
محمد جرجندی؛ از هکر حکومتی تا چهره رسانهای سایبری
بر اساس گزارش منتشر شده توسط HP Security Research در فوریه ۲۰۱۴، جرجندی از اعضای اصلی گروه هکری «شَبگرد» بود. این گروه که در اوایل دهه ۱۳۸۰ شمسی فعالیت خود را آغاز کرد، تحت حمایت غیررسمی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار داشت و به عنوان یکی از بازوهای جنگ سایبری نظام شناخته میشد. در این گزارش تصریح شده بود که جرجندی، تحت نام مستعار s7az2mm، مدیریت دامنههای کلیدی این گروه را بر عهده داشت و در آموزشهای امنیتی رسمی دانشگاههای معتبر داخلی مانند شهید بهشتی نیز حضور داشت.
در سالهای پایانی دهه ۱۳۸۰، محمد جرجندی به اتهام نفوذ به سامانههای حساس دولتی از جمله وبسایت دانشگاه آزاد و بخشهایی از صداوسیما بازداشت شد. در سال ۱۳۹۲، دادگاه عمومی تهران وی را به دلیل «نقض تدابیر امنیتی» و «دسترسی غیرمجاز» محکوم کرد. با این حال، علیرغم حساسیت پرونده، وی هیچگاه به زندان اعزام نشد و تنها به دو سال حبس تعلیقی محکوم گردید. این رویکرد تساهلآمیز در برخورد با فردی دارای سوابق نفوذ سایبری به نهادهای حکومتی، حاکی از حمایتهای پشتپرده بود.
تحلیلگران این حوزه، این تخفیف قضایی را در پیوند مستقیم با ارتباطات جرجندی با چهرههایی همچون محمدجواد آذری جهرمی میدانند؛ فردی که سابقهی فعالیت در وزارت اطلاعات و نهادهای سایبری جمهوری اسلامی را داشته و بعدها به عنوان وزیر ارتباطات دولت روحانی منصوب شد. مستندات غیررسمی نشان میدهد جرجندی و آذری جهرمی در پروژههای امنیت سایبری و رصد فضای مجازی همکاری نزدیکی داشتند.
پس از این دوره، محمد جرجندی به عنوان تحلیلگر در مرکز کاشف (مرکز مدیریت امنیت اطلاعات بازار پول کشور) مشغول به کار شد. کاشف که تحت نظارت بانک مرکزی ایران اداره میشود، مأموریت رصد تهدیدات سایبری علیه زیرساختهای بانکی و مالی را برعهده داشت و با پلیس فتا و سازمان پدافند غیرعامل همکاری میکرد. انتصاب فردی با سابقه محکومیت سایبری در چنین مرکز حساسی، بار دیگر شائبهی استفاده هدایتشده از تخصص جرجندی را تقویت کرد. در کاشف، او مسئول تحلیل حملات فیشینگ، شناسایی نشتهای اطلاعاتی و مقابله با تهدیدات علیه بانکهای کشور بود.
در ادامه، با مهاجرت جرجندی به ایالات متحده، فاز جدیدی از فعالیتهای او آغاز شد. او با راهاندازی پروژه رسانهای «وبآموز»، تمرکز خود را بر افشاگری درباره کلاهبرداریهای اینترنتی، سایتهای شرطبندی و پروندههای فساد مالی مرتبط با فضای سایبری گذاشت. تحلیلهای جرجندی در رسانههای فارسیزبان معتبر همچون بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و رادیو فردا به طور گسترده پوشش داده شد.
گزارش منتشر شده توسط HP Security Research
با این حال، اظهارات برخی مقامات ایرانی از جمله دکتر جواد جاویدنیا، معاون سابق دادستان کل کشور در امور فضای مجازی، پرده از ابعاد دیگری از فعالیتهای او برداشت. جاویدنیا تصریح کرده بود که جرجندی «وابسته به پروژههای اطلاعاتی خاص» است و فعالیتهای رسانهای او در راستای جنگ نرم جمهوری اسلامی و با هدف هدایت افکار عمومی در خارج کشور صورت میگیرد.
نکته جالب توجه، افشاگریهای جرجندی درباره ارتباط برخی رسانههای خارج از کشور با شبکههای مالی مشکوک بود. از جمله، در جریان هک دادستانی کل کشور، اسنادی منتشر شد که نشان میداد برخی رسانههای فارسیزبان درخواستی برای رفع فیلتر داشتهاند. جرجندی از این اطلاعات برای برجسته کردن ارتباط برخی از این رسانهها با شبکههای شرطبندی غیرقانونی بهره برد. این رویکرد، پرسشهایی درباره میزان دسترسی او به اطلاعات محرمانه و اهداف پشتپردهی انتشار این اسناد ایجاد کرد.
همچنین، انتقادات جرجندی از چهرههایی چون آذری جهرمی در پروندههای فساد اقتصادی و پروژههای مخابراتی، هرچند ظاهراً با رویکرد افشاگرانه مطرح میشد، اما در عین حال حکایت از دسترسی ویژه او به اطلاعاتی داشت که در اختیار عموم فعالان اپوزیسیون قرار نمیگیرد.
گزارش منتشر شده توسط HP Security Research
جمعبندی
مجموع شواهد و قرائن حاکی از آن است که محمد جرجندی، اگرچه چهرهای منتقد و افشاگر در فضای رسانهای خارج از کشور جلوه میکند، اما پیشینهی سایبری و ارتباطات پیشین او با نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، فرضیهی استفاده هدایتشده از او را تقویت میکند. تحلیل مسیر فعالیتهای او نشان میدهد که جرجندی در لایههای پنهان پروژههای جنگ نرم، مدیریت افکار و کنترل اطلاعات، نقش مؤثری ایفا کرده است.
با نگاهی دقیقتر به مسیر فعالیتهای محمد جرجندی، میتوان گفت او بخشی از یک بازی چندلایه در ساختار قدرت جمهوری اسلامی ایران است. جرجندی ارتباط نزدیکی با بخشی از بدنه اصلاحطلب نظام، به ویژه حلقههای نزدیک به محمدجواد آذری جهرمی دارد. این جریان مایل است جرجندی در نقش یک رسانهی به ظاهر معاند در خارج از کشور ظاهر شود، تا بتوان از طریق او به جریانهای اصولگرای داخلی و بدنه سنتی قضایی ضربه زد.
در مقابل، نهادهای اصولگرا و دستگاههای قضایی سنتی، جرجندی را به عنوان عنصری ضدانقلاب معرفی کرده و در تلاش برای بیاعتبار کردن او هستند. در این میان، جرجندی همسو با جریان اصلاحطلب، در پوشش فعالیت رسانهای، به تخریب چهرههای مخالف و حمایت از افراد همسو میپردازد.
این الگو نشان میدهد که نقش جرجندی فراتر از یک تحلیلگر یا افشاگر مستقل است. او در عمل به ابزاری در رقابتهای جناحی داخلی تبدیل شده است، جایی که خطوط میان فعالیت رسانهای مستقل و عملیات هدایتشده اطلاعاتی بهشدت مبهم شدهاند.