به روز شده در: ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۰
کد خبر: ۶۹۳۹۴۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ - ۰۴ خرداد ۱۴۰۴

سیاست غنی‌سازی صفر شدنی است؟

روزنو :در قلب بحران دیپلماتیک ایران و آمریکا، اختلاف بر سر غنی‌سازی اورانیوم به نماد شکاف راهبردی میان «حق حاکمیتی ایران» و «نگرانی‌های اشاعه‌ای آمریکا» تبدیل شده است. در حالی‌که تهران بر حفظ زیرساخت هسته‌ای به‌مثابه نماد استقلال پافشاری دارد، واشنگتن همچنان خواستار توقف کامل غنی‌سازی است. تلاش‌ها برای توافقی موقت در جریان است، اما فشار اسرائیل، سیاست «غنی‌سازی صفر» ترامپ و بی‌اعتمادی عمیق، چشم‌انداز دیپلماسی را تیره کرده‌اند.

در قلب بحران دیپلماتیک ایران و آمریکا، گره‌ای قدیمی و سرسخت همچنان پابرجاست: اختلاف عمیق بر سر غنی‌سازی اورانیوم. این مسأله نه‌فقط یک اختلاف فنی، بلکه نماد شکاف راهبردی عمیقی‌ست که دو سوی یک معادله هسته‌ای را از یکدیگر جدا کرده است.

سیاست غنی‌سازی صفر شدنی است؟

برای جمهوری اسلامی ایران، غنی‌سازی اورانیوم نه صرفاً یک فناوری، بلکه نشانه‌ای از استقلال ملی است. تهران با استناد به مفاد معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، این حق را برای خود محفوظ می‌داند که به چرخه کامل سوخت هسته‌ای دست یابد. اما در آن سوی میز مذاکره، واشنگتن با نگاهی بدبینانه‌تر به مسأله می‌نگرد که حتی غنی‌سازی با درصد‌های پایین، می‌تواند دریچه‌ای بالقوه برای گریز به‌سوی تسلیحات هسته‌ای بگشاید. از این‌رو، خواسته‌ای که بار‌ها تکرار شده توقف کامل غنی‌سازی در خاک ایران به یکی از خطوط قرمز سیاست آمریکا تبدیل شده است. این شکاف مفهومی میان «حق هسته‌ای» و «نگرانی‌های اشاعه‌ای»، قلب بحران دیپلماتیک جاری را تشکیل می‌دهد.

معامله‌ای شکننده در سایه بی‌اعتمادی: خوانشی از طرح تعلیق هسته‌ای ایران

با وجود فضای سنگین بی‌اعتمادی و قفل‌شدن مذاکرات بر سر خطوط قرمز، نشانه‌هایی از یک انعطاف‌پذیری محتاطانه در حال شکل‌گیری است. روزنامه ایتالیایی «ریپوبلیکا» به نقل از یک منبع دیپلماتیک مطلع گزارش داده که یکی از گزینه‌های روی میز، طرحی موقت برای تعلیق کامل غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران به‌مدت سه سال است. در این سناریو، در ازای توقف موقت برنامه غنی‌سازی ایران، بخشی از تحریم‌های اقتصادی آمریکا لغو خواهد شد.

بر اساس این پیشنهاد، نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌طور کامل، مستمر و بدون هیچ‌گونه محدودیت بر تمامی تأسیسات هسته‌ای ایران اعمال خواهد شد. از نگاه واشنگتن، این دوره تعلیق سه‌ساله نه صرفاً یک وقفه فنی، بلکه آزمونی واقعی برای سنجش میزان پایبندی ایران به تعهدات خود و ارزیابی حسن‌نیت جمهوری اسلامی در مسیر دیپلماسی تلقی می‌شود.

آیا تجربه توافق موقت ۲۰۱۳ تکرار خواهد شد؟

در تحولی معنادار، روزنامه وال استریت ژورنال با انتشار گزارشی از تداوم رایزنی‌های محرمانه میان تهران و واشنگتن پرده برداشته است؛ تماس‌هایی پشت در‌های بسته که هدف از آن، تدوین چارچوبی سیاسی برای احیای گفت‌و‌گو‌ها و ترسیم نقشه‌راهی اولیه جهت دستیابی به توافقی جدید است. اگرچه این چارچوب پیشنهادی هنوز فاقد بخش عمده‌ای از جزئیات فنی و عناصر کلیدی است. این ابتکار تازه، هم از نظر ساختار و هم از حیث هدف‌گذاری، شباهت‌هایی چشمگیر با تفاهم موقت سال ۲۰۱۳ میان ایران و گروه ۱+۵ دارد؛ همان توافق اولیه‌ای که دو سال بعد، به شکل‌گیری برجام انجامید.

در تجربه سال ۲۰۱۳، جمهوری اسلامی ایران در قالب یک توافق موقت، تن به تعلیق محدود بخشی از فعالیت‌های حساس هسته‌ای داد؛ اقدامی که در ازای آن، غرب نیز بخشی از تحریم‌های اقتصادی را به‌صورت موقتی کاهش داد. آن مدل تدریجی و اعتمادساز، به‌عنوان نقطه عزیمت برجام، نقش کلیدی در شکل‌گیری توافق جامع سال ۲۰۱۵ ایفا کرد. اما امروز، شرایط به‌طرز چشمگیری دگرگون شده است. به‌گفته یکی از مقامات ارشد آمریکایی، در فضای فعلی نه در تهران و نه در واشنگتن، نشانی از اراده سیاسی برای بازگشت به مدل گام‌به‌گام و اقدامات متقابل گذشته وجود ندارد. در عوض، دو طرف اکنون تلاش دارند چارچوبی اصولی برای یک توافق نهایی و جامع ترسیم کنند.

غنی‌سازی اورانیوم؛ خط قرمز تهران، تردید واشنگتن

بن رودز، معاون پیشین مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت باراک اوباما، ارزیابی هشدارآمیزی از روند کنونی مذاکرات میان تهران و واشنگتن ارائه داد. رودز فضای حاکم بر گفت‌و‌گو‌ها را «ملتهب، مبهم و فاقد افق روشن» توصیف کرد و هشدار داد که مسیر کنونی بیش از آن‌که به‌سوی حل‌وفصل بحران حرکت کند، به مرحله‌ای از «پایان‌بندی زودرس» نزدیک شده است؛ پایانی که ممکن است در قالب توافقی موقت و ناپایدار ظاهر شود یا در بدترین سناریو، به شکست کامل روند دیپلماتیک و بازگشت به چرخه رویارویی مستقیم بیانجامد.

بن رودز در ادامه ارزیابی خود، با نگاهی دقیق به معادله پیچیده مذاکرات، نقش اسرائیل را هم‌زمان «تعیین‌کننده» و «فشارزا» توصیف می‌کند. به باور او، تل‌آویو با تکرار تهدید‌های نظامی و برجسته‌سازی سناریوی حمله، نه‌تنها تلاش می‌کند بر محاسبات امنیتی واشنگتن تأثیر بگذارد، بلکه در تلاش است با ایجاد فشار روانی مضاعف، تهران را به پذیرش امتیازاتی خارج از چارچوب رسمی مذاکرات وادار سازد.

در جمع‌بندی اظهاراتش، بن رودز به ریشه‌ای‌ترین لایه اختلاف میان تهران و واشنگتن پرداخت و تلاش کرد آن را به‌روشنی صورت‌بندی کند. از نگاه او، «پرسش کلیدی» مذاکرات کنونی نه در جزئیات فنی، بلکه در یک انتخاب راهبردی نهفته است: آیا دولت ترامپ حاضر خواهد بود بپذیرد که ایران همچنان از ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم برخوردار بماند؟ رودز معتقد است در صورت پذیرش این اصل، می‌توان بار دیگر به احیای توافقی مشابه برجام ۲۰۱۵ امیدوار بود. اما اگر آمریکا بر برچیده‌شدن کامل زیرساخت غنی‌سازی در ایران اصرار ورزد، چشم‌انداز دیپلماسی به‌سوی تاریکی خواهد رفت؛ چرا که، به‌زعم او، برای جمهوری اسلامی ایران، این موضوع صرفاً تکنولوژیک نیست، بلکه پیوندی عمیق با غرور ملی، استقلال راهبردی و مفهوم حاکمیت دارد.

جان مرشایمر: سیاست هسته‌ای ترامپ گرفتار فشار اسرائیل شد

جان مرشایمر، نظریه‌پرداز برجسته مکتب واقع‌گرایی و استاد نامدار دانشگاه شیکاگو، در تحلیلی از روند مذاکرات هسته‌ای میان تهران و واشنگتن، به نشانه‌هایی از واقع‌گرایی در ابتدای مسیر اشاره کرده است. به‌گفته او، دولت ترامپ در آغاز این فرآیند، علائمی از انعطاف‌پذیری و درک عملیاتی از محدودیت‌های قدرت در سیاست بین‌الملل نشان داد؛ نشانه‌هایی که اگر حفظ می‌شدند، می‌توانستند به‌عنوان مبنایی برای شکل‌گیری یک مسیر دیپلماتیک معنادار و واقع‌بینانه مورد استفاده قرار گیرند.

مرشایمر در ادامه تحلیل خود، با نگاهی به تحولات درونی تیم سیاست خارجی دولت ترامپ، به نقطه‌ای کلیدی در مسیر مذاکرات اشاره می‌کند. او می‌گوید: «در مراحل اولیه، استیو ویتکاف پذیرفته بود که ایران باید در چارچوبی محدود و تحت نظارت بین‌المللی، از حق غنی‌سازی برخوردار باشد. او به‌درستی دریافته بود که هیچ توافق پایداری بدون دربرگرفتن این مؤلفه حیاتی ممکن نخواهد بود.» به‌زعم مرشایمر، این درک اولیه از واقعیت‌های میدانی می‌توانست سنگ‌بنای یک مسیر معقول و دیپلماتیک باشد.

اما این موضع دوام نیاورد. مرشایمر با صراحت توضیح می‌دهد که تحت فشار‌های فزاینده، این رویکرد واقع‌گرایانه به‌سرعت کنار گذاشته شد. به گفته او، «فشار‌های شدید از سوی دولت اسرائیل و جریان‌های تندرو در ساختار امنیتی و سیاسی آمریکا، باعث شد ویتکاف از موضع اولیه‌اش عقب‌نشینی کند؛ عقب‌نشینی‌ای که مسیر مذاکرات را از واقع‌گرایی به‌سمت حداکثرگرایی، بی‌اعتمادی متقابل و بن‌بست دیپلماتیک سوق داد.»

نظارت عربی بر برنامه هسته‌ای ایران؟ زمزمه‌ای پرریسک در محافل دیپلماتیک

احمد لاشین، استاد برجسته مطالعات بین‌الملل در دانشگاه عین شمس قاهره، در ارزیابی خود از فضای کنونی مذاکرات هسته‌ای، بر تغییر لحن و ذهنیت هیأت ایرانی تأکید می‌کند. به باور او، تهران این‌بار نه صرفاً بر مبنای محاسبات فنی یا چارچوب‌های حقوقی، بلکه با ذهنیتی عمیقاً متأثر از تهدید‌های بیرونی وارد میدان گفت‌و‌گو شده است.

احمد لاشین در ادامه تحلیل خود، تأکید می‌کند که جمهوری اسلامی ایران در برابر آنچه از آن به‌عنوان «ائتلاف فشار» یاد می‌کند؛ ترکیبی از تهدید‌های صریح اسرائیل و پافشاری مستمر ایالات متحده بر سیاست موسوم به «غنی‌سازی صفر» با رویکردی آشکارا محتاط‌تر، بدبین‌تر و در سطح گفتمانی، رادیکال‌تر ظاهر شده است. به‌گفته لاشین، تهران این فشار‌ها را نه بخشی از فرآیند مشروع مذاکره، بلکه تلاشی هدفمند برای تحمیل اراده سیاسی خارجی و نفوذ بر حاکمیت ملی خود تفسیر می‌کند. به‌گفته لاشین، جمهوری اسلامی ایران هرچند همچنان بر حفظ خطوط قرمز راهبردی خود به‌ویژه در موضوع غنی‌سازی پافشاری می‌کند، اما در عین حال، به‌دنبال نوعی توافق موقت با ایالات متحده است؛ توافقی که بتواند از شتاب‌گرفتن بحران جلوگیری کرده و فضای تنفسی هرچند محدودی برای حفظ مسیر دیپلماسی فراهم آورد.

احمد لاشین، در ادامه تحلیل خود، سراغ جسورانه‌ترین ایده‌ای می‌رود که این روز‌ها در محافل دیپلماتیک زیر لب زمزمه می‌شود: مشارکت مستقیم برخی کشور‌های عربی در نظارت بر برنامه هسته‌ای ایران. از نگاه لاشین، این طرح اگرچه با حساسیت شدید و احتمالا واکنش منفی از سوی تهران روبه‌رو خواهد شد، اما در صورت طراحی دقیق و چارچوب‌گذاری هوشمندانه، می‌تواند کارکردی دوگانه ایفا کند: از یک‌سو با کاستن از انحصار نظارتی غرب، نوعی توازن منطقه‌ای در فرآیند راستی‌آزمایی ایجاد کند، و از سوی دیگر، به تقویت اعتمادسازی میان ایران و بازیگران عربی کمک کند.

از نگاه لاشین، در سناریوی شکست کامل مذاکرات و ورود به فاز بن‌بست دیپلماتیک، جمهوری اسلامی ایران ممکن است به گزینه‌هایی تاکتیکی روی آورد از جمله تعلیق موقت فعالیت‌های غنی‌سازی یا حتی انتقال اورانیوم با غنای بالا به کشوری ثالث نظیر روسیه. به‌گفته او، چنین اقدامات احتمالی تنها در صورتی روی میز قرار می‌گیرند که تهران بتواند آنها را نه به‌عنوان عقب‌نشینی سیاسی، بلکه به‌مثابه گام‌هایی موقت، هدفمند و تحت نظارت رسمی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تعریف کند.

نتیجه گیری

پافشاری دونالد ترامپ بر سیاست موسوم به «غنی‌سازی صفر»، نه‌تنها چشم‌انداز دستیابی به توافقی پایدار را تضعیف می‌کند، بلکه در عمل، مسیر دیپلماسی هسته‌ای را به‌سوی انسداد و تقابل سوق می‌دهد. ایران از سال ۲۰۰۶، در برابر فشار‌های فزاینده بین‌المللی، تحریم‌های فلج‌کننده و مخاطرات انزوای دیپلماتیک، با صرف هزینه‌های هنگفت مادی و سیاسی، موفق به استقرار یک شبکه پیچیده و بومی از تأسیسات غنی‌سازی شده است. بنابراین، هرگونه تلاش برای به عقب‌راندن این برنامه، نه‌تنها از منظر فنی غیرواقع‌گرایانه، بلکه از منظر گفتمانی، اقدامی تهدیدآمیز علیه هویت هسته‌ای تثبیت‌شده آن تلقی می‌شود؛ هویتی که اکنون تبدیل به یکی از مؤلفه‌های بنیادین بازدارندگی ملی ایران شده است.

تصویر روز
خبر های روز