
از بن بست ترامپ برای آمريكا تا روابط مشروع تجاری ايران-ونزوئلا
ایران و ایالات متحده در سالهای اخیر چندین بار در آستانه درگیری نظامی مستقیم قرار گرفتند اما هر بار چیزی مانع از آغاز یک جنگ بیسرانجام و پرخسارت شد؛ از ساقط کردن پهپاد آمریکایی در خلیج فارس تا ترور فرمانده سپاه قدس ایران از سوی ارتش آمریکا و پاسخ متقابل ایران به این اقدام. این بار نیز تلاش ایران برای تحریم شکنی و به چالش کشیدن تحریمهای غیرقانونی و یکجانبهگرایانه آمریکا سبب شده است این کشور احساس خطر کرده و اقداماتی را صورت دهد که این اقدامات ممکن است با واکنش احتمالی ایران سرآغاز درگیری نظامی میان ایران و ایالات متحده باشد. جمهوری اسلامی ۵ سوپر تانکر حامل سوخت را راهی سواحل ونزوئلا کرده تا این کشور را از بحران انرژی نجات دهد، آمریکا نیز اعلام کرده تلاش خواهد کرد تا مانع این اتفاق شود. «آرمان ملی» برای بررسی این موضوع با پیروز مجتهدزاده، مشاور پژوهشی دانشگاه سازمان ملل متحد و استاد مدعو دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا به گفتوگو پرداخته است. او میگوید: تقابل نظامی زمانی اتفاق میافتد که دو طرف به کلی دست از منطق و تفکر دیپلماتیک کشیده باشند اما شواهد موجود چنین چیزی را نشان نمیدهد و هیچکدام از دو طرف تمایلی به تغییر فاز تنشها از لفظ به عمل ندارند. به گفته این استاد دانشگاه، تحریمهایی که از سوی دولت ایالات متحده علیه دو کشور ایران و ونزوئلا وضع و اعمال شده است، جزو مقررات بینالمللی به حساب نمیآید. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو :ايران تلاش ميکند تا پنج نفتکش حامل بنزين را به ونزوئلا برساند. ايالات متحده اما اعلام کرده راههاي ممکن براي متوقف کردن اين کشتيها را بررسي خواهد کرد. آيا احتمال تقابل نظامي مستقيم ميان دو کشور در اين موضوع وجود دارد؟
خير، من گمان نميکنم در شرايط کنوني دو کشور در آستانه تقابل نظامي يا حتي درگيري محدود قرار داشته باشند. تقابل نظامي زماني اتفاق ميافتد که دو طرف به کلي دست از منطق و تفکر ديپلماتيک کشيده باشند. شواهد موجود اما چنين چيزي را نشان نميدهد و به عقيده من هيچکدام از دو طرف تمايلي به تغيير فاز تنشها از لفظ به عمل ندارند. البته بايد گفت از منظر حقوق بينالملل اصلا و ابدا آمريکا حقي براي تعقيب يا توقيف کشتيهاي ايراني حامل سوخت به ونزوئلا را ندارد. ايران تصميم گرفته در شرايطي که ونزوئلا دچار بحران است و به سوخت نياز دارد، به اين کشور کمک کند و در همين راستا 5 نفتکش حامل بنزين را به سوي اين کشور گسيل داشته است. اين موضوع هيچ تناقضي با اصول و قوانين بينالمللي ندارد و آمريکا نميتواند از اين موضوع بهعنوان بهانهاي براي توقيف کشتيها يا حمله به آنها استفاده کند.
به هر صورت آمريکا تحريمهايي را عليه ايران و ونزوئلا اعمال کرده و اکنون مدعي است که ايران با اين اقدام تحريمهاي آمريکا را نقض ميکند. چنين امري خطر افزايش تقابل نظامي را در پي ندارد؟
تحريمهايي که از سوي دولت ايالات متحده عليه دو کشور ايران و ونزوئلا وضع و اعمال شده است، جزو مقررات بينالمللي به حساب نميآيد و براي ديگر کشورها لازمالاجرا نيست. از منظر حقوقي تحريم زماني جنبه حقوقي پيدا ميکند و براي ديگر کشورها لازمالاجرا ميشود که از سوي شوراي امنيت سازمان ملل متحد اعمال شده باشد، اما تحريمهاي ايران و ونزوئلا بهويژه در حوزه انرژي که موضوع بحث است، چنين نيست و تحريمهايي يکجانبه از جانب آمريکاييها تعيين شده است. اين تحريمها به عقيده من شخصي و ناشي از عقدههاي سياسي دونالد ترامپ، رئيسجمهور ايالات متحده بوده و جنبه جهاني پيدا نميکند. اگر بخواهم پاسخ سوالتان را بدهم، بايد بگويم با توجه به اينکه اين تحريمها همانگونه که گفته شد استدلال حقوقي و سياسي پشت سر خود ندارد و از عقدههاي شخصي يک فرد در آمريکا ناشي شدهاند، شکستن آنها نميتواند زمينه ساز جنگ يا تقابل نظاميشود. ملت آمريکا اجازه نخواهد داد که آقاي ترامپ اين کشور را درگير جنگي ديگر کرده و منافع ملي آمريکا را قرباني اهداف و اميال شخصي خود کند. تجربه نيز نشان داده که در اغلب موارد، مقامات نظامي آمريکا مانع از آن شدهاند که آقاي ترامپ با رفتارهايي فاقد منطق، اعتبار و امنيت ايالات متحده را بر باد دهد. جامعه جهاني زماني ميتواند تجارت ايران و ونزوئلا را محکوم کرده و اين دو کشور را مستحق مجازات تشخيص دهد که تحريمهاي شخصي آقاي ترامپ از پشتوانه يک مصوبه شوراي امنيت سازمان ملل متحد برخوردار باشد. وقتي چنين پشتوانهاي براي تحريمهاي اعمال شده از سوي ترامپ وجود ندارد، او نميتواند نقض اين تحريمها را دستاويزي براي دست درازي به کشتيهاي ايراني قرار دهد.
در صورتي که آمريکا بخواهد عليه کشتيهاي ايراني اقدام کند، فکر ميکنيد موضع جامعه جهاني چه خواهد بود؟
اول از همه بايد روشن کنيم که مقصودمان از عبارت «جامعه جهاني» چيست. من فکر ميکنم اساسا آمريکاييها ارزشي براي افکار عمومي جهان قائل نيستند و صرفاً بر اساس منافع و تصميمات يک جانبه خود اقدام ميکنند. آنها زماني که ميخواهند اقدامي را بر خلاف نگاه اکثريت کشورها و بر اساس اصول واضح بينالمللي انجام دهند، عنوان ميکنند که جامعه جهاني از آنها پشتيباني ميکند اما منظور آنها از جامعه جهاني تعدادي از متحدان ايالات متحده در سطح جهان هستند. آمريکاييها جامعه جهاني را برابر با اسرائيل و يکي دو کشور ديگر نظير عربستان سعودي ميدانند. بهطور کلي زماني که صحبت از جامعه جهاني ميشود بايد توجه داشته باشيم اين عبارت دروغي است که ساخته و پرداخته آمريکا است و معناي کل اعضاي سازمان ملل متحد و افکار عمومي مردم در کشورهاي مختلف نيست، بلکه نگاه چند دوست نزديک آمريکا نظير اسرائيل است. آنها خودشان و دوستانشان را برابر با جامعه جهاني در نظر ميگيرند. صرف نظر از اين بحث، اگر منظور ما از جامعه بينالمللي سازمان ملل متحد و نهادهايي نظير شوراي امنيت باشد، طبيعتا بايد در برابر نقض قوانين بينالمللي از جمله تعدي به حق تجارت مشروع کشورها بايد واکنش نشان داده و آن را محکوم کند. با اين حال ما ميدانيم که نهادهايي نظير سازمان ملل متحد نيز اسير خواستههاي نامشروع و يکجانبهگرايانه آقاي ترامپ و دولت او هستند. در نتيجه بعيد است جز محکوم کردن در لفظ اقدام خاصي صورت دهند.
کشورهاي اروپايي در بسياري از مسائل با آمريکاي دونالد ترامپ اختلاف نظر دارند و همسو با واشنگتن عمل نميکنند. به عقيده شما اروپا در چنين جدالي چه مواضعي اتخاذ خواهد کرد؟
کشورهاي اروپايي نگرانند که تبعات افزايش تنش ميان ايران و ايالات متحده دامن آنها را بگيرد. بهنظر من اين نگراني بسيار منطقي و درست است؛ چراکه هر اتفاقي در خاورميانه ميتواند اروپاي بحران زده و کرونايي را دچار مشکلاتي جدي کند. در نتيجه اروپا مايل نيست اين تنشها افزايش پيدا کند. اروپاييها بهتر است به دولت آمريکا و شخص آقاي ترامپ فشار بياورند تا دست از تنشآفريني و جنگ آفريني بردارد. بايد به ترامپ تاکيد کرد که آقاي ترامپ نميتواند ايالات متحده را وسيلهاي براي دستيابي به اهداف و اغراض شخصي خود قرار دهد. اين بسيار حائز اهميت است که کشورهاي اروپايي به جاي اتخاذ مواضع انفعالي از تمام توان خود در عرصه ديپلماتيک بهره برده و آمريکا را وادار کنند که دست از اقدامات يکجانبهگرايانه خود بردارد.
اين اختلاف نظر کشورهاي اروپايي با آمريکا را در موضوع تلاش واشنگتن براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران نيز ظهور و بروز داشته است. سرنوشت و آينده اين پرونده را چگونه ميبينيد؟
همانطور که پيش تر نيز اشاره شد، نهادهايي نظير سازمان ملل متحد و شوراي امنيت نيز در چنگ زورگوييهاي ايالات متحده اسير هستند و چندان نميتوانند، مستقل و بر اساس حق و عدالت تصميمگيري کنند. از همين رو بعيد نيست آمريکا بتواند سناريوهاي خود را از طريق اين نهادها پيادهسازي کند. به همين دليل احتمال اينکه آمريکا بتواند اميال و خواستههاي يکجانبهگرايانه خود را در سازمان ملل و شوراي امنيت اين سازمان پيش ببرد، زياد است. به عقيده من در نهايت سرنوشت اين پرونده را مقاومت ديگر کشورهاي عضو برجام يعني کشورهاي 1+4 تعيين خواهد کرد. اگر کشورهاي اروپايي در برابر خواسته آمريکا مقاومت کرده و نگذارند کاخ سفيد به آساني توافق هستهاي را از بين ببرد، ميتوان اميدوار بود که در آينده گشايشهايي حاصل شود اما اگر اين اتفاق نيفتد، احتمالا آمريکا به اهداف خود خواهد رسيد و برنامه جامع اقدام مشترک نابود خواهد شد.
دو کشور چين و روسيه مواضع قاطعي در برابر اقدامات اخير آمريکا اتخاذ کردهاند و گفتهاند زير بار اين تصميم دولت ترامپ نخواهند رفت. با وجود مخالفت اين دو کشور داراي حق وتو باز هم براي آمريکا شانسي در راستاي رسيدن به اهدافش از طريق شوراي امنيت سازمان ملل قائل هستيد؟
در دو دهه اخير، شاهد آن هستيم که چين و روسيه ابتدا مواضعي عليه مواضع آمريکا در موضوع ايران اتخاذ ميکنند و ميگويند قاطعانه در برابر تصميمات واشنگتن خواهند ايستاد اما بعد طي مذاکراتي با آمريکا، امتيازاتي از آن کشور دريافت ميکنند و سپس ميپذيرند با آمريکا عليه ايران همراهي کنند. در رابطه با اتفاقات اخير نيز احتمال تکرار چنين شرايطي وجود دارد و به عقيده من ديپلماتها و سياستگذاران ايراني بايد به دقت اين مساله را دنبال کرده و احتمال تغيير موضع دو کشور چين و روسيه را در موضوع توافق هستهاي ايران در نظر بگيرند. روابط بينالملل بر اساس خوشبينيهاي ما تعيين نميشود و کشورها بر اساس منافع ملي خود گاهي تغييراتي در سياستهاي خود اعمال ميکنند که اين تغييرات ميتواند در موضوع نگاه چين و روسيه به مساله تمديد تحريم تسليحات متعارف ايران عليه کشور ما تمام شود.
براي نمونه چين و آمريکا در روابط دوجانبه خود دچار مشکلاتي جدي هستند. آيا اين موضوع نميتواند باعث شود پکن دست کم در شرايط کنوني از ايران طرفداري کند؟
تخاصم آمريکا و چين افزايش پيدا کرده و هرکدام ديگري را در اين باره متهم ميکند. آمريکا مدعي است چين مسبب اصلي اين بيماري است و بايد غرامت بپردازد و از سوي ديگر چين نيز عنوان ميکند آمريکا زمينهساز شيوع اين بيماري بوده است. کرونا پيامدهاي دائمي به همراه نخواهد داشت. در شرايط کنوني قيمت نفت با فراز و نشيبهايي مواجه شده است. اين در حالي است که اين امر در گذشته نيز مسبوق به سابقه بوده و به همين دليل فراز و نشيبهاي کنوني دائمي نيست و پس از مدتي از بين خواهد رفت. تهديدهاي آمريکا عليه ايران نيز اتفاق جديدي نيست و مدتهاست که بين دو کشور اين تهديدها و تنشها وجود داشته و در آينده نيز وجود خواهد داشت. اين نوسانها و اتفاقات ريز و درشت در عالم سياست طبيعي است. ممکن است چنين اتفاقاتي داراي تاثيرات اقتصادي و اجتماعي باشند اما در اغلب موارد اين تاثيرات موقت خواهد بود. چين و روسيه در سالهاي گذشته ثابت کردند که در برخوردهاي ژئواستراتژيکي ايران و آمريکا حاضرند خود را به آمريکاييها بفروشند و اين بار نيز نميتوان از چنين احتمالي چشم پوشي کرد.
انتخابات آمريکا نزديک است و ميدانيم که اين انتخابات ميتواند تاثيري جدي بر شرايط ايران داشته باشد. پيش بيني شما از وضعيت و آينده ترامپ چيست؟
من فکر ميکنم دونالد ترامپ يکي از حيرتانگيزترين پديدههاي سياسي در تاريخ ايالات متحده است. او کسي است که در اوج ضعف و ناکارآمدي ميتواند با چند شگرد عوام جامعه آمريکا را با خود همراه کند. او در سال 2016 و در حالي که نظرسنجيها حکايت از پيشتازي هيلاري کلينتون داشت، توانست با طرح شعارهايي نظير «اول آمريکا» وضعيت خود را نزد عوام آمريکايي بهبود بخشد و با تکيه بر اين عوام جامعه آمريکا که اتفاقا کم هم نيستند، به مقام رياست جمهوري رسيد. به همين دليل فکر ميکنم، هرچند که او در مديريت کرونا يا مديريت سياست خارجي آمريکا ضعفهايي جدي داشته، اما هنوز از شانس بالايي براي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري نوامبر 2020 برخوردار است؛ زيرا ميتواند عوام را با خود همراه کند.
با اين وصف شما شانس زيادي براي جو بايدن قائل نيستيد که بتواند رياست جمهوري ترامپ را يکدورهاي کند؟
خير اين شانس را براي او قائل نيستم. دموکراتها از رقابتهاي انتخاباتي سال 2016 به حدي به يکديگر تاختهاند و به حدي در درون خود اختلاف دارند که بعيد است بتوانند ترامپ را با توجه به اتحاد و اتفاق نظر جمهوري خواهان بر روي نام او، به زير بکشند. شخص آقاي بايدن نيز کسي نيست که بتواند در برابر شعبده بازيهاي عوام فريبانه ترامپ، کار خاصي از پيش ببرد و پيروز رقابتهاي انتخاباتي آمريکا لقب گيرد.
حمايت آقاي اوباما از بايدن و جبههگيري آشکار او در برابر ترامپ چيزي را تغيير نميدهد؟
اوباما چهرهاي است که به شخصه از محبوبيت زيادي در ميان بخشي اقشار جامعه آمريکا و بهويژه سياه پوستان برخوردار است اما بهطور کلي اگر نگاهي به تاريخ رقابتهاي رياست جمهوري آمريکا بيندازيم، خواهيم ديد که هيچگاه يک رئيس جمهور سابق نتوانسته بر انتخابات رئيس جمهور مستقر تاثير جدي بگذارد.