
موافقان و مخالفان توافق با ایران در کاخ سفید چه کسانی هستند؟
در آستانه آغاز دور سوم مذاکرات غیرمستقیم عراقچی- ویتکاف، صداهای متناقض از داخل کاخ سفید همچنان به گوش میرسد. روز سهشنبه ۲۲ آوریل ۲۰۲۵ بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در تماس تلفنی با دونالد ترامپ سعی کرد تا بار دیگر بر روی روند مذاکرات ایران- آمریکا ایجاد اخلال کرده و آن را از مسیر دست خود منحرف کند. ترامپ پس از تماس تلفنی با «بی بی» مدعی شد که آمریکا و اسرائیل همچنان در یک جبهه قرار دارند و او از این موضوع خرسند است! برخی تحلیلگران خوشبین به روند مذاکرات اتمی معتقدند ساکن جدید کاخ سفید با آگاهی از محدودیتهای دولت و در عین حال نفوذ فزاینده لابی اسرائیل در کنگره معتقدند که ترامپ سعی دارد تا اشتباه دوران اوباما را مرتکب نشده و زمینه برانگیخته شدن واکنش تند صهیونیستها را در خصوص هرگونه توافق احتمالی با تهران را ایجاد نکند. در دوران برجام لابی اسرائیل با استفاده از حربههایی همچون استفاده از جناح جمهوری خواه برای ایجاد مانع بر سر توافق یا راه اندازی کمپینهای تبلیغاتی در رسانهها سعی داشت تا توافق تهران- واشنگتن را در دوران اوباما دستآوردی فاجعهبار نشان دهد.
امروز با حاکم شدن نزدیکترین جناح و چهرههای هوادار اسرائیل در کاخ سفید، نتانیاهو قصد دارد تا رویای دیرینه خود یعنی حمله نظامی به ایران و تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه را دنبال کند. آنچه قطعی به نظر میرسد آن است که صهیونیستها قصد دارند پس از نبرد طوفان الاقصی، با استفاده از قدرت نظامی سنتکام در منطقه غرب آسیا محور مقاومت را از بین برده و ضربه نهایی را به برنامه اتمی ایران وارد کنند. آغاز دور جدید حملات آمریکا به یمن از ۱۵ مارس تاکنون نشان دهنده میزان نفوذ اسرائیل بر دولت جدید آمریکا است. نئوکانهای همسو با جناح راست افراطی در اسرائیل با تکرار روایت «ایران ضعیف» معتقدند که پنجره فرصت محدودی برای اقدام علیه تاسیسات اتمی- نظامی ایران ایجاد شده و آمریکاییها به هیچ وجه نباید این فرصت تاریخی را از دست دهند. برهمین اساس مایک والتز مشاور امنیت ملی کاخ سفید، مارکو روبیو وزیر خارجه و تا اندازهای هگزث وزیر دفاع آمریکا در زمین نتانیاهو بازی کرده و خواستار اتخاذ سیاست سختگیرانه علیه ایران هستند.
در سوی مقابل جی. دی ونس معاون اول ترامپ، استیو ویتکاف نماینده ویژه آمریکا در امور ایران و خانم تولسی گبرد رئیس اداره کننده اطلاعات ملی آمریکا مخالف هرگونه اقدام نظامی علیه ایران هستند. این مخالفت ناشی از نگاه «جفرسونی» افراد یاد شده در خصوص مسئله سیاست خارجی و نگاه انزواگرایانه آنها در خصوص اولویتهای امنیت ملی آمریکا است. مخالفان جنگ با ایران حقیقتا به شعار «اول آمریکا» و پروژه «مگا» باور دارند و برهمین اساس نمیخواهند با تکرار اشتباهات دولتهای قبلی آمریکا وارد جنگی بیپایان در خاورمیانه شوند.
در دورانی که آمریکای ترامپ قصد دارد تا نظم مبنی بر سازمان ملل و نهادهای برتوون وودز را نابود کند، هرگونه ماجراجویی جدید در خاورمیانه به معنای بار شدن هزینه سنگین دیگری بر اقتصاد ملی آمریکا و سقوط بازارهای مالی این کشور است. تشدید تنش با ایران میتواند پیامدهای غیرقابل پیشبینی برای «بازار انرژی» به همراه داشته باشد. پیامدهایی غیرقابل پیشبینی جنگ ممکن اعضای اوپک را تحت تاثیر قرار دهد و حتی منابع آنها را از بازار حذف کند!
در صورت تسلط چهرههایی مانند ویتکاف، ونس و گبرد در دولت ترامپ، احتمال احیای توافق هستهای با ایران افزایش مییابد. این گروه به دیپلماسی و مذاکره تمایل دارند و ممکن است از بازگشت به برجام یا توافقی جدید حمایت کنند. آنها معتقدند که توافق میتواند تنشها را کاهش دهد، فعالیتهای هستهای ایران را محدود و ثبات منطقهای را تقویت کند. در این سناریو آمریکا ممکن است تحریمها را بهتدریج کاهش دهد، به شرطی که ایران به تعهدات هستهای خود پایبند بماند. اما چالشهایی مانند فشار کنگره، مخالفت تلآویو- ریاض و بیاعتمادی ایران به آمریکا میتواند مذاکرات را پیچیده کند. ایران نیز ممکن است شروطی مانند تضمین اقتصادی و لغو کامل تحریمها مطرح کند. موفقیت این سناریو به توانایی دولت ترامپ در مدیریت مخالفان داخلی و خارجی و ایجاد اعتماد با ایران بستگی دارد. اگر مذاکرات به نتیجه برسد میتواند به کاهش تنشهای منطقهای و بهبود روابط اقتصادی ایران با جهان منجر شود.
اگر والتز و روبیو در دولت ترامپ نفوذ بیشتری داشته باشند، سیاست آمریکا به سمت تشدید فشار بر ایران متمایل خواهد شد. این گروه معتقدند که ایران با فشار حداکثری و تحریمهای شدیدتر قابل مهار است و نباید به توافق هستهای اعتماد کرد. در این سناریو ایالات متحده ممکن است تحریمهای جدیدی اعمال کند، فشار نظامی در منطقه را افزایش دهد و حتی گزینههای نظامی را روی میز نگه دارد. این رویکرد میتواند ایران را به سمت سختگیری بیشتر در برنامه هستهای یا اقدامات تلافیجویانه مانند افزایش غنیسازی اورانیوم سوق دهد. همچنین احتمال درگیریهای نیابتی در منطقه، مانند تنش با گروههای مورد حمایت ایران بالا میرود. این سناریو خطر بیثباتی منطقهای را افزایش میدهد و میتواند اقتصاد ایران را تحت فشار شدیدتری قرار دهد. اما در سوی مقابل ممکن است حمایت اسرائیل و برخی کشورهای عربی را برای آمریکا به همراه داشته باشد. با این حال، فقدان دیپلماسی در این مسیر میتواند به بنبست منجر شود و حتی متحدان اروپایی آمریکا را از این سیاست دور کند.
در سناریوی سوم تعادل بین دو گروه در دولت ترامپ به بنبست دیپلماتیک منجر میشود. ویتکاف، ونس و گبرد ممکن است برای مذاکره با ایران تلاش کنند، اما مخالفت والتز و روبیو مانع پیشرفت شود. در این حالت، آمریکا سیاستی میانه اتخاذ میکند: نه کاملاً به سمت توافق پیش میرود و نه فشار حداکثری را بهطور کامل اعمال میکند. این بلاتکلیفی میتواند مذاکرات را متوقف کند و ایران را در وضعیت عدم اطمینان نگه دارد. تهران ممکن است به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد، اما از آستانه تسلیحاتی عبور نکند تا فشار بینالمللی را مدیریت کند. این سناریو احتمالاً به تنشهای مقطعی، مانند درگیریهای محدود در خلیج فارس یا حملات سایبری، منجر میشود. اقتصاد ایران همچنان تحت فشار تحریمها باقی میماند، اما درگیری نظامی بزرگ بعید است. این وضعیت برای هیچیک از طرفین ایدهآل نیست و میتواند به طولانی شدن بحران منجر شود. موفقیت در خروج از این بنبست به عوامل خارجی مانند میانجیگری اروپا یا چین و همچنین انعطافپذیری ایران- آمریکا بستگی دارد.