پرونده واقعی از جسد بی بدن در دادگاه جنایی تهران!
جوانی که به اتهام قتل مادرش و دفن جسد وی دستگیر شده و اعتراف کرده بود، در دادگاه این جنایت را انکار کرد.
پاییز سال ۱۴۰۰ دختر جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی گزارش ناپدید شدن مادر میانسالش را اعلام کرد و گفت: صبح روز گذشته مادرم برای خرید از خانه خارج شد و قرار بود تا ظهر برگردد اما دیگر برنگشت و تلفنش نیز خاموش شده است. نگران او هستم، میترسم اتفاقی برایش افتاده باشد.
به گزارش ایران، وی در پاسخ به این پرسش مأموران که آیا مادرت با کسی اختلاف داشته یا به کسی مظنون هستید، اظهار کرد: من به تنها کسی که مشکوک هستم برادرم است، چراکه او از مدتها قبل بر سر فروش خانه با مادرم اختلاف داشت.
بدین ترتیب پسر ۳۹ساله بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. وی در ابتدا مدعی شد از سرنوشت مادرش اطلاع ندارد، اما تناقضگوییهای او سبب شد مأموران به او مظنون شده و بار دیگر از وی بازجویی کنند.
سرانجام وی پرده از یک جنایت خانوادگی برداشت و به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: من و مادرم بر سر فروش خانه پدریم با هم اختلاف داشتیم. بارها با هم دعوا کردیم. من میگفتم خانه را بفروش و سهم مرا بده، اما مادرم زیر بار نمیرفت. آخرین بار وقتی دیدم او به حرفهایم توجهی نمیکند، عصبانی شدم و با چاقو مادرم را کشتم. بعد هم برای اینکه ردی از من باقی نماند جسدش را شبانه داخل خودرویم انداختم و به بیابانهای حاشیه تهران بردم و همانجا دفنش کردم.
قاتل آدرس داد اما جسد پیدا نشد
پس از اظهارات تکاندهنده متهم، مأموران سراغ محلی که گفته بود رفتند، اما جستجوها برای کشف جسد بینتیجه ماند. مأموران بار دیگر او را تحت بازجویی قرار دادند اما هر بار نشانی جدیدی از محل دفن جسد ارائه میداد و هر بار هم هیچ اثری از قربانی پیدا نمیکردند.
در ادامه تحقیقات پلیس لکههای خون مقتول را در خودرو پسرش پیدا کرد و با تکمیل تحقیقات برای متهم، به اتهام قتل و دفن غیرقانونی جسد، کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه ۸ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
من قاتل نیستم، تحت فشار اعتراف کردم
در ابتدای این جلسه ۲ خواهر قربانی برای برادرشان درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل گفت: من قاتل مادرم نیستم و هیچ اطلاعی از سرنوشت او ندارم.
قاضی پرسید: اما بهصراحت اعتراف کردی که مادرت را با چاقو به قتل رساندی؟
متهم جواب داد: من تحت فشار روانی ناچار به اعتراف شدم. اگر گزارش پلیس را هم بخوانید، میبینید که هر بار یک نشانی از محل دفن میدادم تا دست از سرم بردارند. من بیگناه هستم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.