به روز شده در: ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۳
کد خبر: ۶۹۶۲۱۳
تاریخ انتشار: ۲۰:۵۰ - ۱۷ خرداد ۱۴۰۴

چرا معامله با ایران برای ترامپ سرنوشت‌ساز است؟

روزنو :میزان اهمیت این موضوع بالاست. موفقیت یا شکست مذاکرات با ایران احتمالاً بهترین شاخص برای سنجش این است که آیا دولت ترامپ واقعاً می‌تواند سیاست خارجی آمریکا را به مسیری عقلانی‌تر و پایدارتر سوق دهد یا نه.

انتخاب: امیلی اشفورد در فارن پالیسی نوشت: با آن‌که کمتر از شش ماه از آغاز دولت دوم دونالد ترامپ می‌گذرد، روشن است که برخی چیزها این بار متفاوت است—از جمله میل آشکار رئیس‌جمهور آمریکا به ایفای نقش «صلح‌ساز» و «توافق‌ساز جهانی». از اوکراین گرفته تا غزه و عربستان سعودی، شاهد آن بوده‌ایم که کاخ سفید کانال‌های ارتباطی را گشوده، با دشمنان وارد گفت‌وگو شده، و از فروش تسلیحات و قراردادهای سرمایه‌گذاری پرده برداشته است.

1985882_401

در ادامه این مطلب آمده است: اما شاید مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین این تلاش‌ها، تعامل دولت ترامپ با ایران باشد. در دوره نخست ریاست‌جمهوری، ترامپ اغلب تحت تأثیر مشاوران تندرویی قرار می‌گرفت که خواهان سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران بودند. این بار، او فرصت دیگری دارد تا به توافقی عمل‌گرایانه دست یابد که جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را مهار کرده و تنش‌های منطقه‌ای را کاهش دهد.

میزان اهمیت این موضوع بالاست. موفقیت یا شکست مذاکرات با ایران احتمالاً بهترین شاخص برای سنجش این است که آیا دولت ترامپ واقعاً می‌تواند سیاست خارجی آمریکا را به مسیری عقلانی‌تر و پایدارتر سوق دهد یا نه. آیا قادر خواهد بود تمرکز ایالات متحده را بر چالش اصلی یعنی چین متمرکز کند؟ یا همانند رؤسای‌جمهور پیشین از زمان جورج دبلیو بوش، در باتلاق خاورمیانه فرو خواهد رفت؟

در دوره نخست، مشاوران ترامپ بارها به او گفتند که اگر فشار کافی بر تهران وارد کند، می‌تواند به «توافقی بهتر» از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) که باراک اوباما امضا کرده بود، دست یابد—چه در حوزه هسته‌ای، چه در سایر مسائل. اما این فرضیه کاملاً نادرست از آب درآمد. مشاورانی چون مایک پمپئو، جان بولتون و اچ. آر. مک‌مستر، ترامپ را به‌سوی ابزارهای تهاجمی در سیاست خارجی سوق دادند. نتیجه آن، کمپین فشار حداکثری بود که از توافق برجام خارج شد، تحریم‌هایی فزاینده و فلج‌کننده را اعمال کرد، و دست به حملاتی هدفمند علیه نیروهای نیابتی ایران زد—و در یک مورد برجسته، علیه قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد سپاه قدس. در بسیاری جهات، این رویکرد باعث سرسختی بیشتر ایران شد؛ و تهران در دوران نخست ترامپ هیچ تمایلی به بازگشت به میز مذاکره نشان نداد.

برای گشایش دوباره باب دیپلماسی، تحولات غیرمنتظره‌ای در منطقه لازم بود—از جمله فروپاشی رژیم اسد در سوریه، جنگ اسرائیل در لبنان، و نزدیکی میان کشورهای خلیج فارس و ایران. اکنون موقعیت منطقه‌ای ایران ضعیف‌تر شده و همسایگانش در خلیج فارس عمدتاً در پی صلح هستند. تهران نیز به‌شدت مشتاق رسیدن به توافق است؛ و برای رئیس‌جمهوری که می‌خواهد فشار را به نتیجه دیپلماتیک تبدیل کند، زمان‌بندی نمی‌تواند مناسب‌تر از این باشد.

اما اگر مشخص است که چرا تهران خواهان مذاکره است، انگیزه دولت ترامپ در این مسیر تا حدی مبهم باقی می‌ماند. در نهایت، بسیاری از جمهوری‌خواهان ترجیح می‌دهند ترامپ دوباره سیاست فشار حداکثری را در پیش گیرد—یا حتی حمله نظامی را مد نظر داشته باشد. هرچند تعداد اندکی از جمهوری‌خواهان کنگره او را مستقیماً در این زمینه نقد می‌کنند، اما قابل‌توجه است که بسیاری از آنان در سنا و مجلس نمایندگان، آشکارا از ترامپ خواسته‌اند در مذاکرات موضعی بسیار سخت‌گیرانه اتخاذ کند، از جمله انهدام کامل برنامه هسته‌ای ایران.

در سطحی کلان‌تر، با این حال، چرخش به‌سوی دیپلماسی بخشی اساسی از تلاش دولت ترامپ برای اصلاح سیاست خارجی آمریکا و تمرکز بر چالش‌های بزرگ‌تری چون چین است. خارج‌کردن نیروهای آمریکایی از خاورمیانه اولویتی روشن برای دولت کنونی است. ترامپ در سفر اخیرش به عربستان، سیاست‌های دیرینه آمریکا در خاورمیانه را رد کرد و گفت: «کسانی که خود را ملت‌ساز می‌نامیدند، ملت‌های بیشتری را ویران کردند تا آن‌که بسازند.» معاون رئیس‌جمهور، جی. دی. ونس، در سخنرانی اخیر خود خطاب به فارغ‌التحصیلان آکادمی نیروی دریایی آمریکا پا را فراتر گذاشت و وعده داد که «دیگر مأموریت‌های نامشخص یا درگیری‌های بی‌پایان در کار نخواهد بود.»

اقدامات دولت نیز تا حد زیادی این سخنان را تأیید می‌کند. در ماه‌های اخیر، ترامپ اغلب از کمک نظامی به اسرائیل برای حمله به ایران یا نیروهای نیابتی آن خودداری کرده است. در واقع، علی‌رغم کارزار نظامی اولیه علیه حوثی‌ها در یمن، کاخ سفید حاضر شد در ازای امتیازاتی از سوی حوثی‌ها در زمینه حمل‌ونقل دریایی بین‌المللی، حملات خود را متوقف کند. هم‌زمان، وزارت دفاع آمریکا دستورالعمل راهبردی موقتی صادر کرده—که پیش‌درآمدی بر استراتژی دفاع ملی است—و در آن ارتش را موظف می‌کند که بر سرزمین اصلی و منطقه هند–پاسیفیک تمرکز کند، در حالی که در سایر مناطق «تحمل ریسک» داشته باشد.

به‌بیان ساده، ایران آزمونی کلیدی است برای سنجش تعهد دولت به اولویت‌بندی راهبردی. ترامپ نخستین رئیس‌جمهوری نخواهد بود که در این مسیر شکست می‌خورد؛ رؤسای جمهور از زمان اوباما تاکنون تلاش کرده‌اند تا «محور تمرکز را به آسیا بچرخانند» اما موفق نبوده‌اند. حتی در دوره نخست ترامپ، مقام‌ها وعده تمرکز بر رقابت با قدرت‌های بزرگ را دادند، اما درگیر نبرد با داعش در سوریه و عراق شدند. اکنون، شهود ترامپ—مبنی بر اینکه تعامل اقتصادی و دیپلماتیک با ایران ممکن است بهتر از انزوا یا حملات هوایی عمل کند—ممکن است درست‌تر باشد، اما خطر گیر افتادن دوباره در باتلاق خاورمیانه همچنان وجود دارد. پرسش کلیدی آن است که آیا توافقی حاصل خواهد شد یا مذاکرات زیر بار انتظارات غیرواقعی یک‌سوی ماجرا شکست خواهد خورد؟

خوشبختانه، گزارش‌ها—و اظهارات مقام‌های ایرانی و استیو ویتکوف، نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه—نشان می‌دهند که دو طرف فاصله زیادی از یکدیگر ندارند. با این حال، مسائلی که باقی مانده‌اند، بسیار دشوار خواهند بود.

مهم‌ترین موضوع از دیدگاه آمریکا، بحث غنی‌سازی است. غنی‌سازی داخلی مدت‌هاست منبع اختلاف بوده؛ تهران بر حق خود برای داشتن برنامه هسته‌ای غیرنظامی تأکید دارد، در حالی که ایالات متحده معتقد است تمامی غنی‌سازی—که خطرناک‌ترین بخش یک برنامه هسته‌ای غیرنظامی برای تبدیل‌شدن به برنامه تسلیحاتی است—باید در خارج از ایران انجام شود. برجام به ایران اجازه داده بود تا در داخل و در سطح پایین (برای مصارف غیرنظامی) غنی‌سازی کند، با نظارت و بازرسی شدید. با این حال، بسیاری از جمهوری‌خواهان در آن زمان استدلال کردند که آستانه‌ها و استانداردهای به‌کاررفته کافی نیستند تا مسیر ایران به‌سوی سلاح را مسدود کنند.

امروز ایران اورانیوم را تا سطح تسلیحاتی غنی‌سازی کرده و برآورد می‌شود که تنها چند ماه با توانایی ساخت سلاح هسته‌ای فاصله دارد. با این حال، این وضعیت نه به دلیل غنی‌سازی داخلی بلکه به دلیل از بین رفتن نظارت‌ها و بازرسی‌ها طی سال‌های اخیر پدید آمده است.

ایران قطعاً باید در هر توافق جدیدی، ذخایر اورانیوم با غنای بالا را کنار بگذارد و سطح‌های جدیدی برای غنی‌سازی تعیین شود—شاید سطح‌هایی بهتر از آن‌چه در برجام بود. همچنین راهکارهای خلاقانه‌ای نیز می‌تواند مطرح شود: مثلاً تعلیق موقت غنی‌سازی داخلی ایران، که در آینده قابل بازگشت باشد؛ یا ایجاد کنسرسیومی منطقه‌ای برای غنی‌سازی که ایران و برخی همسایگان خلیج‌فارس را شامل شود. گزارش‌ها نشان می‌دهند که دولت ترامپ هنوز بر سر این موضوع به تصمیم نهایی نرسیده است؛ پیش‌نویس طرحی که از تیم ویتکوف درز کرده، نشان می‌دهد این راهکارها به‌طور جدی در حال بررسی هستند، در حالی که حساب‌های کاربری رئیس‌جمهور در شبکه‌های اجتماعی همچنان خواستار «غنی‌نکردن اورانیوم» هستند.

اما ممنوعیت کامل غنی‌سازی داخلی احتمالاً سریع‌ترین راه برای شکست مذاکرات خواهد بود. تهران بارها تأکید کرده که غنی‌سازی خط قرمز آن‌ها در هر توافقی است. و شاید نگران‌کننده‌تر آن‌که، فشار برای «صفر غنی‌سازی» از سوی همان افرادی صورت می‌گیرد که در دولت اول ترامپ، او را به خروج از برجام واداشتند با این وعده که به توافق بهتری دست خواهد یافت. اکنون آشکارتر از گذشته شده که برای بسیاری از این چهره‌های تندرو در سیاست خارجی، هیچ توافقی با ایران، توافقی کافی به‌حساب نمی‌آید.

با این‌همه، توافقی که شامل راستی‌آزمایی، بازرسی، و استانداردهای سخت‌گیرانه برای ظرفیت هسته‌ای داخلی ایران باشد، بی‌تردید بهتر از گزینه‌های دیگر است. به‌مراتب بهتر از وضع موجود است، که در آن ایران عملاً به کشوری در آستانه تسلیحات هسته‌ای تبدیل شده—با توانایی رسیدن به سلاح ظرف چند ماه.

و قطعاً بهتر از حملات نظامی است—حملاتی که حداکثر چند سال برنامه ایران را عقب می‌اندازند و خطر بازگشت به تقابل منطقه‌ای با ایران و متحدانش را افزایش می‌دهند—تقابلی که در آن، نیروهای آمریکایی در منطقه به احتمال زیاد هدف اصلی خواهند بود. حمله نظامی معضل هسته‌ای را حل نمی‌کند—فقط ساعتی را راه می‌اندازد که تا دوراهی بعدی دیپلماسی یا بمباران، شمارش معکوس کند.

ممکن است اغراق‌آمیز به‌نظر برسد که بگوییم مذاکرات ایران برای میراث سیاست خارجی ترامپ تعیین‌کننده‌اند. در نهایت، مسائل بسیار دیگری هم در دستور کار دولت هست—از اوکراین گرفته تا تعرفه‌ها—که بدون شک پیامدهای جهانی قابل‌توجهی دارند. اما شاید مذاکرات با ایران روشن‌ترین نشانه آن باشد که آیا ترامپ و مشاوران هم‌فکرش در دولت او واقعاً می‌توانند ایالات متحده را از درگیری‌های بی‌هدف خاورمیانه به‌سوی چالش‌های واقعی‌تری چون چین سوق دهند یا نه.

اگر ترامپ واقعاً قصد دارد رئیس‌جمهوری باشد که اعتیاد آمریکا به مداخلات خاورمیانه‌ای را قطع کند، آن‌گاه آغاز این راه با بمباران ایران، انتخابی فاجعه‌بار خواهد بود. اما اگر او بتواند یک «توافق هسته‌ای بزرگ و زیبا» با ایران منعقد کند، شاید ایالات متحده بالاخره بتواند محوری را که مدت‌هاست وعده داده، به‌سوی آسیا بچرخاند.

تصویر روز
خبر های روز