
اتفاقاتی که دیگر تکراری و عادی شده، اما باز هم میگوییم پله برقی مترو خراب است!
صبحها همیشه ایستگاههای مترو شلوغتر از همیشه است. البته که در ساعتهای عصر و تعطیلی ادارات هم مترو همین تجربه را تکرار میکند. مردمی که عجله دارند و با قدمهای تند راه میروند تا هر کدام به جایی که میخواهند برسند. یکی دانشگاه، یکی مدرسه، دیگری محل کار. انگار با زمان مسابقه دارند. خیلیها مترو را انتخاب میکنند. اما درست همان لحظه که صدای قطار از دور شنیده میشود، شتاب آدمها بیشتر میشود.
انگار خط پایان نزدیک است و باید پیش از آن به مقصد رسید. اصلاً این تصویر دویدن برای جا نماندن از قطار را کنار بگذاریم، مسئله از جایی شروع میشود که مسافر باید مسیر بلند و خستهکننده پلهها را بالا برود یا پایین بیاید تا خودش را به سکو برساند یا از آن خارج شود. همین مسیر هم برای خیلیها آسان نیست. مخصوصاً وقتی آسانسور یا پلهبرقی کار نمیکند.
اما یک صحنه برای همه متروسواران تکراری شده است، نوار زردی که میگوید پله برقی خراب است. مسافران مترو با این صحنه بیگانه نیستند. پلهبرقیهای از کارافتاده دیگر بخشی از زندگی روزمره شدهاند. تعجبی ندارد وقتی یکیشان از حرکت ایستاده. امروز نوبت کدام ایستگاه است؟ انگار قرعهکشی هر روزه است. جایزهاش، چند ده پله است که باید با زانویی دردناک یا باری در دست از آن بالا بروی.
صد البته که نمیشود همه چیز را به گردن استهلاک انداخت. سالهاست مترو تهران با جمعیتی بیش از توانش سروکله میزند. تجهیزاتش فرسودهاند، اما برنامهای هم برای نوسازیشان به چشم نمیخورد. کسی نمیگوید چند پلهبرقی خراب داریم یا قرار است کی درست شوند. فقط باید هر روز آماده باشی. برای بالا رفتن، پایین رفتن، بیآنکه بدانیم راهمان آسان خواهد بود یا نه.
پلهبرقی خراب فقط یک وسیله متوقفشده نیست. نشانی است از بیتوجهی مزمنی که همه به آن عادت کردهاند. همان نوار زردی که هر روز میبینیاش و دیگر حتی تعجب نمیکنی. زهرا، زنی میانسال با عصا به آرامی از پلههای ایستگاه شهید نواب پایین میرود. دو نفر به کمکش آمدهاند. میگوید: «اگر پسرم همراهم نبود، مجبور میشدم از رفتن به پزشک صرفنظر کنم.»
سخت نیست تصور رنج کسانی که با محدودیت حرکتی، دیسک کمر، بارداری یا حتی بچه بغل کردن ناچارند هر روز از پلههایی بالا و پایین بروند که قرار بود روزی برقی و یاریدهنده باشند. آیدین، یکی از مسافران روزانه با لبخند تلخی میگوید: «برنامهریزی برای استفاده از پلهبرقی مثل شرطبندی است. اگر خراب باشد، باید باخت را قبول کنی. قطار بعدی را از دست میدهی. تاخیر میخوری و گاهی هم عصبانی میشوی.»
او میگوید بارها دیده که مردم اعتراض کردهاند. این خرابیها فقط جسم را خسته نمیکند؛ روان را هم فرسوده میسازد. سمانه، کارمند ساکن پردیس، مسیرش هر روز از ایستگاه فاطمی به نوبنیاد است. با حالتی جدی میگوید: «من دیسک کمر دارم. پلهبرقی اگر کار نکند، روزم را با درد شروع میکنم. گاهی به خودم میگویمایکاش با تاکسی میرفتم. هزینهاش بیشتر است، اما لااقل به بدنم فشار نمیآید.»
او از کثیفی و بینظمی پلهها هم گلایه دارد: «نه تمیزشان میکنند، نه تعمیرشان. فقط یک نوار زرد و تمام!» میثم، از بیماران همیشگی کلینیکهای اطراف چهارراه ولیعصر، تعریف میکند: «بارها دیدم که مریضها با عصا و پرونده ناچارند خودشان را تا سطح زمین بالا بکشند. چون نه پله برقی کار میکند، نه آسانسور.» او پیشنهاد سادهای میدهد: «اگر قطعه ندارید، همان قطعهای که برای پله پایینبر هست را بدهید به پله بالا. بالا رفتن سختتر است.»
آسانسوری که فقط در تئوری هست.
اما وضعیت آسانسورها چگونه است؟ کمتر کسی به آسانسور مترو امیدی دارد. یکی از مسافران میگوید: «کدام آسانسور؟ یا خراب است، یا در قفل است، یا اصلاً وجود ندارد. برای بسیاری از افراد دارای معلولیت، مترو تهران اصلاً قابلاستفاده نیست. نه تنها به خاطر نبود دسترسی واقعی، بلکه به خاطر نابسامانی سیستم نگهداری.»، اما مسئولان چه میگویند؟
حجتالله رحمتی، معاون مهندسی شرکت بهرهبرداری متروی تهران و حومه، این خرابیها را طبیعی و زودگذر میداند. او به ایرنا میگوید: «در حال حاضر بیش از ۱۳۰۰ پلهبرقی فعال داریم. خاموشی دائمی وجود ندارد، فقط خرابیهای موقت است که ظرف یکی دو ساعت رفع میشود. تنها در صورت نیاز به تعمیرات اساسی، ممکن است یک پلهبرقی تا ۲۰ روز از مدار خارج شود. البته به مردم اطلاعرسانی میکنیم.»
مشکل اصلی از نظر او، هندریل (نوار دستگیره) است که نیاز به قطعات خاص دارد و گاهی در تامین آن تأخیر ایجاد میشود. اما چیزی که رحمتی بهعنوان «خرابی موقت» توصیف میکند، برای شهروندان به معنای هفتهها، بلکه ماهها بیتوجهی است. اغلب اوقات اطلاعرسانی دقیقی هم در باره خرابی پله برقیها صورت نمیگیرد. گاهی پلهای را امروز تعمیر میکنند و فردا باز هم از کار افتاده.
برای میثم، سمانه، آیدین و هزاران شهروند دیگر، این «تعمیر موقت» ترجمهاش همان زحمت همیشگی است. اگرچه مسئولان از مشکل واردات قطعه، تحریمها و استانداردهای ساختوساز میگویند، اما واقعیت این است که برای مردم فرقی نمیکند مشکل از کجاست. چون فقط میخواهند در سلامت و بدون دردسر از یک نقطه شهر به نقطه دیگر بروند. به خصوص که معلولیت، پیری، دردهای عضلانی و حتی خستگیِ طبیعی بخشی از زندگی روزمره مردم است. از این رو نمیتوان از انتظار داشت که پلههای معمولی را دوباره و دوباره بالا بروند، آن هم در شلوغی و ازدحام متروهای تهران.