
عبور از پزشکیان زودتر از عبور از خاتمی اتفاق افتاد؟
در سیاست ایران، کنایهها از خود صراحت گویاتر هستند. گاهی یک هشتگ، بیشتر از یک بیانیه رسمی حرف برای گفتن دارد. روزی که عبدالله گنجی با طعنهای در قالب یک توییت نوشت عبور_از_پزشکیان ظاهرا زودتر از عبور از خاتمی کلید میخورد»، توجهات به لایه زیرین آن جلب شد. این هشتگ، تنها یک شوخی سیاسی نبود؛ آغازی بود بر روایتی حسابشده و هدفمند برای القای یک جدایی، یک شکاف، یک فروپاشی.
به گزارش روز نو همان روز، رجانیوز همان گزاره را به زبان خود بازنویسی کرد؛ با شواهدی که از سخنان جواد امام (سخنگوی جبهه اصلاحات)، عباس عبدی (روزنامهنگار) و علیاصغر شفیعیان (مدیر انصافنیوز) چیده شده بود، قطعات پازلی به نمایش درآمد که در ظاهر قرار بود از اختلافات درون جبهه اصلاحات پرده بردارد، اما هدف نهاییاش فراتر بود: القای این ایده که «پزشکیان تنهاست» و حامیانش دیگر باور خود را به او از دست دادهاند.
همزمان، روزنامه جوان هم با قلم سردبیر خود نوشت: «برخی فعالان سیاسی یا سران احزاب در روز چهلم جنگی که به یک انسجام ملی بینظیر بدل شد، ساز عبور از پزشکیان کوک کردهاند!».
این مدل روایتسازی مسبوق به سابقه است. اصلاحطلبان پیشتر در دوره خاتمی و حتی در دولت روحانی با همین پروژه مواجه شدند. همان زمان هم تلاش شد تا بدنه سیاسی اصلاحات را مسئول ناکامی دولت معرفی کنند و برچسب بیعملی را به کل جریان بچسبانند. اما تجربه آن دوران نشان داد که این ترفند، بیشتر به تقویت انسجام درونی اصلاحطلبان منجر میشود تا شکاف. دلیلش هم روشن است؛ نه پزشکیان آنقدر متأثر از فشارهای رسانهای است که خط مشی خود را عوض کند و نه جریان اصلاحات آنقدر خام است که باز هم اشتباه دولت روحانی را تکرار کند و در میانه کار از میانه میدان عقب بنشیند.
اما این به آن معنا نیست که فضای سیاسی ایران، فضای بیتلاطمی است. حالا یک سال بعد از انتخاب مسعود پزشکیان و در یکسالی که پر از حوادث ریز و درشت داخلی و بینالمللی بود، باید به بازخوانی همان انتخابات از زاویه دیگری هم پرداخت.
یک سال پس از انتخابات ریاستجمهوری مسعود پزشکیان و در حالی که سالگرد دولت چهاردهم با جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل همزمان شد، فرصت بازخوانی آن انتخابات مهم تا حد زیادی به حاشیه رفت. بااینحال، اهمیت انتخابات ۱۴۰۳ نه به دلیل پیروزی یک فرد، بلکه از آنرو بود که تعارضات میان نیروهای سیاسی حاضر در ساختار قدرت را عریان کرد.
در شرایط کنونی ایران، نمیتوان انتظار برگزاری یک انتخابات آزاد به معنای کلاسیک آن را داشت؛ جایی که همه گرایشهای اجتماعی امکان نمایندگی و رقابت واقعی داشته باشند. ما در چارچوب نظریه «نظم دسترسی محدود» قرار داریم؛ مدلی که در آن رقابتها اگرچه در ظاهر وجود دارد، اما قواعد بازی توسط نیروهای مستقر در سیستم تنظیم میشود. بااینحال، حتی در چنین نظمی، برخی انتخاباتها میتوانند پیشبرنده و اثرگذار باشند، به شرط آنکه موازنه قوا میان نیروهای درون ساختار را بازتاب دهند.
مشتاق حسینخان، نظریهپرداز توسعه سیاسی نیز درباره کشورهایی با نظم دسترسی محدود، همچون بنگلادش، بر همین نکته تأکید میکند و معتقد است: «انتخاباتهایی موفق محسوب میشوند که بتوانند تعارضات قدرت را در درون سیستم به نمایش بگذارند، فارغ از اینکه به صورت آزاد برگزار میشوند یا نه».
با همین نگاه، انتخابات ۱۴۰۳ را باید صحنه رویارویی چهار جریان حاضر در قدرت سیاسی ایران قلمداد کرد؛ انتخاباتی که توانست این رویارویی را بهطور علنی به صحنه بیاورد.
۱. تحریمیها
این گروه فاقد حضور رسمی در ساختار سیاسیاند، اما با کنش جمعی، حتی از طریق رأیندادن، وزنی اجتماعی ایجاد کردهاند. در انتخابات ۱۴۰۳، بخش درخور توجهی از آنها برخلاف دورههای قبل به میدان آمدند و در دور اول و دوم، به ترتیب با مشارکتی حدود ۶۰ و ۵۰درصدی، خود را در صحنه تثبیت کردند.
۲. جریان چنارها (اصولگرایان سنتی)
اصولگرایانی که در این انتخابات، محمدباقر قالیباف نمایندگیشان را بر عهده داشت. او سالها کوشید از سایه پدرخواندههای اصولگرا خارج شود و حتی در سال ۹۶ ایده «نواصولگرایی» را مطرح کرد. اما در عمل، دوباره در این جریان ادغام شد و از انتخابات یازدهم مجلس (۱۳۹۸) به یکی از چهرههای اصلی جریان اصولگرایی و نماینده ساختار قدرت بدل شد. پایگاه قدرت این جریان در حکومت، قدیمی و مستحکم است، با توان سازماندهی بالا. اما بدنه اجتماعی آن، از سال ۱۳۸۴ که از احمدینژاد حمایت کرد تا امروز، بارها دچار شکاف و واگرایی شده است.
۳. پاجوشها
جریانی که در دهه ۸۰ با حمایت از احمدینژاد سر برآورد، اما پس از خانهنشینی و قهر ۱۱روزه از او جدا شد. این جریان از سال ۱۳۹۶ با ابراهیم رئیسی پیوند خورد و در دولت سیزدهم به یکی از محکمترین بازوهای اجرائی بدل شد. این جریان بهتدریج آنقدر قدرت گرفت که در انتخابات مجلس دوازدهم، بهویژه در تهران، توانست فهرست اصولگرایان سنتی را کنار بزند و اکثریت را از آن خود کند. پاجوشها در این انتخابات گرد سعید جلیلی جمع شدند و تا روز آخر هم اجازه ندادند وحدت میان او و قالیباف (وحدت با اصولگرایان سنتی و چنارها) رقم بخورد.
۴. اصلاحطلبان.
اما اصلاحطلبانِ امروز دیگر همان اصلاحطلبان سال ۱۳۷۶ نیستند. از ۱۳۷۸ به بعد، با فشارهای مختلف، توقیف مطبوعات و محدودشدن نیروهای جوان، بهتدریج عقب نشستند. از ۱۳۸۱ تا ۱۴۰۰ با فراز و فرودهای متعدد، بخشی از آنها در انتخابات مشارکت کردند و بخشی دیگر به سمت کنشهای اعتراضی یا سکوت رفتند. در انتخابات ۱۴۰۰، بخشی از بدنه اصلاحطلبان که هنوز به تغییر از مسیر صندوق رأی اعتقاد داشت، تصمیم گرفت مشارکت کند. از دل همین گرایش، افرادی باقی ماندهاند که همچنان معتقدند باید برای اصلاح، حضور داشت و حمایت کرد.
در کنار تحریمیها، همین بدنه اجتماعی ۶۰درصدی که گاه در انتخابات حضور دارد و گاه غایب است، امروز یکی از عوامل تعیینکننده در معادلات سیاسی است.
انتخابات ۱۴۰۰ از همین رو انتخابات مهمی بود که توانسته بود صرف نظر از نتیجه و حتی آزادبودن مشارکت برای همه افراد و گرایشهای سیاسی، تعارضات میان این جریانها را نمایان کند. در این میان، کمترین تضاد و اصطکاک میان جریان اصلاحطلبان و تحریمیها اتفاق افتاد. اگرچه شاهد برخی اظهارنظرها در فضای مجازی در این خصوص بودیم، اما هرگز زدوخوردهایی را که میان جریان جلیلی و قالیباف در انتخابات رقم خورد، در طرف دیگر شاهد نبودیم. حالا در این وضعیت جریان اصولگرا (اعم از پاجوشها و چنارها) تصور میکنند با ایجاد شکاف میان پزشکیان و جریان اصلاحات میتوانند دولت را آسیبپذیرتر کنند. اما خطمشی پزشکیان نشان میدهد تمایلی به واردشدن به این فضاها ندارد. با این وجود، در صورتی که برخی افراد که به نزدیکبودن به رئیسجمهور مشهور شدهاند، مراقبت نکنند، میتوانند ناخواسته جدول مخالفان دولت را پر کنند.
آنچه دولت به آن نیاز دارد و برایش تلاش کرده، ایجاد وفاق حتی با جریان مخالف که در انتخابات مقابل او ایستادند، است. در چنین شرایطی فشار به اصلاحطلبان برای تقابل با دولت همان چیزی است که جریان شکستخورده در انتخابات آن را میخواهد؛ آنهم در شرایطی که بعد از جنگ ۱۲روزه، فضای وحدت ملی بیشتر قوت گرفته است. گویی هر زمان مردم حول محوری گرد میآیند، جریانی به دنبال شقهشقهکردن آنهاست. این روش را باید شناخت و در مورد آن بسیار حساس بود.