به روز شده در: ۲۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۳
کد خبر: ۷۰۷۵۶۲
تاریخ انتشار: ۲۲:۱۷ - ۲۲ مرداد ۱۴۰۴

این سازه در تهران مانند بمب ساعتی عمل می‌کند

روزنو :خیابان منتهی به انبار نفت شهران در رخوت نیمه مردادماه فرورفته و ساعت هنوز به شلوغی عصر نرسیده است.

روزنامه هم‌میهن نوشت: خیابان منتهی به انبار نفت شهران در رخوت نیمه مردادماه فرورفته و ساعت هنوز به شلوغی عصر نرسیده است. سکوت آن را فقط تانکرهای سوخت تاسیسات انبار نفت شمال غرب تهران می‌شکنند؛ هر چنددقیقه، یکی از آن‌ها شیب این خیابان را بالا و پایین می‌کند و از کنار باغچه‌های کوچک، رستوران‌ها، ساختمان‌های مسکونی، مغازه‌ها و خودروهای معمولی رد می‌شود؛ تصویری آشنا برای اهالی شهران که تا پیش از ۲۵ خردادماه، تصور نمی‌کردند انبار نفت از آنچه فکر می‌کنند، ترسناک‌تر باشد. 

انتهای خیابان منتهی به انبار نفت، یک دیوار بتنی بلند، تاسیسات را از خانه‌های اطرافش جدا کرده است. ۱۱ مخزن داخل این محدوده هنوز دیواربه‌دیوار خانه‌های مسکونی‌اند، هنوز گوش‌به‌گوش خانه‌های کوچه شش دستگاه شهران، بمب‌هایی ساعتی نشسته‌اند؛ کوچه‌ای با خانه‌هایی مسکونی و ساکنانی که حالا از بامداد ۲۵ خردادماه و بعد از حمله اسرائیل به چند مخزن انبار نفت، ترسی تازه به جان‌شان افتاده است. اهالی آن فکر می‌کنند اگر داخل آن چند مخزن بنزین بود، چه می‌شد؟ 

5456

تا قبل از حمله اسرائیل این بوی گاز، رفت‌وآمد تمام‌نشدنی تانکرها و احتمال انفجار مخازن این تاسیسات بود که آن‌ها را نگران می‌کرد و حالا ترس از حمله دوباره. هشدار درباره حضور یک تاسیسات نفتی در میان منطقه‌ای مسکونی از سال‌ها پیش آغاز و بارها از سوی سازمان مدیریت بحران شهر تهران و شورای شهر، خطر حضور آن اعلام شد.

نمونه آن روزهای بعد از انفجار بزرگ بندر بیروت بود که مجید فراهانی، رئیس سابق کمیته بودجه شورای شهر تهران اعلام کرده بود: «به‌واسطه وجود انبار نفت در داخل بافت مسکونی شهران، فاجعه‌ای دهشتناک‌تر از بیروت در کمین تهران است.» 

تاسیسات انبار نفت شمال غرب تهران سال ۱۳۵۳ در شرایطی در منطقه شهران ساخته شد که خبری از ساخت‌وساز در حریم آن نبود، حتی کسی نمی‌دانست که این تاسیسات روی گسل زلزله شمال غرب تهران یعنی گسل مشا ساخته شده و قرار است آن را به یک بمب هیدروژنی تبدیل کند.

فراهانی در سال ۱۳۹۹ و بعد از انفجار بندر بیروت، تعداد تانکرهایی را که روزانه به این تاسیسات تردد می‌کنند، حدود ۳۰۰ تانکر سی هزار لیتری حمل سوخت اعلام کرده بود که از وسط بافت مسکونی، خیابان‌ها و کوچه‌های شهران می‌گذرند و وارد بزرگراه می‌شوند. 

اگر یک درخت آتش بگیرد…

نزدیک‌ترین مجتمع مسکونی به انبار نفت، کمی بالاتر از میدان سوم شهران است، مجتمعی بزرگ در سراشیبی خیابانی که از میدان شروع می‌شود و به آن تاسیسات بزرگ، باغ‌رستوران‌ها و مجتمع گردشگری کوهسار ختم می‌شود. آفتاب کمرنگ شده و رفت‌وآمدها بیشتر شده است. خانم «م» که نمی‌خواهد نامی از او بنویسیم، یکی از اهالی این مجتمع است و هنوز هم نگران تانکرهای پر از سوختی است که در خیابان رفت‌وآمد می‌کنند. 

او و خانواده‌اش ۲۵ سال است که در این محله زندگی می‌کنند و صدای تانکرها همیشه برایش آزاردهنده است. می‌گوید اینجا مسکونی است و کنار خیابان ماشین پارک می‌شود، اگر مسیر تردد این تانکرها تغییر پیدا کند، شرایط بهتر می‌شود، آن‌ها می‌توانند از سمت دیگری تردد کنند و به اتوبان باکری برسند. او هم بارها بوی بنزین را در خانه‌اش احساس کرده و دیده است چطور یک تانکر پر از گازوئیل در خیابان چپ کرد و بار گازوئیل آن تا جلوی مجتمع آن‌ها رسیده بود. 

در میانه گفت‌وگو یک تانکر دیگر رد می‌شود، می‌گوید: «ببین! اگر این تانکر مشکلی پیدا کند و نتواند ترمز کند، همه ماشین‌هایی را که در خیابان پارک شده، له می‌کند. اینجا اگر یک درخت آتش بگیرد یا آتش کوچکی ایجاد شود، بلافاصله آتش‌نشانی آن را خاموش می‌کند، چون بسیار خطرناک است و اگر پیشروی کند برای انبار نفت خطرناک است. اینجا باغ و درخت زیاد است.» 

تا امروز از سمت آتش‌نشانی و شهرداری درباره حفظ جان ساکنان منطقه در مواقع خطر آموزشی داده نشده است. خانم «م» و خانواده‌اش نمی‌دانستند آن شب حمله باید چه کنند؟ آن‌ها فقط می‌دانستند که باید خانه را رها کنند و به جایی امن پناه ببرند: «آن شبی که مخزن را زدند، ما در خانه بودیم، برق قطع شد و از خانه بیرون آمدیم، نمی‌دانیم اصلاً چطور از خانه خارج شدیم. صدای بسیار عجیبی بود و بعد از آن، آتش و دود بود. خانه را تخلیه کردیم و فقط کمی وسایل بردیم و رفتیم شمال. حدود ۱۵ روز خانه نبودیم.» 

تا یک‌هفته بعد از انفجار هیچ‌کدام از همسایه‌های خانم «م» در مجتمع نمانده بودند، فقط نگهبان آن اتاقک کوچک مراقب خانه‌ها بود. خانم «م» تعریف می‌کند که خیلی از همسایه‌ها بعد از جنگ برگشتند و هنوز نگرانند دوباره اتفاقی بیفتد؛ چون «جنگ تمام نشده و انبار نفت هم که همین‌جاست. پست برق نزدیک اینجا هم خطرناک است. آن را نمی‌توان جابه‌جا کرد ولی می‌شود مسیر تانکرهای انبار نفت را تغییر داد. اگر بشود اینجا را جابه‌جا کرد خیلی خوب است. موشک به منبع خالی خورده بود، اگر پر از بنزین بود، تا میدان شهران روی هوا می‌رفت.» 

بوی گاز در خیابان‌های شهران 

برای اهالی شهران دیگر هیچ‌چیز شبیه نیمه‌شب هولناک ۲۵ خردادماه نیست؛ آنقدر هولناک که علی، یکی از مستاجران ساکن کوچه شش دستگاه، نمی‌خواهد آن را دوباره به یاد بیاورد. او در میان کوچه دیواربه‌دیوار انبار نفت ایستاده و از نگرانی حمله دوباره به این مخازن می‌گوید و تصور می‌کند، زور مردم به جابه‌جا کردن این بمب ساعتی نمی‌رسد. 

علی شب حمله به انبار نفت، با صدای انفجار از خواب پرید، اتفاقی که انگار اهالی سال‌ها بود منتظرش بودند: حادثه برای انبار نفت. او بعد از انفجار دو تا سه مخزن، با ترس از خواب بیدار شد و دود و آتشی را که از سمت انبار نفت بلند می‌شد به‌چشم دید. او در میان همان آشوب، با خودرویش چندنفر از همسایه‌های مضطرب و ترسیده را به جایی دورتر از محل انفجار جابه‌جا کرد و بعد نوبت به خودش رسید که دوهفته خانه‌اش را تخلیه کند و به جایی امن برود. آن‌شب هیچ خانه‌ای در اطراف انبار نفت صدمه ندید، اما صدای انفجار هنوز در گوش اهالی است؛ مردمی که بعضی از آن‌ها در همه ۱۲ روز جنگ در خانه‌های چسبیده به انبار نفت ماندند و آن را تخلیه نکردند. 

علی تا قبل از جنگ فقط نگران آتش‌سوزی، انفجار احتمالی و بوی گاز منتشرشده از انبار نفت بود و فکر می‌کرد حتماً کارهایی برای احتیاط و مراقبت از انبار نفت انجام می‌شود، نگران بود اما کمتر از امروز. او تعریف می‌کند بوی گاز گاهی آنقدر زیاد است که تا میدان سوم شهران هم احساس می‌شود. به‌ویژه زمانی که داخل مخازن گاز تزریق می‌کنند؛ اتفاقی که همیشگی نیست اما گاهی مثل اوایل تابستان بوی گاز در محله بسیار زیاد است و «در خانه احساس خفگی می‌کنیم.» علی فکر می‌کند اگر روزی انفجاری رخ دهد و مخازن انبار نفت منفجر شود، اول همه شهران آسیب می‌بیند. 

اجاره خانه‌های نزدیک به انبار نفت کمی کمتر است و خانه‌ها سندهای واحد و غیرتفکیک‌شده دارند. علی تصور می‌کند آن سختگیری‌هایی که برای تفکیک کردن فلکه آب و وصل نکردن تلفن خانه‌های این کوچه وجود دارد، برای این است که مالکان خانه‌های اطراف انبار نفت را خالی کنند؛ کارهایی که برای محلات دیگر راحت‌تر انجام می‌شود. یکی از اعضای خانواده‌اش که میدان سوم شهران زندگی می‌کند، به‌دلیل نگرانی از نزدیک بودن به انبار نفت و نیروگاه برق، مدتی پیش خانه‌اش را جابه‌جا کرد و حالا او نزدیک‌ترین عضو خانواده‌اش به این مخازن خطرناک است. 

محسن هم نزدیک ۱۰ سال است که در محله شهران و نزدیک انبار نفت زندگی می‌کند و تا قبل از جنگ نگران زندگی در کنار این تاسیسات نفتی نبود. او از پدرش که در شرکت نفت کار می‌کند بارها درباره انتقال آن شنیده بود، اما باز هم تا ۲۵ خردادماه فکر نمی‌کرد خطر زیادی داشته باشد: «فقط همان شبی که اینجا را زدند ترسیدیم، قبل از آن نگرانی زیادی نداشتیم. بعد از جنگ انگار بیشتر احساس خطر کردیم.» 

آن‌شب صدای پدافندها او را روی پشت‌بام خانه کشانده بود و فقط چنددقیقه تا روبه‌رو شدن با انفجار مخازن فاصله داشت؛ صدای انفجار و آسمانی که به رنگ قرمز درآمده بود و همسایه‌هایی که از ترس فرار می‌کردند و به زمین می‌افتادند. او آن شب هولناک را با این کلمات به‌یاد می‌آورد، شبی که ماشین‌ها از ترس انفجار به هم می‌خوردند: «آشوب شده بود. قبل از آن، خانه کسی تخلیه نشده بود اما بعد از انفجار، مردم خودشان خانه‌ها را تخلیه کردند.» انبار تا چندروز بعد از انفجار می‌سوخت و بعد از پایان جنگ منطقه سبز اعلام شد. 

محسن هرروز حداقل ۳۰-۲۰ تا تانکر را در خیابان می‌بیند و به‌خاطر می‌آورد که چندبار با مردم عادی و خودروها تصادف کرده‌اند، چپ کرده‌اند یا وارد یک فروشگاه شده‌اند: «یک‌بار یکی از همین کامیون‌ها ترمزش برید و رفت داخل فروشگاه رفاه. یک‌بار هم یک تانکر چپ شده بود و بنزین‌اش راه افتاده بود توی خیابان. اگر انبار نفت جابه‌جا شود، ما هم راحت‌تریم. با این کامیون‌ها آن‌هم در دوره جنگ می‌گفتند اینجا مثل یک منطقه نظامی شده است. همه راضی‌اند که انبار نفت از اینجا برود.» محسن می‌گوید، چون دوباره شایعه‌هایی درباره جنگ شنیده شده، تعدادی از اهالی مثل پدر و مادر خودش خانه‌هایشان را ترک کرده‌اند. 

لک روغن روی آب قنات

باغ‌رستوران‌های منتهی به انبار نفت، در میانه روزهای گرم مردادماه خلوت‌اند و فقط صاحبان و کارگران‌شان را می‌توانی پیدا کنی. کمی پایین‌تر از کوچه شش دستگاه و نزدیک ورودی انبار نفت، باغ‌رستوران آقای حمزه‌لویی است؛ یکی از صدها شاهد حمله اسرائیل به انبار نفت. او نیمه‌های آن شب با چشمان خودش دیده بود آن انفجار چطور خیابان‌ها را خالی کرد. می‌گوید بعد از جنگ، هنوز نگران حمله دوباره است، اما بی‌آبی این روزها بیشتر او را نگران می‌کند. او تا قبل از جنگ، حضور انبار نفت را به‌شکل دیگری تجربه کرده بود؛ با رد چربی که روی استخر رستوران جمع می‌شود. 

این رد نازک و باریک روغنی، آقای حمزه‌لویی را به این فکر انداخته که آب نهری که از میان رستوران رد می‌شود، ردی از نشتی مخازن انبار نفت دارد؛ چون «وقتی باغ را آبیاری می‌کنیم، روی آب جمع‌شده در استخر یک لایه چربی جمع می‌شود.» او تا مدتی پیش از تعدادی پرنده در باغش نگهداری می‌کرد و بعد از مدتی متوجه شد که چشم‌های پرندگان باغچه کوچک‌اش متورم می‌شوند. یک متخصص به او گفته بود احتمالاً به‌دنبال گاز متصاعدشده از انبار نفت است. آقای حمزه‌لویی می‌داند قنات چاهی که باغ‌های منطقه را تغذیه می‌کنند، زیر انبار نفت است، در باغی که اطرافش نرده کشیده شده و نزدیک مخزن انبار نفت قرار دارد: «نشتی آنقدر نیست که درختان را خشک کند اما قطعاً کمی آلودگی دارد.» 

مثل باقی اهالی، او هم فکر می‌کند که تردد کامیون‌ها به انبار نفت نیاز به یک جاده اختصاصی دارد، دلیلش همه اتفاقاتی است که برای این تانکرها در همین رفت‌وآمدها رخ داده است؛ مثل وقتی که یکی از آن‌ها درست وسط همین خیابان منتهی به انبار نفت چپ کرد و بار گازوئیل آن تا میدان سوم شهران هم کشیده شد. 

بیشتر از قبل استرس ندارید؟ 

- از بعد آن ۱۲ روز هم نگرانیم، اینکه بی‌هوا دوباره بزند و مخزن‌ها بنزین داشته باشند. در کشوری زندگی می‌کنیم که همه استرس‌ها را داریم، الان نگران انبار نفت هستیم، اما شاید نگرانی از قطع آب و تعطیلی کار برای من بیشتر است. 

درخواست ورود شورای امنیت کشور به پرونده انبار نفت 

دهم دی‌ماه سال گذشته در جریان صدمین جلسه کمیته ایمنی شهر تهران، اعلام شد که انبار نفت شهران از لیست املاک بحرانی و پرخطر شهر تهران خارج شده است، دلیل آن هم «رفع خطرها، اخذ استانداردهای ایمنی و HSE» اعلام شده بود. نگرانی‌ها درباره انبار نفت تا پیش از جنگ ۱۲ روزه شکل دیگری داشت؛ نمونه آن تفاهمی بود که بین شهرداری منطقه ۵ و وزارت نفت درباره تغییر مسیر تانکرهای سوخت منعقد شد اما تامین مالی آن از سوی وزارت نفت پیش نرفت و کار نیمه‌تمام ماند. 

بعد از جنگ و حمله ۲۵ خردادماه به انبار نفت شهران، شهرداری منطقه ۵ به‌دنبال جابه‌جایی این تاسیسات از منطقه و پیگیری آن از سوی شورای امنیت کشور است.

محمدرضا پوریافر، شهردار این منطقه می‌گوید، تا پیش از جنگ باتوجه به پیگیری‌های قرارگاه ثارالله و دستگاه‌های قضایی و حوادثی که تردد تانکرهای سوخت ایجاد کرده بودند، تصمیم گرفته شده بود که مسیر جایگزینی برای تردد این کامیون‌ها در نظر گرفته شود تا این کامیون‌ها مستقیم به بزرگراه شهید باکری وصل شوند و دیگر از دل بافت مسکونی تردد نکنند. 

او توضیح می‌دهد که مطالعات، طراحی و برآورد مالی این پروژه توسط شهرداری صورت گرفت و مقرر شد که تامین منابع مالی از سوی شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی انجام شود: «طی این تفاهم‌نامه قرار بود پیش‌پرداختی از سوی این شرکت صورت گیرد تا عملیات اجرایی آغاز شود، اما اقدام عملیاتی از جانب شرکت نفت صورت نگرفت، با وجود اینکه شماره حسابی هم برای دریافت پیش‌پرداخت معرفی شده بود. 

ما برای اجرای این پروژه آمادگی کامل داشتیم. این پروژه حدود ۱۰۰ میلیارد تومان هزینه داشت، اما بعد از جنگ دیگر توجیهی برای اجرای این پروژه وجود ندارد و باید به فکر جابه‌جایی انبار نفت باشیم. باتوجه به توسعه تهران و حوادث جنگ ۱۲ روزه، دیدیم که این نقطه کاملاً ناامن است و ممکن است هدف قرار گیرد و به همین دلیل برنامه ما برای انبار نفت قبل و بعد از جنگ متفاوت است.» 

پیگیری جابه‌جایی انبار نفت حالا به شورای امنیت کشور رسیده است و آنطور که شهردار منطقه ۵ می‌گوید، بعد از جنگ و به‌دلیل مطالبه مردم و نگرانی آن‌ها از اتفاقی مشابه برای این تاسیسات، به این جمع‌بندی رسیده‌اند که انبار نفت باید جابه‌جا شود: «مردم احساس ناامنی دارند و فکر می‌کنند اینجا ممکن است یکی از اهداف حملات باشد. 

در این شرایط مکاتبه‌ای برای وزیر کشور تنظیم شد که این موضوع در شورای امنیت کشور مطرح و مصوبه‌ای برای بحث جابه‌جایی آن دریافت شود. باتوجه به حساسیت انبار نفت، در حال پیگیری آن از طریق شورای امنیت کشور و دریافت این مصوبه هستیم. مطالعاتی هم از طرف شرکت نفت انجام شده و تا جایی که اطلاع دارم جانمایی‌هایی هم دارند تا آن را جایگزین و منتقل کنند.» 

تا زمانی که انبار نفت جابه‌جا شود، تمهیداتی برای ایمنی انجام شده است؟ پوریافر توضیح می‌دهد که همراه با شرکت پخش فرآورده‌های نفتی و از طریق آتش‌نشانی، مانورهای مختلفی برای آمادگی بیشتر برگزار شده، اما به‌دلیل مسائل زیرساختی، هر اقدامی صورت گیرد باز هم مخازن انبار نفت سوخت دارد و تنها در صورتی با مشکل روبه‌رو نمی‌شود که مخازن خالی باشند. 

انبار نفت روی گسل است 

سال ۸۷ یکی از این تانکرهای ۳۰ هزار لیتری بنزین در بلوار شهران واژگون شد و سوخت آن، اطراف خانه‌های مسکونی تخلیه شد. ۲۹ فروردین‌ماه و اسفندماه سال ۸۵ هم دو حادثه مشابه در شهران رخ داد که یکی اطراف مجتمع کوهپایه و آن یکی در شهر زیبا بود. احداث تاسیسات انبار نفت شمال‌غرب تهران در سال ۱۳۵۳ و حدود ۴۴ سال پیش از تصویب قانون ممنوعیت ساخت‌وساز در حریم گسل‌های تهران انجام شد؛ بعد از تصویب این قانون اقداماتی برای مقاوم‌سازی مجموعه انبار نفت شهران و ملاحظات لرزه‌ای طبق گفته کارفرما یعنی شرکت پخش و پالایش فرآورده‌های نفتی صورت گرفت، اما درباره جابه‌جایی و احتمال گسیختگی گسلی اقدامی انجام نشده است. 

علی بیت‌اللهی، رئیس بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، توضیح می‌دهد که اگر در شرایط فعلی امکان جابه‌جایی انبار نفت وجود ندارد، حداقل اقداماتی برای جلوگیری از تبعات ازهم‌گسیختگی گسلی در نظر گرفته شود؛ چون این تاسیسات وسط حریم گسل شمال غرب تهران قرار دارد. 

او توضیح می‌دهد که جابه‌جایی تاسیسات انبار نفت به‌دلیل زیرساخت‌های آن بسیار هزینه‌بر است و در این شرایط باید تمهیدات دیگری برای تامین امنیت آن در نظر گرفته شود.

طبق توضیح بیت‌اللهی، این منطقه روی گسل شمال تهران و تاسیسات انبار نفت درست در وسط این گسل قرار گرفته است: «در طولانی‌مدت این تاسیسات باید جابه‌جا شود؛ چون اشراف آن نسبت به پایین‌دست به‌شکلی است که اگر حجمی از سوخت جاری شود، ممکن است تا اواسط غرب تهران جریان پیدا کند و مسیر بزرگی را در معرض خطر قرار دهد.» 

بیت‌اللهی از سال‌ها بی‌اعتنایی به ساخت‌وساز در حریم انبار نفت می‌گوید و توضیح می‌دهد که در زمان ساخت این مجموعه نفتی، حرایمی برای آن در نظر گرفته و با شهرداری وقت توافق شده بود که در مجاورت این حرایم مجوز احداث صادر نشود، اما طبق گفته مسئولان شرکت پخش و پالایش، این محدودیت‌ها از سوی شهرداری‌های وقت در نظر گرفته نشد. درحالی‌که این مناطق در معرض خطر قرار دارند و باتوجه به ذخیره‌سازی حجم زیادی از سوخت قابل اشتعال، حالا شهران و محدوده انبار نفت یکی از نقاط پرریسک تهران است و ممکن است مخاطرات ثانویه آن، از خود حوادث بحران‌زا شدیدتر باشد.

تصویر روز
خبر های روز