به روز شده در: ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۰
کد خبر: ۶۴۰۵۹۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۳۰ مرداد ۱۴۰۳
بررسی آماری تحلیلی انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳

سهم اصـلاح‏‌طلبان در پیروزی پزشکیان

چارلز تیلی نیز، مبتنی بر نظریه کنش جمعی، معتقد است که هر چه میزان «بسیج» و «سازمان‌یافتگی» افزایش یابد، احتمال کنش جمعی بیشتر می‌شود چراکه قدرتی که پشت آن کنش جمعی است افزایش یافته، منابعی که هزینه می‌کند کمتر شده و در نهایت منافعی که به‌دست می‌آید بیشتر می‌شود.
روزنو :

سهم اصـلاح‏‌طلبان در پیروزی پزشکیان

با معرفی کابینه چهاردهم، بحث در باب نقش اصلاح‌طلبان در پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات به محافل مختلف اصلاح‌طلبی بازگشته است. برخی مصرانه بر این عقیده پافشاری می‌کنند که اصلاح‌طلبان و در رأس آن سیدمحمد خاتمی نقش کمرنگی در پیروزی پزشکیان داشته‌اند و برای آن، به برخی مطالعات کمّی، ارجاع می‌دهند. به‌شخصه تمایلی برای پرداختن به این مجادله نداشتم و در آینده نیز به آن نخواهم پرداخت. با این حال مهم است که چه تصویری از آنچه رخ داده داشته باشیم.

اهمیت این بحث نه برای امروز که برای آینده است تا نقش نیروهای سیاسی در شکل‌گیری تحولات مهم اجتماعی-سیاسی ارزیابی شود. بر همین اساس، پرسش این است که سهم اصلاح‌طلبان در پیروزی پزشکیان در انتخابات چقدر بود؟ این موضوعی است که این یادداشت به آن خواهد پرداخت.

مروری بر چند پدیده مهم

تنها چند هفته پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، دور دوم انتخابات مجلس در تهران با مشارکت ۸ درصدی مردم برگزار شده بود. این در حالی است که در اسفند ۱۴۰۲ و در دور اول انتخابات مجلس نیز، در کلان‌شهرها مشارکت بالایی رخ نداده بود و آرای باطله یکی از شگفتی‌های این انتخابات شده بود. کف رأی لیست نیروهای میانه‌رو، موسوم به روزنه‌گشایی، در تهران صرفاً ۱۰ هزار رأی بود و در کلان‌شهرهایی نظیر شیراز و اصفهان و مشهد این لیست توفیقی کسب نکرده بود. مسعود پزشکیان هم که در کلان‌شهر تبریز موفق به حضور در مجلس شده بود، پس از چند انتخابات متوالی که در تبریز اول می‌شد، در این کلان‌شهر دوم شده بود.

اهمیت تحلیل آرای کلان‌شهرها در انتخابات مجلس از آن جهت است که در این مناطق، مشارکت در انتخابات نه ناشی از رقابت‌های قومی و محلی، که ناشی از رقابت سیاسی و نوعی مشارکت سیاسی است و از این جهت با انتخابات ریاست‌جمهوری قابل قیاس است.

مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز از جنس مشارکت سیاسی است و رقابت‌های قومی و محلی بر آن اثری ندارد. از این منظر، انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ در شرایطی کاملاً متفاوت از انتخابات‌های پیشین برگزار شد؛ برخلاف انتخابات سال‌های ۹۲، ۹۶ و ۱۴۰۰، این انتخابات همزمان با انتخابات شورای شهر نبود و از این جهت بخشی از مشارکت انتخاباتی که ناشی از رقابت‌های قومی و محلی رقم می‌خورد، در این انتخابات محقق نشد. به‌عبارت دقیق‌تر، میزان مشارکت در این انتخابات را می‌توان کاملاً به مشارکت سیاسی تفسیر کرد. این در حالی است که در این انتخابات، دوقطبی از جنس دوقطبی سال ۸۸ و یا رقابت سیاسی از جنس انتخابات سال ۸۴  نیز وجود نداشت و همین عوامل انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر را تا حدی منحصربه‌فرد کرد.

بنابراین انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ تحت شرایطی برگزار شده بود که در انتخابات‌های پیش از آن، مشارکت سیاسی در کلان‌شهرها بسیار کاهش یافته بود؛ طبق برخی از محاسبات، اگر انتخابات سال ۱۴۰۰ نیز بدون وجود انتخابات شورای شهر برگزار می‌شد، مشارکت در آن تنها ۲۸ تا ۳۹ درصد می‌شد؛ اعدادی که نشان می‌دهد مشارکت سیاسی تا چه اندازه کاهش یافته بود. در فضایی که امید به اثرگذاری از طریق صندوق رأی و همچنین میل به مشارکت سیاسی از طریق انتخابات با کاهش شدیدی روبه‌رو شده بود، تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان و حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات، اتفاقی جدید از منظر مشارکت رقم زد که باید عوامل مؤثر بر آن را شناخت.

چرا با عدد و رقم به‌تنهایی نمی‌توان یک پدیده سیاسی را توضیح داد؟

زمانی که بحث از عوامل مؤثر بر نتیجه انتخابات می‌شود، به‌طور طبیعی همه به سراغ تحلیل آمار و ارقام انتخابات و نظرسنجی‌ها می‌روند. این تصور وجود دارد که اعداد و ارقام، ماهیتی آبجکتیو دارند و به‌همین دلیل سوگیری‌های فردی در تحلیل آن‌ها لحاظ نمی‌شود. این تصوری خطاست؛ مفسّر، هرچقدر تلاش کند بی‌طرف باشد، باز هم در تفسیر نتایج یک پدیده سیاسی، ممکن است دچار سوگیری شود.

علاوه بر این، مطالعات کمّی در فهم پدیده‌های سیاسی، نابسنده است. اکنون بیش از شش دهه است که متخصصان و دانشمندان علوم اجتماعی بر اهمیت مطالعات کیفی در فهم پدیده‌های اجتماعی و سیاسی تأکید می‌کنند و بر نابسندگی پژوهش‌های کمّی برای فهم این پدیده‌ها تأکید دارند.

البته این به‌معنای نادیده گرفتن یافته‌های کمّی در علوم اجتماعی نیست؛ به‌عنوان کسی که در مطالعاتش مدام به اعداد و یافته‌های کمّی ارجاع می‌دهد، معتقدم مطالعات کمّی در فهم پدیده‌های اجتماعی و سیاسی لازم است اما کافی نیست؛ به‌همین جهت معتقدم که روش‌های تلفیقی (mixed-method) در فهم این پدیده‌ها می‌تواند کارایی بیشتری داشته باشد و از دقت علمی بالاتری برخوردار است.

بر همین اساس، معتقدم فهم پدیده انتخابات در ایران و عوامل مؤثر بر آن نیز از یک روش تلفیقی می‌گذرد و صرفاً نمی‌توان با داده‌های کمّی آن را فهمید؛ خصوصاً اگر این داده‌ها فقط متمرکز بر داده‌های انتخاباتی باشد و سایر داده‌هایی که به فهم بهتر رفتار مردم کمک می‌کند، نظیر داده‌هایی که تغییر نگرش سیاسی مردم و یا احساسات آن‌ها به پدیده‌های اجتماعی را توضیح می‌دهد، در تحلیل غایب باشند. علاوه بر آن، به‌کارگیری روش‌های کیفی نظیر مشاهدات مردم‌شناسانه و تحلیل گفتمان سیاسی نیز برای فهم این پدیده ضرورت دارد؛ در کنار آن، فهم رفتار جمعی مردم بدون اتکای به نظریه و فقط متکی بر داده‌های انتخاباتی نیز ناکافی است و این رویکرد بدون اتکا به نظریه، فهم دقیقی نخواهد بود.

نظریه کنش جمعی چگونه نقش اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۳ را توضیح می‌دهد؟

مشارکت مردم در انتخابات، نوعی کنش جمعی است؛ بنابراین برای فهم بهتر این مشارکت باید به نظریات کنش جمعی مراجعه کرد.  براساس این نظریه که ریشه درنظریه انتخاب عقلایی دارد، کنشگران سیاسی موجودات محاسبه‌گر و عقلانی‌اند که به‌دنبال کاهش هزینه‌ها و افزایش منافع‌اند. به بیان دیگر، افراد هنگامی دست به کنش و مشارکت سیاسی می‌زنند که نتایج محاسبات آنها از هزینه‌ها و فایده‌های مشارکت سیاسی، در نهایت، به نفع آنها باشد و یا هزینۀ کمتری در بر داشته باشد.

اما چه زمانی افراد احساس می‌کنند که مشارکت سیاسی آن‌ها منافعی در پی دارد؟ یکی از این عوامل که شیلینگ، نوبلیست اقتصاد، به آن پرداخته، تصور از میزان مشارکت دیگران است؛ او می‌گوید انتظاری که مردم از میزان مشارکت دیگران دارند، بر مشارکت خودشان نیز اثر می‌گذارد؛ در انتخابات، زمانی که شما تصور کنید که دیگران نیز به گزینه مدنظر شما رأی خواهند داد، احتمالاً انگیزه بیشتری برای مشارکت پیدا خواهید کرد. شیلینگ محاسبات خود را مبنی بر میزان مشارکت در قالب نمودار نشان داده است؛ که بر اساس آن، هر چه قدر انتظار از میزان مشارکت بیشتر باشد، تعداد افرادی که در نهایت مشارکت می‌کنند بیشتر خواهد بود.

مارک گرانوتر جامعه‌شناس نیز معتقد است هر فرد آستانه‌ای برای مشارکت در یک عمل جمعی دارد. یعنی برای آنکه به یک کنش جمعی (مثلاً شرکت در انتخابات) بپیوندد، باید حداقلی از افراد به آن پیوسته باشند.

چارلز تیلی نیز، مبتنی بر نظریه کنش جمعی، معتقد است که هر چه میزان «بسیج» و «سازمان‌یافتگی» افزایش یابد، احتمال کنش جمعی بیشتر می‌شود چراکه قدرتی که پشت آن کنش جمعی است افزایش یافته، منابعی که هزینه می‌کند کمتر شده و در نهایت منافعی که به‌دست می‌آید بیشتر می‌شود.

بر اساس این نظریات، به‌خوبی می‌توان نقش اصلاح‌طلبان در افزایش مشارکت و پیروزی پزشکیان را توضیح داد. مجموعه اصلاح‌طلبان، و در رأس آن سیدمحمد خاتمی، با حمایت زودهنگام از مسعود پزشکیان و تشکیل ستادهای انتخاباتی برای او در سراسر کشور، پیامی به همگان ارسال کردند که با سازماندهی اصلاح‌طلبان، پزشکیان شانس پیروزی دارد.

آن‌ها به‌دلیل سازمان و تشکیلاتی که در سرتاسر کشور دارند، در مدت‌زمان کوتاهی توانستند به شکل‌گیری ستادهای پزشکیان در سرتاسر کشور کمک کنند؛ همان‌گونه که چارلز تیلی توضیح داده است، این نمایش سازمان‌یافتگی منجر به افزایش احتمال کنش جمعی، یعنی مشارکت در انتخابات، در میان مردم شد.

علاوه بر این، حضور فعال اصلاح‌طلبان در انتخابات، در کنار حمایت چهره‌هایی نظیر محمدجواد ظریف، از همان روزهای اول، باعث شد آستانه بسیاری از افراد برای میزان مشارکت پر شود و این انتظار در بسیاری از افراد ایجاد شد که مردم در انتخابات مشارکت خواهند کرد؛ آنچنان که تا قبل از مرحله اول برخی تصور می‌کردند مشارکت بیش از ۵۰ درصد خواهد شد. این تصور، که براساس نظریات کنش جمعی، خود محرک شرکت در انتخابات بود، ریشه در حضور فعالانه و زودهنگام اصلاح‌طلبان در انتخابات داشت.

بنابراین، حمایت زودهنگام جبهه اصلاحات و سیدمحمد خاتمی از مسعود پزشکیان یک «وضعیت سیاسی» ایجاد کرد که منجر به ۳ اتفاق مهم شد: اول پر شدن آستانه افراد؛ دوم افزایش انتظارات نسبت به مشارکت بالای مردم؛ و سوم نمایش سازمان‌یافتگی؛ امری که بر اساس نظریات شیلینگ، تیلی و گرانووتر، منجر به کنش جمعی و افزایش مشارکت انتخاباتی شد.

تشکیل ستادهای حمایت از پزشکیان توسط جبهه اصلاحات در سرتاسر کشور پیامدهای دیگری هم داشت؛ در شرایطی که بسیاری از مردم تمایلی برای شرکت در انتخابات نداشتند و کنش‌هایی نظیر بیانیه روزنه‌گشایی در انتخابات مجلس نیز نتوانسته بود این فضا را بشکند، حضور فعالانه سازمان اصلاح‌طلبان در سرتاسر کشور، باعث شد تا اتمسفر سیاسی در کشور تغییر کند، فضای تحریم انتخابات و مارپیچ سکوتی که حول آن شکل گرفته بود، شکسته شود و بسیاری از کنشگران مدنی و سیاسی، جرأت و جسارت کنش انتخاباتی پیدا کنند. این حمایت باعث شد تا بسیاری از چهره‌های خاموشی که در سطح ملی و محلی اثرگذار بودند، به میدان بیایند. حمایت چهره‌هایی نظیر کیوان صمیمی و علیرضا رجایی در دور دوم از پزشکیان، بدون شکسته شدن این فضا و حمایت جبهه اصلاحات از مسعود پزشکیان، ممکن نبود؛ در مورد تأثیر این نوع حمایت‌ها در دور دوم نیز در ادامه توضیح خواهم داد.
اعداد راجع به نقش اصلاح‌طلبان در انتخابات چه می‌گویند؟

اما در کنار نظریات کنش جمعی، اعداد نظرسنجی‌ها نیز نقش اصلاح‌طلبان در انتخابات را آشکار می‌کنند. بر اساس نظرسنجی ایسپا یک روز پیش از اعلام صلاحیت‌ها، فقط ۲/۷ درصد از کسانی که قصد شرکت در انتخابات داشتند به مسعود پزشکیان رأی می‌دادند و مجموع آرای نامزدهای میانه‌رو و اصلاح‌طلب ۶/۵ درصد بود.

با اعلام نتایج تأییدصلاحیت‌ها و در نظرسنجی‌ای که سه روز پس از آن توسط ایسپا انجام شد، محبوبیت پزشکیان از ۲/۷ درصد به ۱۳/۷ درصد رسیده بود! اما در این فاصله ۳ روزه چه اتفاقی افتاد که رأی پزشکیان ۱۱ درصد افزایش پیدا کرد؟

اتفاق اول آن بود که مسعود پزشکیان تنها نامزد تأییدصلاحیت شده بود؛ در نتیجه کسانی که قصد داشتند در انتخابات به چهره‌هایی نظیر جهانگیری، لاریجانی یا همتی رأی دهند حالا تصمیم گرفته بودند به او رأی دهند؛ امری که احتمالاً منجر به رشد محبوبیت او از ۲/۷ درصد به ۶/۵ درصد شده بود. اما این فاصله تا ۱۳/۷ درصد چگونه پر شد؟

تنها اتفاق دیگری که در این مقطع سه روزه رخ داده بود، حمایت جبهه اصلاحات و سیدمحمد خاتمی از مسعود پزشکیان در این مقطع زمانی بود. البته این جبهه پیش از اعلام تأییدصلاحیت‌ها، پیشاپیش اعلام کرده بود که در صورت حضور مسعود پزشکیان در انتخابات، از او حمایت خواهد کرد. رسمی و علنی شدن حمایت اصلاح‌طلبان و سیدمحمد خاتمی از مسعود پزشکیان و شکل‌گیری ستادهای حمایتی آن‌ها در سراسر کشور، اتفاق دومی بود که منجر به افزایش آرا و محبوبیت پزشکیان در نظرسنجی‌ها شد و بدین ترتیب، آرای پزشکیان در عرض فقط ۳ روز، از ۲/۷ درصد به ۱۳/۷ درصد رسید. نقطه شروعی که به جهش پزشکیان در ادامه رقابت‌های انتخاباتی کمک شایانی کرد.
نقش ۱۰ تا ۱۵ درصدی که در دور دوم انتخابات شرکت کردند را نادیده نگیریم

آنچه تأثیر قطعی و نهایی بر پیروزی مسعود پزشکیان گذاشت، مشارکت ۱۰ تا ۱۵ درصدی مردمی است که در دور اول در انتخابات شرکت نکرده بودند اما در دور دوم در انتخابات شرکت کردند و عمدتاً به پزشکیان رأی دادند؛ بخش قابل توجهی از این رأی‌دهندگان، در دور اول نه پزشکیان را انتخاب کردند و نه دعوت اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات را پذیرفتند. بنابراین رأی آن‌ها در انتخابات متأثر از دو عامل بود: اولین دلیل که مهم‌ترین آن است نه به رقیب پزشکیان یعنی سعید جلیلی بود. آن‌ها در انتخابات شرکت کردند تا مانع از رأی‌آوری او شوند. اما عامل دوم کنشگری بسیاری از فعالان سیاسی، مدنی و دانشگاهی، نظیر کیوان صمیمی، علیرضا رجایی و موسی غنی‌نژاد بود که اگرچه اثر میلیونی ندارند، اما بر پیرامون خودشان اثرگذارند و بر چندین هزار تا چند صد هزار نفر در محیط پیرامون خود اثر می‌گذارند. بسیاری از این افراد، با واسطه یا بی‌واسطه به نیروهای پیشروی اصلاحات مرتبط هستند و طبیعتاً اگر اصلاح‌طلبان در انتخابات نبودند، آن‌ها نیز به طریق اولی در انتخابات شرکت نمی‌کردند و این رشد ۱۰ تا ۱۵ درصدی در انتخابات رقم نمی‌خورد.

در تحلیل نتایج انتخابات، نقش این ۱۰ تا ۱۵ درصد و نسبت‌شان با جریان اصلاحات را باید مدنظر قرار داد. این جریان صدای بلندی در جامعه دارند و می‌تواند بر فضای عمومی اثر بگذارد؛ آنچنان که در دور دوم انتخابات اثر گذاشت. لذا حضور آن‌ها را در امتداد حضور اصلاح‌طلبان و در رأس آن سیدمحمد خاتمی باید تحلیل کرد.
شخصیت توانا، جذاب و دوست‌داشتنی پزشکیان

آنچه تاکنون ذکر شد، در خصوص نقش مؤثر اصلاح‌طلبان در پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات بود؛ اما در این میان نباید از نقش خود پزشکیان غافل شد. او فردی است با باورها و تفکر اصلاح‌طلبی که صادقانه و شجاعانه با مردم حرف می‌زند و سخنش به دل می‌نشیند. حمایت جبهه اصلاحات از او، بیانگر مشی اصلاح‌طلبی اوست. اما ویژگی‌های شخصیتی او نیز به‌نحوی که به پیروزی او در انتخابات کمک کرد. او خاکی و مردمی است و همه‌فهم سخن می‌گوید؛ زمانی که سخن می‌گوید صداقت، که این روزها در میان بسیاری از سیاسیون کمتر دیده می‌شود، در کلامش موج می‌زند. مجموع ویژگی‌های او بی‌تردید بر پیروزی‌اش مؤثر بود. اگر اصلاح‌طلبان از کسی حمایت می‌کردند که فاقد این ویژگی‌ها بود، احتمال توفیق‌شان خیلی کم می‌شد.

بنابراین در کنار نقش مؤثر اصلاح‌طلبان، نباید نگرش‌ها، ویژگی‌ها و توانمندی‌های پزشکیان را در این مسیر نادیده گرفت؛ همین ویژگی‌های او باعث شد تا به‌مرور و در طول مناظرات که برای عموم مردم بیشتر شناخته می‌شد، مقبولیت و پذیرش بیشتری پیدا کند. حمایت اصلاح‌طلبان از او، باعث جهش جایگاه او در افکار عمومی شد و زمینه پیروزی او را فراهم ساخت، اما این خود پزشکیان با تمام ویژگی‌هایش بود که برنده انتخابات شد و توانست مورد پذیرش مردم قرار گیرد. ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان یک فرصت بزرگ برای ایران و همه گروه‌های سیاسی است؛ او به دلیل تأکید بر وفاق ملی می‌تواند مسیری جدید پیش روی همگان باز کند و همین ایده وفاق، در جلب آرای گروه‌های مختلف نیز مؤثر بود.
جمع‌بندی

وقتی راجع به تأثیر عوامل مختلف بر پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات سخن گفته می‌شود، نمی‌توان به‌طور قطع گفت کدام عامل، تأثیر بیشتری داشته است. از آنجایی که امکان مطالعه این پدیده سیاسی در یک فضای آزمایشگاهی نیست، نمی‌توان وزن تک‌تک این عوامل را سنجید. به‌همین خاطر اتکا به داده‌های کمّی، آن هم محدود به نظرسنجی‌های انتخاباتی، نمی‌تواند به‌تنهایی نقش عوامل مختلف را توضیح دهد و اتخاذ رویکرد تلفیقی در این میان ضرورت دارد.

اما بر اساس مرور وقایع گذشته به‌نظر می‌رسد که «مشارکت سیاسی» در انتخابات اخیر، بیش از انتخابات مجلس و انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1400 بود؛ امری که در نهایت منجر به پیروزی پزشکیان در انتخابات شد. در کنار ویژگی‌ها و توانایی‌های شخصی پزشکیان، چند عامل مختلف، از جمله حمایت اصلاح‌طلبان در کنار حمایت محمدجواد ظریف بر پیروزی او اثر داشته است و نظریات مختلف سیاسی این اثر را توضیح می‌دهد. نادیده گرفتن این عوامل، چه برای آن وزن زیادی قائل باشیم و چه وزن کمی قائل باشیم، باعث انحراف از واقعیت می‌شود و در تعیین راهبردهای آتی همگان را دچار خطا می‌کند. یکی از این خطاها، بی‌تفاوتی به بدنه حامیان است. اصلاح‌طلبان و پزشکیان، هر دو به یکدیگر نیاز مبرم دارند و هر تحلیلی که در پی شکاف بین این دو یا القاء بی‌نیازی آنها به یکدیگر باشد، اقدامی خلاف مشی گفتمانی دولت، منافع ملی و منافع دولت و اصلاحات خواهد بود.

عکس روز
خبر های روز