سرنوشت حمایت پرهزینه ایران از حکومت بشار اسد چه می شود؟
ناگهان اما؛ دمشق سقوط کرد و اسد بدون آنکه یک ریال از بدهیاش به ایران بابت سالها پشتیبانی از او را بپردازد، چنان از صحنه سوریه حذف شد که مشخص نیست هواپیمایش سقوط کرده یا برای آنکه مقصدش ناشناخته بماند، رادارش را خاموش کردهاند.
حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی در مجلس نوشته «ایرانیان خوشحال باشند؛ دیگر کسی حق ندارد دلارهای ملت را برای حفظ تارهای عنکبوت هزینه کند.»
بهرام پارسایی، دیگر نماینده سابق مجلس اما از زاویه دیگری به سقوط اسد و هزینههایی که برای او شد پرداخته و نوشته: «تا زمانی که مجلس بودم بدهی سوریه و بشار اسد به ایران 30 میلیارد دلار بود که بر خلاف اصل هشتادم قانون اساسی به تصویب مجلس نرسیده بود! به دلار 70 هزار تومان برابر است با 2.100.000.000.000.000 بیش از دو کادریلیون (quadrillion) یعنی دو هزار تریلیون تومان! تکلیف این مبلغ کلان چیست؟»
این توئیت پارسایی خبرساز شد. یعقوب رضازاده، عضو فعلی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دربارهاش به ایلنا گفته که در مورد این 30 میلیارد بدهی اطلاعی ندارد و احتمالا صحت نداشته باشد.
این بیاطلاعی البته در حالی است که طی سالهای اخیر بارها مبالغ سنگین بدهی حکومت اسد به ایران رسانهای شده است. اوضاع در سوریه اما چنان است که چنین بحثهایی عملا موضوعیت خود را از دست دادهاند و فضای سیاسی متمرکز بر این است که با از دست رفتن یکی از مهمترین متحدان مقاومت در منطقه و تسلط گروههایی که تا پیش از این تروریستی و تکفیری خوانده میشدند، ایران باید چه کند؟
تهران فریب خورد؟
سرعت تحولات در سوریه چنان است که ابعاد ماجرا هنوز روشن نیست. برخی از طرحریزی مثلث ترکیه، اسرائیل و آمریکا سخن میگویند و رودستی که ایران خورده است. آنچنانکه محمدرضا غلامرضا، از مقامات ارشد سابق دولت رئیسی گفته است: «ترکها و بعضی از کشورهای عربی ما را فریب دادند؛ اینها دو ماه قبل تضمین دادند که هیچ اتفاقی در سوریه نمیافتد.»
حسام الدین آشنا، مشاور فرهنگی حسن روحانی در دوران ریاست جمهوریاش نیز در توئیتی نوشت که «ظاهرا همه در مورد سوریه با هم هماهنگ کرده بودند؛ فقط ایران در بازی نبود.»
گروهی دیگر تاکید میکنند که این انفعال ایران در خصوص تحولات سوریه، نه لزوما از سر بیخبری، بلکه در پی فاصله گرفتن اسد از تهران بود.
نشریه آمریکایی نیولاینز با اشاره به اینکه اسد در حال فاصله گرفتن از ایران بود، نوشت: «به نظر میرسد که مقامات سوریه دمشق را به محلی غیر قابلتحمل برای مسئولان ایران تبدیل کرده بودند. به عنوان مثال، نیروهای امنیتی سوریه مجوزهای اجاره مسکن برای مستأجران ایرانی را محدود کرده بودند و ساکنان محلههایی که بیش از سایرین، هدف حملات هوایی اسرائیل قرار میگرفتند، از حضور ایرانیها ناراضی بودند، زیرا احساس میکردند این حضور آنها را نیز به هدف تبدیل کرده است.»
گزارش نیولاینز همچنین اضافه کرده: «تحلیلگران معتقدند که تهران از این موضوع آگاه بوده که شکاف امنیتی منجر به ترورها در حملات هوایی اسرائیل به دمشق، احتمالاً از سوی سوریها بوده است.»
ایران دیگر نه توان حمایت از اسد را داشت و نه انگیزهاش را
در داخل نیز آنهایی که همواره مدافعان سرسخت حمایت از بشار اسد بودند، اکنون نوک پیکان را کاملا به سوی او گرفتهاند. حمید رسایی از رهگذر این وقایع، نیشی هم به محمدجواد ظریف زده و نوشته: «بشار تا هنگامی که «اسد» بود و به ایران ولایی و حزبالله تکیه داشت، پایدار بود اما از وقتی «ظریف» شد و در برابر ارتجاع عربی زانو زد و از فریب عبری، غربی خشنود شد و به حزبالله و ایران پشت کرد، دیگر سقوط کرد؛ به همین سادگی.»
فارغ از تحلیلها، چه ایران رودست خورده باشد و از سقوط اسد غافلگیر و چه این سقوط را پیشبینی کرده باشد و بنا به مصالح صرفا نظارهگر آن شده باشد، آنچه رخ داده، یک تغییر بزرگ در شرایط منطقهای و از دست رفتن بزرگترین متحد عرب ایران است
خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران نیز در گزارشی نوشت که «اسد به اندازه کافی به توصیههای جمهوری اسلامی در خصوص مردمسالاری و دفاع مردمی توجه نکرد و به وعدههای دولتهای خارجی در ازای دست برداشتن از مقاومت اعتماد کرد و حتی تا همین چند روز قبل هم درخواست صریحی از جمهوری اسلامی برای کمک نکرده بود در حالیکه روشن بود نظام حکومتی سوریه توان لازم برای ایستادگی را ندارد.»
با این اوصاف، استنباطها این است که ایران به اندازه گذشته، انگیزهای برای حفظ اسد نداشته است. علاوه بر آن تحلیلگران تاکید میکنند که ایران بدون روسیه توان محافظت از اسد را نداشت؛ به ویژه آنکه توان جبهه مقاومت در پی درگیریهای پس از 7 اکتبر با اسرائیل، تحلیل رفته است. از این رو از همان ابتدا خود را کنار کشید.
روزنامه نیویورک تایمز نیز در گزارشی نوشته: «به نظر میرسد، ایران نه تنها اسد، یعنی نزدیکترین متحد عرب خود را رها میکند، بلکه از همه چیزهایی که 40 سال برای حفظ آن در سوریه، ساخته و جنگیده بود، صرفنظر میکند.»
این روزنامه اشاره کرده که ایران برکناری اسد را اجتنابناپذیر یافته؛ از این رو آن را پذیرفته است؛ آنچنانکه عباس عراقچی علیرغم لحن تندی که در حمایت از حکومت دمشق داشت، بعدتر سرنوشت اسد را به «اراده خدا» واگذار کرد.
فقدان بزرگترین متحد عرب
فارغ از این تحلیلها، چه ایران رودست خورده باشد و از سقوط اسد غافلگیر و چه این سقوط را پیشبینی کرده باشد و بنا به مصالح صرفا نظارهگر آن شده باشد؛ آنچه رخ داده، یک تغییر بزرگ در شرایط منطقهای و توازن قدرت در آن است.
ناظران و تحلیلگران متفقالقول بر این واقعیت تاکید میکنند که ایران بزرگترین متحد خود در جهان عرب و حلقه واسطش برای ارتباط با جبهه مقاومت را از دست داد و جای خود را در تعیین معادلات داخلی سوریه به ترکیه واگذار کرد. گذشته از اینها گروهی به جای اسد وارد دمشق شدهاند تا پیش از این به عنوان گروههای تروریستی تکفیری از آنها یاد میشد.
در برابر این تحولات، اولین نشانههای چرخش از زیرنویس اخبار شبکه خبر صدا و سیما بروز و ظهور کرد که عناوین «مخالفین مسلح» را جایگزین «تروریستهای تکفیری» کرد. بلافاصله عباس عراقچی نیز آنها را «معارضان مشروع» خواند.
پس از آن ویدئوی اظهارات کارشناسان صدا و سیماست که به سرعت وایرال میشود. در یکی از آنها کارشناس شبکه خبر با بیان اینکه نوع کنشورزی و رفتار گروههای مسلح سوری نشان میدهد که یک عقلانیتی بر آنها حاکم است، میگوید: «به شکل آرام شاهد تغییر نظام سیاسی در سوریه خواهیم بود و ما باید هماکنون روی نقاط اشتراک خود با ملت سوریه تاکید و سعی کنیم این نقاط را تقویت و برجسته کنیم و مانع از سوگیری منفی در جریانات جدیدی شویم که در سوریه دارند قدرت میگیرند.»
او اضافه میکند که «از آن جایی که این جریانات به دنبال کسب مشروعیت در نظام بینالمللی و منطقهای هستند، امکان ادامه همکاری در حوزه راهبردی با آنها وجود دارد و همانطور که آقای جولانی در مصاحبه اخیرش تاکید کرد این فضا برای همکاریهای مشترک بین ایران و سوریه در ماههای آینده وجود دارد.»
جولانی در مصاحبه مورد اشاره کارشناس صدا و سیما گفته: «معتقدم ایران باید در رابطه با سوریه بازنگری کند و در ازای باقی ماندن برخی منافع، در کنار مردم باشد و میتواند با سوریه روابط راهبردی برقرار کند.»
اینکه خبرنگار صدا و سیما میگوید تحریرالشام وعده داده که به اماکن مقدس شیعیان در سوریه نیز تعرضی نخواهد کرد. به نظر میرسد مقدمهای است برای پذیرش رسمی حکام جدید دمشق. آنچنانکه سه سال پیش نیز مواضع نسبت به طالبان تغییر کرد
ناگزیر از پذیرش یک «طالبان» دیگر
تحریرالشام حتی در خصوص حملهای که مخالفان سوری دیروز به سفارت ایران در دمشق کرده و تصاویر سردار قاسم سلیمانی و حسن نصرالله را پاره کردهاند، به ایران پیام داده که حمله به سفارت ایران کار گروه مسلط بر دمشق نبوده است.
خبرنگار صدا و سیمای ایران ضمن اعلام این خبر، اضافه کرده که تحریرالشام وعده داده که به اماکن مقدس شیعیان در سوریه نیز تعرضی نخواهد کرد.
به نظر میرسد این اخبار مقدمهای است برای اعلام موضع رسمی ایران در پذیرش حکام جدید دمشق. آنچنانکه سه سال پیش نیز مواضع نسبت به طالبان تغییر کرد؛ هرچند که عملکرد طالبان چه در داخل افغانستان و چه در روابطش با ایران نشان داده که ماهیت این گروه تغییری چندانی نکرده و همان است که بود.
البته باید منتظر ماند و دید که تحریرالشام چه حکومتی را در سوریه شکل خواهد داد. تا اینجای کار طالبان در افغانستان پیروزی آنها را با پخش شیرینی جشن گرفتهاند و سوابق هر دو نیز حاکی از ریشههای مشترک آنهاست. از سوی دیگر اما از آن جایی که ترکیه یکی از اتاقهای فرمان اصلی تحولات اخیر در سوریه و گروههای پیروز در میدان دمشق است، شاید فرمانهایی که از اتاق آنکارا و دیگر بازیگران در صحنه سوریه میرسد، حاکمان جدید سوریه را در خطی متمایز از طالبان بیندازد. هرچند که تحلیلگران اشاره میکنند که اساسا گروههای سلفی و تکفیری قابل پیشبینی نیستند.
یکی از اتاقهای فرمان اصلی تحولات اخیر در سوریه و گروههای پیروز در میدان دمشق است، شاید فرمانهایی که از اتاق آنکارا و دیگر بازیگران در صحنه سوریه میرسد، حاکمان جدید سوریه را در خطی متمایز از طالبان بیندازد. در این صورت نیز میتوان انتظار حکومتی را داشت که برای مثال در نزاع میان ایران و اسرائیل، همچون اردوغان زیر نقاب اسرائیلستیزی، بزرگترین خدمات را به تلآویو ارائه دهد.
هرچند در برابر چنین احتمالاتی، تحلیلگران اشاره میکنند که اساسا گروههای سلفی و تکفیری قابل پیشبینی نیستند.
تحلیلگران سیاسی با اشاره به روزگاری که «میدان» در دمشق یکهتاز بود و دیپلماسی را به دنبال خود میکشاند، تاکید میکنند حال که «میدان» به بنبست رسیده، برای ایران چارهای جز دیپلماسی در برابر این گروههای معارض مسلح وجود ندارد
ایران با دیپلماسی قوی از منافع خود مراقبت کند
اما تحریرالشام هرچه که باشند، چه همان تروریستهای تکفیری که پروندهای سنگین از ترور در منطقه دارند و چه فاتحان تازه دمشق که میخواهند سوریه آزاد را بنا کنند، ظاهرا گریزی از تعامل و دیپلماسی با آنها نیست.
تحلیلگران سیاسی با اشاره به روزگاری که «میدان» در دمشق یکهتاز بود و دیپلماسی را به دنبال خود میکشاند، تاکید میکنند حال که «میدان» به بنبست رسیده، برای ایران چارهای جز دیپلماسی در برابر این گروههای معارض مسلح وجود ندارد.
محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه تسلط گروههای افراطی اسلامگرا بر حکومت سوریه بزرگترین اتفاق تعیینکننده در خاورمیانه جدید است، تاکید کرده: «مجموعه جدید تندرو سوریه تظاهر به دیپلماسی میکنند. تعبیر معارض مشروع از عباس عراقچی قابل توجه است. باید همه، به خصوص ایران و عراق تلاش کنند تا با دیپلماسی قوی با گروه جدید منافع خود را مراقبت کنند.»
علی مطهری، نماینده ادوار مجلس نیز با بیان اینکه موضع ایران در مقابل تحولات سوریه و وارد نشدن در درگیریها عاقلانه بود، گفته: «با هسته اصلی مخالفان اسد میتوان گفتگو کرد.»