي توسعه پنج ساله و ديگر برنامههاي مصوب كه خارج از اعمال نظر جناحي قرار گرفتهاند، به دولت ارائه دهند. اين كار انجام رسالتي است كه اثرآن ازديد مردم پنهان نميماند.
آیا اصلاحطلبان از قرار گرفتن در حاشیه قدرت به عنوان یک فرصت تاریخی برای بازپروری گفتمانی استفاده خواهند کرد؟
ابتدا بايد تاكيد كنم كه نبايد درحاشيه قدرت قرارگرفتن يك جناح رويداد غيرقابل انتظاري تلقي شود. هرجناح يا حزبي زماني توان به دست گرفتن قدرت را پيدا ميكند و زماني ديگر ناتوان ازاين امر است. اصلاحطلبان نيز مستثني ازاين قاعده نيستند. مهم اين است كه در زماني كه درقدرت نيستند، توان خود را از همه نظر ارزيابي و درجهت رفع ضعفهاي خود بكوشند. هيچ گاه نبايد همه چيز را تمام شده بدانند. درگذشته درمقاطع مختلف اصلاحطلبان اين كاررا كردهاند. بيترديد بازهم اين كارسازنده را انجام خواهند داد.