به روز شده در: ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۰
کد خبر: ۹۳۷۷۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۴ - ۱۸ شهريور ۱۳۹۳

الیاس حضرتی: دولت هنوز واقعيت‌هاي مجلس را درك نكرده است

«ضرر مجلس مرده و مطيع و ساكت براي مملكت جبران‌ناپذير است» .گفت‌وگو با الياس حضرتي، نماينده چهار دوره مجلس با اين جملات به پايان مي‌رسد. او با وجود آنكه اصلاح‌طلب است و بايد از استيضاح فرجي‌دانا ناراضي باشد، معتقد است بركناري آقاي وزير عمدتا به دليل خطاهاي استراتژيك و تاكتيكي خود دولت و مدافعانش در مجلس بوده است. او بر اهميت راي اكثريت غيرسياسي مجلس تاكيد مي‌كند و معتقد است كه دولت با مديريت حساب شده مي‌تواند اين راي‌هاي خاموش را به نفع خود همسو كند. استيضاح فرجي‌دانا، وزير علوم دولت حسن روحاني اين سوال را در اذهان ايجاد كرده كه آينده روابط مجلس و دولت چگونه خواهد شد؟ آيا دولت در اين استيضاح شكست خورد يا پيروز شد؟ براي يك تعامل مثبت و سازنده بين مجلس و دولت چه بايد كرد؟ اين پرسش‌ها را با نماينده دوره‌هاي متمادي مجلس و مدير مسوول فعلي روزنامه اعتماد در ميان گذاشتم:



‌ نخست از تجربه خودتان در مجلس بگوييد.

من از سال 1367 كه انتخابات مجلس سوم شروع شد، وارد مجلس شدم. در آن زمان سن قانوني براي نمايندگي 26 سال بود و من جوان‌ترين نماينده مجلس بودم. قبل از آن هم در سپاه بودم و در جبهه مسووليت فرماندهي لشكر قدس گيلان را به عهده داشتم. در عين حال در دفتر سياسي سپاه نيز فعال بودم و با دقت جريان‌هاي سياسي داخل كشور و اخبار را دنبال مي‌كردم و ويژگي‌هاي هر يك از گروه‌ها را با دقت مي‌شناختم. بعد از مجلس سوم، در مجلس‌هاي چهارم، پنجم و ششم نيز نماينده مجلس بودم. در دوره‌هاي سوم و چهارم و پنجم نماينده مردم رشت و در دوره ششم نماينده مردم تهران بودم. البته در تهران در ليست گروه‌هاي تاثيرگذار آن زمان مثل جبهه مشاركت و كارگزاران سازندگي حضور نداشتم و بيشتر حالت انفرادي داشت، اگرچه ليست‌هاي دفتر تحكيم وحدت و روحانيون و روزنامه‌نگاران نيز بي‌تاثير نبودند، اما در كل ارتباطات انفرادي من با اقشار مختلف جامعه مخصوصا با ترك‌ها و گيلاني‌ها و ورزشكاران و قشر دانشجو و دانشگاهي بسيار مثمر ثمر بود كه در نتيجه راي آوردم.

‌ شما چهار دوره در مجلس حضور داشته‌ايد و به خوبي به نحوه تعامل مجلس و دولت آگاه هستيد. به نظر شما اين تعامل چگونه مي‌تواند باشد؟

در مورد رابطه دولت و مجلس تعاريف و نگرش‌هاي متفاوتي وجود دارد. عده‌يي معتقدند مجلس خوب، مجلسي است كه كاملا مطيع دولت باشد و هر كسي را كه دولت به عنوان وزير معرفي كرد، تاييد صلاحيت كند و هر لايحه‌يي را دولت داد، بدون مخالفت تصويب كند و بدون نظارت اجازه دهد دولت هر كاري خواست، بكند و در نتيجه تمام خواسته‌هاي دولت را برآورده كند، يعني لوايح مختلف دولت را تاييد كند و هر جا دولت بودجه خواست، تصويب كند. ايشان معتقدند در اين صورت دولت و مجلس هماهنگ هستند. اما گروهي ديگر معتقدند كه در مجلس بايد نمايندگان در كمين باشند و اجازه فعاليت به دولت ندهند، يعني به وزراي پيشنهادي راي ندهند و هر جا كه شد وزرا را استيضاح كنند و در استيضاح نيز به وزير راي مثبت ندهند و مدام تذكر بدهند و به لوايح دولت با ديد سوء ظن نگاه كنند و بودجه‌هاي دولت را زير و رو كنند و در كل يك گارد وحشتناك منفي در مسير كارشكني داشته باشند.

نظر خود شما چيست، چگونه رابطه‌يي ميان دولت و مجلس را موثر مي‌دانيد؟

به باور من هر دو نگرش درست نيست. مجلس و دولت هر دو منتخب مردم هستند. در مجلس نمايندگان به صورت جزو به جزو از شهرستان‌هاي مختلف راي آورده‌اند و در نتيجه در آن سليقه‌ها و مطالبات گروه‌ها و اقوام و اقشار و طبقات گوناگون كشور از كرد و لر و ترك و تركمن و بلوچ و فارس و شمالي و جنوبي و شرقي و غربي و زن و مرد و پير و جوان و فقير و غني و... تبلور يافته است. همه اين گروه‌ها شكل و شمايل خود را در مجلس مي‌بينند بنابراين مجلس عصاره ملت است. رييس‌جمهور نيز منتخب مردم است و نماد ملي است. در قانون اساسي ما روال اين‌گونه تنظيم شده است كه مجلس از طرف ملت ماموريت دارد هم وظيفه تقنيني انجام دهد و هم وظيفه تاييد و راي دادن و ارزيابي مديران دولت را به انجام برساند و هم بر كار ايشان و نحوه اجرايي شدن قانوني كه تصويب كرده، نظارت كند. همچنين مجلس اختيار دارد كه هر گاه لازم ديد به دولت تذكر دهد و اگر جواب مناسب نگرفت، سوال كند و در صورت لزوم هم در نهايت وزير را استيضاح كند. ما به يك مجلس زنده نياز داريم، زيرا اختيارات وسيعي در يد قدرت قوه مجريه هست. در تقسيم قوا، مجموعه وزن فيزيكي و اختيارات مالي و قدرت اجرايي قوه مجريه نسبت به دو قوه ديگر 80 به 20 است. به همين خاطر در قانون اساسي (همچنان كه در ساير دنيا) عمدتا مجلس را مشرف به قوه مجريه مي‌دانند تا با يك نظارت مستمر مانع از تخطي مجري از محدوده‌هاي تعيين شده شوند و دولت از اختيارات وسيعي كه دارد، سوءاستفاده كند. يعني مجلس اولا از طريق تنظيم قوانين و ثانيا به صورت لحظه‌يي بر دولت نظارت دارد. به همين خاطر است كه مجلس بايد پويا و زنده باشد، از ديد من چنين مجلسي مي‌تواند به نفع ملت گام بردارد. اما مجلس مطيع يا مجلس لجوج منافع ملت را تامين نمي‌كند. ما به عنوان اصلاح‌طلب بايد از زنده بودن مجلس استقبال كنيم، ولو اينكه در اين زنده بودن جريان امور به گونه‌يي پيش برود كه دو نفر نيروي خوب هم از دست برود يا امكان خدمت در يك سنگري را از دست بدهند، اين چندان مهم نيست زيرا سنگر براي خدمت زياد است. مثلا آقاي نجفي را براي خدمت در وزارت آموزش و پرورش تاييد نكردند، به سازمان ميراث فرهنگي رفت، بعد هم كه از آنجا بيرون آمد، سرپرست وزارت علوم شد، قبل از آن هم در تعيين سياست‌هاي كلان اقتصادي نقش موثري داشت. بنابراين از نيروي خوب در جاهاي مختلف مي‌توان استفاده كرد و مهم آن اصل اساسي است كه ما يك مجلس زنده، حراف، ناظر و حساس نسبت به قوه مجريه داشته باشيم.

ويژگي مجلس زنده از ديد شما چيست؟

مجلس زنده، مجلسي است كه در آن گروه‌ها و فراكسيون‌هاي صنفي و سياسي متفاوتي وجود داشته باشد. ما از اينكه تشكل‌هاي مختلف در مجلس باشد، حتي اگر مخالف با ما باشند، حمايت و استقبال مي‌كنيم و معتقد به اصل تشكل، كارجمعي و كار هماهنگ و تنوع و تكثر فراكسيون‌ها و تشكل‌هاي زنده هستيم. الان جبهه پايداري يك فراكسيون فعال و زنده در مجلس است. من هميشه آنها را تحسين كرده‌ام و گفته‌ام كه وجود يك فراكسيون اقليت توانمند كه توانسته اكثريت را تحت تاثير خود قرار بدهد، بسيار مغتنم است. حتي اگر گاهي فعاليت‌هاي ايشان جنبه تخريبي داشته باشد و نقدشان افراطي شود. در هر صورت نفس وجود گروه‌هاي فعال پرسشگر خوب است. اين گروه‌ها در جامعه هم بايد حضور داشته باشند. ما از يك مجلس زنده، پويا، پرسشگر و منطقي استقبال مي‌كنيم. البته همه اين ويژگي‌ها نسبي است و مرزهايي دارد كه فراتر از آنها تبديل به عناد و لجاجت و كارشكني و تخريب مي‌شود.

‌ از نظر شما با توجه به ويژگي‌هايي كه براي مجلس فعال و زنده گفتيد، در دوران‌هاي متوالي مجلس شوراي اسلامي كدام يك موفق‌تر بوده است؟

به نظر من در ادوار مختلف مجلس، مجلس اول از همه قوي‌تر بود ،زيرا يكي از ويژگي‌هاي مجلس قوي آن است كه نيروهايي توانمند و صاحب?نظر و پخته در آن حضور داشته باشند. مجلس محل كارآموزي سياسي نيست. حسن مجلس اول اين بود كه نسل اول كساني كه دوران ستم‌شاهي را تجربه كرده بودند و صاحب?نظر و ايدئولوگ بودند، در آن حضور داشتند. يعني از ميان همه گروه‌هاي سياسي، افراد شاخص و نفرات اول در مجلس حضور داشتند. ما اگر بخواهيم مجلس را در جايگاه واقعي‌اش قرار دهيم، بايد از تمام گروه‌ها و جريان‌ها، نفرات برجسته و اول به مجلس حضور يابند، نه اينكه نفرات تحتاني خود را به اعتبار نام گروه به مجلس گسيل كنند. مجلس جاي سياست ورزي است، منتها براي كساني كه از تجربه غني برخوردار باشند. در آن زمان از حزب جمهوري اسلامي، مجاهدين انقلاب اسلامي، نهضت آزادي، سازمان مجاهدين خلق، چريك‌هاي فدايي اكثريت، حزب توده و... ساير گروه‌ها، نفرات اول و رهبران و دبيركل‌ها كانديدا شده بودند. البته بعدا عده‌يي از آنها به انحراف گراييدند و مثل مجاهدين خلق به مبارزه مسلحانه روي آوردند. بعدا از دل همان مجلس اول بود كه مقامات بلند?پايه و اركان نظام مثل رييس‌جمهور و رييس قوه قضاييه و نخست وزير و... بر آمدند. حضور افراد كاركشته وزن مجلس را بالا مي‌برد. به همين خاطر در مجلس بايد افراد نخست كانديدا شوند و از بين ايشان نمايندگان مجلس انتخاب شوند.

‌ به بحث اصلي بازگرديم، رابطه دولت و مجلس در اين دوره‌ها چطور بود؟

رابطه دولت و مجلس هميشه خوب بوده است. مجلس ما همچنان زنده و پوياست. در ساير فعاليت‌ها و نهادها در دوره‌هايي ركود ايجاد شد، مثل دانشگاه‌ها، احزاب و حوزه‌هاي مختلف اجتماعي. اما مجلس هميشه فعال بوده است و نماينده‌ها مسائل ريز و درشت مردم را در قالب تذكر، سوال، صحبت، ‌نطق قبل از دستور، پيشنهاد طرح‌هايي كه ارائه مي‌دهند و موافقت‌ها و مخالفت‌هاي شان بيان مي‌كنند.

دليل اين امر چيست؟

در كشور ما غير از تهران كه انتخابات آن شبه حزبي و در واقع ليستي است، در بقيه شهرستان‌ها نمايندگان بر اساس برخوردهاي چهره به چهره و مستقيمي كه با آحاد مردم دارند، راي جمع مي‌كنند، يعني از تك تك مردم راي جمع مي‌كنند. غيرحزبي بودن عيب است، اما محاسني هم دارد، يعني براي نماينده‌يي كه در مجلس هست، هيچ چيزي مهم‌تر از منافع مردمي كه به او راي داده‌اند نيست، به همين خاطر است كه آن نماينده تمام نگاهش به آن مردم است و حتي گاه در يك موضوع منافع حوزه انتخابيه را بر منافع ملي ترجيح مي‌دهد. اما خوبي اين امر آن است كه آن نماينده خود را نوكر مردمش مي‌داند، زيرا مي‌داند كه اگر خودش را به يك وزير يا شخص بلندپايه وصل كند، هر لحظه ممكن است اين ارتباط گسسته شود، اما راي آن مردم را هميشه مي‌تواند حفظ كند. از ديد كلان ممكن است اين موضوع چندان مثبت نباشد، اما در نگاه خرد شاهديم كه يك نماينده همواره خود را در غم و شادي مردم شريك مي‌داند. در هر صورت نماينده مجلس نماينده توده‌هاي مختلف مردم است و با قشر يا گروه خاصي ارتباط ندارد. من در تجربه شخصي خودم شاهد بوده‌ام كه درباره نمايندگان شهرستان‌ها، مردم حكمراني مي‌كنند و از موضعي بالا با نماينده برخورد مي‌كنند و از نماينده مي‌خواهند كه شفاف و آشكار عملكرد خودش را بيان كند و مرتب از او پرسشگري مي‌كنند. اين يكي از صحنه‌هاي زيباي روابط مردم و نمايندگان است.

‌ آيا در ديگر كشورها نيز وضع به همين منوال است؟ به طور كلي اگر بخواهيم نمايندگان مجلس را از منظر ارتباط‌شان با دولت دسته‌بندي كنيم، به چند گروه تقسيم مي‌شوند؟

خير، در دنيا رابطه مردم با نمايندگان را احزاب سر و سامان مي‌دهند و مردم را آموزش مي‌دهند به نحوي كه درخواست‌هاي مردم، مطالبات كلان ملي باشد. اما در كشور ما چون نظام حزبي نداريم، احزاب موسمي و فصلي هستند و در نتيجه نماينده‌ها مستقيما با مردم ارتباط مي‌گيرند. به طور كلي نمايندگان مجلس را مي‌توان در سه گروه عمده تقسيم‌بندي كرد: دسته اول نمايندگاني هستند كه به لحاظ ايدئولوژيك، سياسي، حزبي و جناحي طرفدار دولت وقت هستند و حس مي‌كنند دولت متعلق به جناح خودشان است. اين افراد الزاما منافع مادي هم ندارند، بلكه تنها گرايش‌هاي سياسي مشتركي با دولت دارند و در نتيجه سخت با دولت وقت همكاري مي‌كنند و كمك حال دولت هستند. گروه دوم نيز كه جنبه ايدئولوژيك دارد، مخالفين صددرصد دولت هستند. هر دو دسته در تمام دوره‌هاي مجلس بعد از انقلاب در اقليت بوده‌اند. يعني در هر دوره حدود 30 الي 50 نفر طرفدار و 30 الي 50 نفر هم مخالف دولت در مجلس حضور داشته‌اند. اين تعداد در كل 100 نفر از 290 نماينده مجلس را تشكيل مي‌داده‌اند. اما اكثريت مجلس قشر خاكستري آن است كه در همه دوره‌ها نيز حضور داشته‌اند. نمايندگان اين گروه نه طرفدار صددرصد دولت هستند و نه مخالف صددرصد آن، بلكه براي ايشان اصل منافع و مشكلات حوزه‌هاي انتخابيه شان است. اين البته از آفت‌هاي مجلس است، اما در طول دوران نمايندگي، حدود 80 درصد از انرژي 80 درصد از نمايندگان صرف مسائلي مي‌شود كه ربطي به وظيفه اصلي و ناب نمايندگي شان ندارد، يعني بيش از حد به مسائل حوزه‌هاي انتخابيه شان توجه مي‌كنند و آنها را در محور قرار مي‌دهند. در نتيجه اين نمايندگان در روابط شان با دولت عمدتا به منافع و فوايدي براي حوزه‌هاي انتخابي خودشان فكر مي‌كنند. اينجاست كه هنر دولت‌ها شروع مي‌شود. زيرا درباره آن پنجاه نفر مخالف كه كاري نمي‌تواند بكند، درباره موافقان هم كه لازم نيست كار خاصي صورت بگيرد، مهم آن دويست راي خاكستري است كه تعيين‌كننده است. اين افراد در جاهاي مختلف به صورت‌هاي مختلف خود را نشان مي‌دهند. اينچنين هم نيست كه انسجام تمام عيار داشته باشند. مثلا گاهي يك فراكسيون مناطق محروم تشكيل مي‌دهند و براي مثال در مورد موضوعي مثل گازرساني به مناطق محروم فعاليت مي‌كنند. اين فراكسيون‌ها سوژه‌يي، مرحله‌يي و مقطعي خود را نشان مي‌دهد و از آنجا كه تعداد حوزه‌ها زياد است، راي شان بسيار اثرگذار است.

‌ يعني شما معتقديد دولت‌هايي كه توانسته‌اند تعامل مثبتي با اين نمايندگان حد وسط داشته باشند، ‌موفقند؟

بله، اين تعامل بايد همراه با احترام و توجه كردن به ايشان باشد. دولت نبايد براي مثال به نماينده تهران كه دو ميليون راي آورده بيشتر از يك نماينده شهرستاني توجه كند. اگر يك نماينده شهرستاني احساس كند كه از جانب دولت تحقير مي‌شود، به صف مخالفان دولت مي‌پيوندد. هيچ تفاوتي ميان نمايندگان از حيث تعداد راي وجود ندارد و همه نمايندگان در مجلس يك راي دارند و ميزان زمان‌شان براي صحبت كردن و نطق پيش از دستور يكي است. دولت معقول، دولتي است كه براي نيروهاي حد وسط زمينه‌يي ايجاد كند و براي‌شان برنامه داشته باشد. لازم است هم معاون پارلماني خود رييس‌جمهور و معاون پارلماني تك تك وزرا و هم خود وزرا حساب ويژه‌يي براي اين دسته از نمايندگان داشته باشند. زيرا اين نمايندگان از نظر سياسي‌كاري به دولت ندارند، بلكه با كاركردهاي دولت در حوزه انتخابيه‌شان سر و كار دارند و مي‌گويند كه دولت بايد براي حوزه انتخابيه ما كاري بكند. اين ارتباط ظرافت‌هاي خاص خودش را دارد. اگر دولت‌ها به اين بخش وسط توجه نكنند، گرفتار مي‌شوند، زيرا اين بخش تحت تاثير پيام‌هاي سياسي و ايدئولوژيك قطب‌هاي موافق و مخالف دولت قرار مي‌گيرند و ايشان سوژه‌هايي تعريف مي‌كنند كه ممكن است از راي دولت بكاهد.

براي برقراري اين تعامل دولت چه مي‌تواند بكند؟

دولت با امكانات وسيعي كه در اختيار دارد، مي‌تواند اين بخش‌ها را مديريت كند. اين نمايندگان بايد حس كنند كه دولت ايشان و حوزه‌هاي انتخابيه شان را به رسميت مي‌شناسد. حتي دولت بايد مباحث شخصي را به سمتي هدايت كند كه بخش خواسته‌هاي حوزه انتخابيه اهميت پيدا كند. البته امكان دارد كه در برخي موارد موفق هم نشود، مثلا آقاي احمدي‌نژاد صدها پروژه در حوزه‌هاي انتخابيه تعريف كرد، اما در عمل به دليل محدوديت‌ها ناكام ماند. بنابراين بايد با كمك و همكاري خود نمايندگان آن حوزه‌ها، اولويت‌بندي كند. اين ارتباط مستمر سازنده با احترام متقابل موجب مي‌شود كه اكثريت اين مجموعه در كنار دولت قرار بگيرند و كار دولت براي لوايح‌اش و رفع مشكلات قانوني‌اش تسهيل شود. راه‌حل ديگر ارتباط منظم تك تك وزرا با مجلس است. ممكن است سه ماه از يك وزير سوال نشود، در اين سه ماه نبايد مجلس را فراموش كند. وزيري موفق است كه بتواند تعداد راي اعتمادهاي خودش را بيشتر كند و رويش ها (راي‌هايي كه اضافه مي‌شود) را بيشتر از ريزش ها (راي‌هايي كه از دست مي‌رود) بكند. اگر آراي يك وزير كم شود، ‌نشان‌دهنده ضعف خود آن وزير است.

البته مشخص نيست كه چه كساني به يك وزير راي داده‌اند.

چرا، در بيشتر مواقع مشخص است. البته ممكن است چند راي جابه‌جا شود، اما در كل مشخص است كه چه تعدادي به يك وزير راي مثبت و چه تعداد راي منفي داده‌اند. اتفاقا وزير مي‌تواند از همه اينها استفاده كند. حتي يك وزير موفق مي‌تواند از كسي كه به ظاهر ادعا مي‌كند به او راي مثبت داده، استفاده كند و با او تعامل مثبت كند. به طور كلي وزير بايد اولا با كساني كه به او راي داده‌اند، ارتباط مثبت برقرار كند و ثانيا با ديگران نيز رابطه خوبي داشته باشد. در واقع بخشي از كار وزرا تعامل مثبت و سازنده و جذاب و ايجابي با نمايندگان مجلس است. وزير نبايد كار را به طرح سوال بكشاند، زيرا سوال ناشي از ابهام است و وزير نبايد اجازه بدهد كه ابهام مطرح شود.

‌ با توجه به اين موضوع، فكر مي‌كنيد وزير علوم تعامل خوبي نداشته كه استيضاح شدو راي نياورد؟

به نظر من در بحث وزارت علوم عوامل مختلفي دخيل بود. مهم‌ترين آنها ضعف خود دولت بود.

‌ ضعف دولت يا وزير؟

دولت و البته وزير به عنوان زيرمجموعه‌يي از دولت.

‌ چرا؟

اولا معتقدم روابط عمومي آقاي فرجي دانا كه فرد بسيار شريف و خدومي است، با وجود قابل احترام بودن، ارتباطش را با روزنامه‌ها و رسانه‌ها قطع كرده بود. به همين شكل تعامل وزارت علوم با نمايندگان پايين‌تر از حد متوسط بود. وزير بايد با طيف وسيع نمايندگاني كه از گروه‌هاي مختلف اجتماعي هستند، رفيق باشد و با ايشان تعامل مثبت برقرار كند. به نظر من در اين زمينه از طرف دولت سرمايه‌گذاري نشده است. ما پنجاه موسسه و وزارتخانه دولتي داريم كه برخي معاون پارلماني و برخي رابط پارلماني دارند. اگر اين پنجاه رابط و معاون هر كدام با سه نماينده رابطه محترمانه و دوستانه داشته باشند، ديگر دولت مشكلي از حيث راي اعتماد نخواهد داشت. اين تقسيم كاري اوليه و طبيعي در دولت است كه مي‌تواند در قالب كميسيون‌ها انجام شود و هر نماينده پارلماني مي‌تواند سه يا چهار نماينده را انتخاب كند تا به مشكلات حوزه‌هاي انتخابيه آنها بيشتر توجه كند. همچنان نيز دولت اهميت اين موضوع و جايگاه و واقعيت‌هاي مجلس را درنيافته است. نكته ديگر در مورد خاص استيضاح آقاي فرجي?دانا انتخاب روز چهارشنبه است. دولت نبايد روز سه شنبه را از دست مي‌داد. در طول تاريخ مجلس، چهارشنبه‌ها هميشه مشكل عدد وجود داشته است زيرا از عصر سه شنبه نماينده‌هاي شهرستان‌ها به حوزه‌هاي انتخابيه‌شان مي‌روند و يكشنبه برمي‌گردند. چهارشنبه روز خوبي براي استيضاح نيست. نكته آخر اينكه بهتر بود آقاي روحاني در مجلس حضور پيدا مي‌كرد و عصر به سفر اردبيل مي‌رفت. حتي اگر با وجود رييس‌جمهور، وزير راي نمي‌آورد اشكال نداشت. به هر حال سخنراني رييس‌جمهور نيز تاثيرگذار بود.

يعني به نظر شما آقاي روحاني از وزيرش پشتيباني نكرد؟

نه، اينچنين نبود. اما به هر حال حضورش اثرگذار‌تر بود. در نهايت اينكه سازماندهي لازم ميان نمايندگان موافق و طرفدار صورت نگرفت و مذاكرات خوبي با نمايندگاني كه راي مشخصي نداشتند، انجام نشد. البته مذاكراتي بود، اما كافي نبود. همچنين افرادي كه مدافع وزير بودند، دفاع خوبي از ايشان نكردند. در حالي كه مخالفان به خوبي سازماندهي شده بودند و موفق عمل كردند.

‌ آينده روابط دولت و مجلس را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

اتفاق خاصي نمي‌افتد. ببينيد اصل استيضاح امر بدي نيست. تا پايان دوره فعلي يعني خرداد 95 نزديك 20 ماه از عمر مجلس فعلي باقي مانده و در اين فرصت ممكن است چند وزير ديگر نيز استيضاح شوند. اين اشكالي ندارد. ذات پرسشگري مجلس بايد حفظ شود كه ارزشمند است و زنده بودن مملكت و مطالبه‌گري مردم را نشان مي‌دهد. مجلس به ماهو مجلس بايد زنده باشد.

‌ برخي اين استيضاح را با دوره آقاي خاتمي مقايسه مي‌كنند و مي‌گويند مجلس با اين كار دولت را تضعيف مي‌كند.

خير، البته گروهي تضعيف مي‌كنند، اما در نگاه كلان چنين نيست. در مجلس پنجم با رياست آقاي ناطق نوري هم نگاه انتقام‌جويانه به دولت آقاي خاتمي نبود. ابتدا همه وزرا تاييد صلاحيت شدند. بعد از يك سال با استيضاح آقاي مهاجراني ايشان باز راي مثبت آورد. بعد استيضاح آقاي عبدالله نوري مطرح شد كه به نظر من دفاعيه‌اش ضعيف بود و راي نياورد. البته ايشان هم يك راي تا قبولي فاصله داشت و چنين نبود كه مجلس صددرصد با او مخالف باشد. در بقيه لوايح و مباحث هم مجلس پنجم تقريبا همكاري‌هاي خوبي با دولت داشت، زيرا بناي مجلس همكاري با دولت بود. در مجلس ششم كه اتفاقات ديگري رخ داد و ربطي به مجلس نداشت. مثلا مشكل لوايح دوقلوي آقاي خاتمي به مجلس ربطي نداشت. بنابراين به طور كلي معتقدم كه مجلس پنجم نسبت به دولت آقاي خاتمي كارشكني نمي‌كرد. به هر حال اين وظيفه وزير است كه اولا اجازه ندهد كار به استيضاح كشيده شود و سوال‌هاي نمايندگان را طوري جواب دهد كه قانع شوند. اما اگر نماينده قانع هم نشد و مشكل به كميسيون رفت، باز مشكلي نيست. وزير بايد بخشي از كارش را به تعامل با مجلس اختصاص دهد، خواه با خلاقيت و داوطلبانه و خواه با اجبار و ناشي از سوال و استيضاح. در هر دو صورت مشكلي وجود ندارد و پرسشگري وظيفه مجلس است.

‌ اما مجلس فعلي اين پرسشگري را نسبت به دولت قبل نداشت.

اينكه چرا مجلس در آن زمان وظيفه اصلي خود را انجام نداد، ربطي به انجام وظيفه در زمان فعلي ندارد. آن يك نقطه ضعف مجلس است و جزو نقطه‌هاي تاريك و مبهم نمايندگان مجلس است كه مرعوب رييس‌جمهور شده بودند و منفعل شدند. بايد از نمايندگان پرسيد كه چرا در آن زمان فعال نبوديد. وظيفه نماينده در كنار قانون‌گذاري، تاييد وزرا و نظارت بر روند كار اجرايي دولت است. البته برخي امور ربطي به دولت ندارد، مثل اينكه چرا وزير فلان فرد را معاون خود كرده ربطي به نمايندگان مجلس ندارد. وزير اختيار دارد در حوزه خودش معاون مورد نظر خود را انتخاب كند. اين هم كه مثلا نماينده‌يي تابلو بالا مي‌گيرد و مي‌نويسد «دوپينگ آقاي لاريجاني اثر نكرد»، باز ربطي به انتقامجويي ندارد و مساله‌يي شخصي است. در هر صورت اينكه نتيجه پيروزي يك فراكسيون چطور متبلور شود، فرع قضيه است. اصل آن است كه اين فراكسيون فعال است و مبارك است. زنده بودن و فعال بودن مجلس و بالطبع فراكسيون‌هاي قوي و پويا در درازمدت به نفع مملكت است.

‌ ‌ استيضاح؛ محصول اشتباه تاكتيكي دولت بود . ضعف دولت؛ عامل استيضاح وزير علوم بود. حتي اگر با وجود رييس‌جمهور وزير راي نمي‌آورد، اشكال نداشت. به هر حال سخنراني رييس‌جمهور نيز تاثيرگذار بود. برخي امور ربطي به دولت ندارد، مثل اينكه چرا وزير فلان فرد را معاون خود كرده ربطي به نمايندگان مجلس ندارد. وزير اختيار دارد در حوزه خودش معاون مورد نظر خود را انتخاب كند. اين هم كه مثلا نماينده‌يي تابلو بالا مي‌گيرد و مي‌نويسد «دوپينگ آقاي لاريجاني اثر نكرد»، باز ربطي به انتقامجويي ندارد و مساله‌يي شخصي است
نكته
در مجلس پنجم با رياست آقاي ناطق نوري هم نگاه انتقامجويانه به دولت آقاي خاتمي نبود. ابتدا همه وزرا تاييد صلاحيت شدند. بعد از يك سال با استيضاح آقاي مهاجراني ايشان باز راي مثبت آورد. بعد استيضاح آقاي عبدالله نوري مطرح شد كه به نظر من دفاعيه‌اش ضعيف بود و راي نياورد. البته ايشان هم يك راي تا قبولي فاصله داشت و چنين نبود كه مجلس صد درصد با او مخالف باشد. در بقيه لوايح و مباحث هم مجلس پنجم تقريبا همكاري‌هاي خوبي با دولت داشت، زيرا بناي مجلس همكاري با دولت بود
منبع: اعتماد
تصویر روز
خبر های روز