
آخرین وضعیت مذاکرات ایران و آمریکا ؛ تابوي مذاكره با آمريكا شكست
اما در ميان همه اين تحليلها و ارزيابيها، روايت بهزاد نبوي، فعال سياسي اصلاحطلب و چهرهاي كه از يك مسير طي شده با مخاطب سخن ميگويد، شنيدني است. قرار گفتوگو با چريك پيري كه امروز ميگويد، ايمان و اعتقادش به همه انقلابها را از دست داده و رداي اصلاحات تدريجي به تن كرده براي يكي از روزهاي خنك ارديبهشت ماه در منزل بهزاد نبوي تنظيم شد. چهرهاي كه هرچند قامتش زير بار سياست ايران زمين و در دفاع از حقوق ملت، مانند كماني خميده شده، اما به قول جبران خليل جبران اين خميدگي براي آن است كه تيرهايش را براي مخاطبان جوانش، دورتر و تيزتر و بلندتر به اهتزاز درآورد تا آنها اشتباهات نسلهاي قبل را دوباره تكرار نكرده و تجربهها را دوباره آزمايش نكنند. براي هر كدام از اعضاي تيم رسانهاي «اعتماد»، شخصا چاي ميريزد و پذيرايي ميكند. وقتي از او ميخواهيم «زحمت نكشد»، ميگويد: «اينگونه پذيرايي را از امامش آموخته كه همواره براي ميهمانانش شخصا چاي ميريخت.» از قبل براي آنچه ميخواهد بگويد، فكر ميكند و متعهد است كه هيچ گمانه و حدس و احتمال بيپايه و اساسي را مطرح نكند. در زمان پاسخها، هيچ ابايي از انتقاد به همفكران و همحزبيهايش ندارد. به همين دليل است كه انتشار تصويري از عباس عبدي، حسين قاضيان و بهروز گرانپايه در صفحه مجازي مصطفي تاجزاده درباره حكم زندان 5.5 ساله اين سه نفر (به دليل انتشار يك نظرسنجي درباره مذاكره با امريكا) را در شرايط فعلي مناسب نميداند و ميگويد، بايد اجازه داده شود، تلاشهاي دولت و حاكميت به ثمر بنشيند و بعد درباره اشتباهات گذشته صحبت كرد. نبوي در عين حال معتقد است مذاكره در هر زمان و در هر مكاني مطلوب است و در راستاي منافع ملي بايد باب گفتوگو با جهان از جمله امريكا را باز نگه داشت. چريك پير عرصه سياست ايران زمين از دولت ميخواهد كه مذاكره با اروپاييها را همزمان با گفتوگوي دوجانبه با امريكا انجام دهد تا اروپاييها احساس نكنند از چرخه گفتوگوها دور نگه داشته شدهاند. به اعتقاد او مذاكره اگر به ثمر ننشيند، تجربه تازهاي است و اگر در راستاي منافع ملي تحقق يابد، نتيجه تجربههاي قبلي است.
طي هفتههاي اخير مذاكرات ايران و امريكا را پشتسر گذاشتيم. چند دوره مذاكره انجام شده، برخي تحليلگران ايراني مذاكرات را به معناي ورود ايران به هنگامهاي جديد (در تاريخ سياسي ايران) ارزيابي ميكنند. شما مذاكرات را چگونه ميبينيد؟
همانطور كه قبل از آغاز گفتوگو هم عرض كردم، با لفظ هنگامه خيلي موافق نيستم. دليلي ندارد بحث هنگامه را مطرح كنيم. بحث مذاكره با امريكا يك مذاكره (عادي) است با يك دولت ديگر در راستاي تحقق منافع ملي ايران. يا انجام ميشود و نتيجه ميدهد يا نتيجه نخواهد داد. آنچه ميتوان مورد توجه قرار داد اين است كه دو دور اول مذاكره بيشتر در مورد كليات بوده، مدت مذاكرات هم دويا سه ساعت بوده است. مذاكره اول، دو ساعت و مذاكره دوم، پنج ساعت بود، چون مذاكره به صورت غيرمستقيم انجام ميشود و پيامها را ميبرند و بعد دوباره ميآورند، مينويسند و ميفرستند و (دوباره) برميگردد، خيلي به مسائل جزيي رسيدگي نميشود و به كليات اكتفا ميشود. تا به امروز هم هر دو طرف هم از نتيجه مذاكرات راضي بودهاند. دور سوم حدود هشت ساعت طول كشيد، همزمان با دور سوم مذاكرات، مذاكره كارشناسي هم شروع شد كه نشاندهنده ورود به جزييات است و از اين نظر ميتوان گفت كه مقداري مباحث جديتر شده است. البته بعضيها معتقد هستند خوب بود كه مذاكره به صورت كارشناسي ادامه داشته باشد (متوقف نشود)، ولي گفته شده مذاكرات را براي تبادلنظر، فعلا متوقف كردهاند و تا شنبه آينده مذاكره جديدي نخواهند داشت. شخصا هميشه نظرم نسبت به اصل مذاكره مثبت بوده اما نبايد براي مذاكره خيلي اشتياق نشان دهيم. گفتوگو و مذاكره با همه كشورها و دولتهايي كه مسائلي با آنها داريم مطلوب است، بايد مذاكره انجام شود، دليلي ندارد مذاكرات را به تابو بدل كرده و از مذاكره كردن بترسيم. مذاكره مشكلي ايجاد نميكند و ميتواند نتايج مثبت هم در جهت منافع كشور و ملت ما داشته باشد. اميدوارم كه اين مذاكرات، نهايتا به نتيجه مطلوب برسد. من هميشه هم اميدوار بودهام. البته نبايد عجله كنيم و اشتياق (بيش از حد) نشان دهيم، ولي اگر مذاكره انجام شود و نتايج خوبي داشته باشد، خيلي به نفع ملت و كشور است.
گفته ميشود زمان مباحث مختلف بايد از راه برسد تا بتوان به سمتش حركت كرد. در مورد مذاكرات ايران و امريكا هم گفته ميشود به نظر ميرسد اين دوره، زمان دستيابي به توافق رسيده. با توجه به تجربيات گذشتهاي كه درخصوص امريكا از سالهاي ابتدايي انقلاب تا به امروز داشتهايم، آيا زمان حل معادلات ميان دو كشور فرا رسيده يا نه؟
به نظر من هميشه زمان مذاكره است، از اول انقلاب تا الان هر وقت چنين برنامهاي داشتيم مناسب بوده است. الان هم زمان مناسبي است. خيليها ميگويند الان ايران در موضع ضعف قرار گرفته (و ناچار به مذاكره شده)، معتقدم اينها بدترين مواضعي است كه اتخاذ ميشود. طرف مقابل ممكن است بگويد ايران در موضع ضعف است و دستهايش بالاست كه مذاكره ميكند و تصور ميكند ميتواند امتيازهاي فراواني از ايران بگيرد، اما شخصا اينگونه فكر نميكنم، معتقدم مذاكره در هر شرايطي مفيد و مناسب است و الان هم انجام مذاكرات را تاييد ميكنم.
يعني ايران با مذاكره چيزي را از دست نميدهد؟
بله، حداقل (از بطن مذاكرات) در زمينههاي مختلف مواضع خود و طرف مقابل را متوجه شدهايم. طرف مقابلمان هم اوباما باشد، برژينسكي باشد، بايدن باشد يا ترامپ باز هم براي منافع ملي ايران خوب است، منتها هر كدام از اين اسامي، قلق خاص خودشان را دارند كه در مذاكره بايد به آنها توجه كرد. در كل مذاكرات را به عنوان حركتي كه محصول عقبنشيني ما يا طرف مقابل باشد، نميدانم. برخي افراد و گروهها اين نظر را دارند كه ترامپ الان در بدترين موقعيت قرار گرفته. هيچ كدام از وعدههايي كه طي اين مدت داده، موفق نبوده. گفته ميشود تصميمات اقتصادي ترامپ وضع اقتصاد امريكا را آشفته ساخته. معتقدم يك چنين گزارههايي در تصميمسازيهاي ايران نبايد چندان موثر باشد و اين تصور به وجود بيايد كه الان ترامپ دستهايش بالاست و فقط منتظر اين است كه بتواند با ما به توافق برسد و امتيازي كسب كند. او فردي است كه علاقهمند است دستاورد داشته باشد، هميشه هم در مصاحبههايش ميگويد من در چند روز اول رياستجمهوريام به اندازه هشت رييسجمهور دستاورد داشتهام. اينها را ميگويد، ما هم بايد اين ملاحظات را داشته باشيم منتها بحث ما منافع ملي و منفعت كشور و ملت ايران است. در هر مذاكره هم بايد همينطور باشد.
بحث ايجاد ضمانتهاي اجرايي براي مذاكرات هم توجه بسياري از افراد و جريانات را جلب كرده. ايدههايي مطرح شده مثل بحث زمينهگذاري براي سرمايهگذاري امريكا در كشورمان، همينطور چين، روسيه و كشورهاي اروپايي. مبتني بر اين ايده گفته ميشود اگر مسير مذاكرات از اولويت سياست به سمت اولويتهاي اقتصادي ميل كند، احتمال استحكام توافق بيشتر خواهد بود. نظر شما در اين زمينه چيست؟ دو كشور چگونه ميتوانند براي يك توافق احتمالي ضمانت اجرايي محكم تدارك ببينند؟
مهمترين ضمانت همان ضمانتهاي اقتصادي است و تا جايي كه خبر دارم تا حدود زيادي هم در اين مسير حركت شده. البته نياز نيست اين موارد فعلا زياد باز شوند، اما كارهايي در حال انجام است و فكر ميكنم در تضمين توافقهاي احتمالي موثر خواهد بود. در عين حال معتقدم طرف امريكايي بايد بسته توافق شده را به كنگره امريكا ببرد و آن را به تصويب (كنگره) برساند تا تنها به فرمان رياستجمهوري وصل نباشد. اين روند اين حسن را دارد كه روساي جمهور بعدي نميتوانند به صورت سليقهاي توافق را لغو كنند. ما هم متقابلا (توافق احتمالي با امريكا) را به مجلس برده و آن را به يك قانون لازمالاجرا بدل ميكنيم. البته معتقدم تصويب اين توافق در ايران مشكلي نخواهد داشت و اين كار ميتواند ضمانت بيشتري براي هر نوع توافق احتمالي ايجاد كند.
طي دهههاي گذشته تجربيات مختلفي را با ايالاتمتحده داشتهايم. ابتداي انقلاب كه از نزديك در جريان ماجرا بوديد. مسائل مرتبط با مذاكرات آقاي بازرگان در الجزاير صورت گرفت.
البته من آن زمان در مذاكرات نقش نداشتم.
منظورم ارتباط شما در عالم سياسي است. در دولت اصلاحات هم آقاي خاتمي تلاشهايي داشتند و تجربه برجام هم در تاريخ معاصر ايران ثبت شده است.
ماجراي مك فارلين هم بود.
بله ماجراي مك فارلين در دولت ريگان در دهه 60 و در بحبوبحه جنگ ايران و عراق رخ داد. تفاوت اين دوره از مذاكرات با مذاكرات قبلي از نظرتان چيست؟
در مورد مذاكرات مرحوم بازرگان با برژينسكي و حتي ماجراي مك فارلين حداقل من مستندات و اطلاعات كافي ندارم. نميدانم در آرشيو وزارت خارجه چه چيزهايي وجود دارد، اما مذاكرات فعلي به نوعي ادامه مذاكرات برجام است. حتي افرادي كه از طرف ايران اين مذاكرات را پيگيري ميكنند، چهرههاي برجامي هستند. آقاي عراقچي كه بيشترين نقش را در مذاكرات برجام داشته، امروز هم وزير خارجه كشورمان است و اين مذاكرات را راهبري ميكند، لذا شايد بتوان گفت اين مذاكرات، ادامه مذاكرات برجام است با اين تفاوت كه در برجام، طرفهاي مقابل ما متعدد بودند، اما در اين مذاكره فعلا طرف ما امريكاست.
يعني مذاكره با امريكا دوجانبه است...
البته به نظرم ايران در عين حال كه با امريكا مذاكره ميكند، با طرفهاي اروپايي، روسيه و چين هم مناسبات ارتباطي نزديكي برقرار كرده است، وزير خارجه ايران رسما اعلام كرده آمادگي رفتن به لندن و پاريس را دارد كه به نظرم اقدام مناسب و لازمي است، اما تفاوت مذاكره فعلي با برجام اين است كه فعلا مذاكره به صورت دو جانبه و با طرف امريكايي در جريان است، اما كشورهاي ديگري كه در برجام بودند را هم بايد در اين مذاكرات شريك كرد. حتي در صورت عدم حضور، بدانند منافعشان هم مورد توجه قرار ميگيرد. اهميت آن مشاركت در آن است كه تخريب و مانعتراشي در مذاكرات كاهش پيدا ميكند. اين موضوعي مهم و بسيار ضروري و لازم است. ظاهرا دولت و حاكميت هم اين ضرورت را درك كرده و آن را پذيرفته است.
در مورد دستاوردهاي ايران از مذاكرات هم صحبتهاي مختلفي مطرح است. ايران با چه دستاوردهايي ميتواند مذاكره با امريكا را مطلوب بداند؟
به نظرم مهمترين آورده ما لغو تحريمهاست كه به اقتصاد ما لطمه زيادي زده و ميزند. در مقابل امتيازي كه ايران بايد بدهد اعتمادسازي درخصوص فعاليتهاي هستهاي ايران است.
يكي از تفاوتهاي اين دوره از مذاكرات با تجربههاي قبلي، مخالفان مذاكرات هستند؛ چه طيفهاي مخالف داخلي و چه طيفهاي جنگافروز خارجي. چطور ميتوان مذاكرات را به سمتي هدايت كرد كه متغيرهاي بيروني (در توافق احتمالي) تاثيري نداشته باشند.
در خارج از كشور به جز اسراييل مخالف جدي علني نميشناسم. كاملا مشهود است اسراييلِ نتانياهو به شدت از اين تفاهم و توافق ناراحت است. همين امر نشاندهنده اين است كه مذاكرات (دوجانبه با امريكا) اتفاق خوبي است. البته تضاد شكل گرفته امروز در روابط اروپا و امريكا در طول دهههاي اخير بيسابقه بوده است. در عين حال كه روسيه منافعي دارد كه مايل است ما از غرب دور شويم و به آنها وابسته و نزديك شويم، اما اينها عواملي نيستند كه جلوي مذاكرات را بگيرند. تنها طرفي كه ميتواند در جريان مذاكرات خرابكاري جدي كند، اسراييل است. البته به نظر ميرسد ترامپ تا حدود زيادي هوشيار است و مانع از اقدام اسراييل ميشود. چندينبار حضوري با نتانياهو صحبت كرده كه در حمله و جنگ با ايران با او همنظر نيست. (هرچند) خودش هم تهديد ميكند اما در عين حال با نتانياهو ابراز همراهي نميكند. در داخل كشور هم مخالفاني با اين اتفاق وجود دارد اما با مواضعي كه رهبري در اين مذاكرات دارند و موافقت كردهاند (مذاكرات انجام شود، مخالفان داخلي سكوت كردهاند) بايد توجه داشت جريان مخالف داخلي پايگاه افكار عمومي كه ندارد براي تداوم حيات سياسي خود بايد به مراكز قدرت متوسل شود. بعيد ميدانم مراكز قدرت اجازه بدهند كارشكني جدي در كار مذاكرات صورت بگيرد. البته كارهاي فرعي و جنبي انجام ميشود. مثلا برخوردي كه با وزير امور خارجه عربستان و خليفه اول در صداوسيما شد شيطنتهايي هستند كه نميتواند گسترده شود و نهايتا يك جوري جلوي اين اتفاق گرفته ميشود. حتي در مورد دوم ميبينيم كه قوه قضاييه جدي وارد شد و اين اتفاق خوبي است. معالوصف بايد در داخل هوشيار بود. در مورد هوشياري خارج از ايران نميتوانيم كاري كنيم. عمدتا طرف مقابل نتانياهو است و نميتوانيم با هوشياري اين مشكل را حل كنيم. طرف امريكايي بايد مراقب اين مساله باشد.
يكي ديگر از موضوعات مهم كه به نظر ميرسد در اين دوره از مذاكرات اثرگذار باشد، نحوه كنشگري آقاي پزشكيان و دولت ايشان است. پزشكيان از هياهو و طرح مسائل غيرضروري در مورد مذاكرات به شدت خودداري ميكند كه به نظر برخي فعالان سياسي، نقطه ضعف و به نظر برخي هم نقطه قوت ايشان است. تحليل شما از نحوه كنشگري پزشكيان و دولتش چيست؟
ببينيد به اعتقاد من اين مذاكرات و هر نوع مذاكره در اين سطح، مذاكره كل حاكميت و نظام است. نبايد مذاكره را به مساله دولت به تنهايي تقليل داد. معتقدم آقاي پزشكيان كار درستي ميكند. مثل بعضيها نيست كه بگويند آقاي عباس عبدي را (در سال81) به خاطر (انتشار نظرسنجي درخصوص) مذاكره با امريكا پنج سال و نيم محكوم ميكنند و امروز خودشان مذاكره ميكنند! اين كارها هو كردن (سيستم) و كار بسيار اشتباهي است. يعني ضدمنافع ملي و ضدمذاكره و ضد همه كارهاي مثبت است. طرح اين نوع مسائل را به شدت محكوم ميكنم. منتها آقاي پزشكيان خيلي زيبا و ظريف اعلام ميكند كه نظام و حاكميت دنبال مذاكرات است، نه منِ رييسجمهور. البته رييسجمهور از قبل گفته نميخواهيم با دنيا دعوا كنيم. مخالفان داخلي هم نميتوانند مانور بدهند كه مذاكره (فقط) كار پزشكيان است. اين روند همه را متوجه ميكند كه كل حاكميت به خاطر منافع ملي دنبال گفتوگو و مذاكره است.
آقاي نبوي اغلب تحليلگران و عموم مردم با مذاكره با قدرتهاي جهاني موافق هستند. در عين حال برخي كارشناسان معتقدند حاكميت همزمان با توسعه مذاكرات با خارج، بايد سعي كند در داخل هم اصلاحاتي را مدنظر قرار داده و با گروهها و احزاب مختلف گفتوگو و مذاكره كند. باتوجه به اينكه اخيرا حصر آقاي مهدي كروبي برداشته شده و صحبت در مورد رفع حصر آقاي ميرحسين موسوي هم جدي است. اهميت تداوم اين نوع حركات براي رسيدن به آشتي ملي در داخل را چطور ارزيابي ميكنيد؟
ببينيد، شعار آقاي پزشكيان وفاق ملي است. من هميشه از اين بحث خيلي دفاع كردهام و معتقد هستم كه وفاق ملي باعث حل تمام مشكلات جامعه در ارتباط با حاكميت نيست، بلكه اين حسن را دارد كه در اثر آن طيفهاي مختلف سياسي در كنار هم قرار بگيرند نه در مقابل هم. الان هم اگر دقت كنيد سمبل اين وفاق را در سران سه قوه شاهد هستيد. مواضع آقاي اژهاي و قاليباف با اينكه در راس مجلسي است كه جناحهاي تندرو هم هستند، مواضع قابلقبولي است. سران سه قوه ما اين وفاق ملي را به نتيجه رساندهاند. در بين گروههاي سياسي هم نميتوانيد در يك جمله بگوييد اصولگراها مخالف (مذاكرات) هستند و اصلاحگراها موافق. مواضع برخي اصولگراها در بسياري از زمينههاي مربوط به اصلاح امور كشور مناسب است. خوشبختانه وفاق ملي تا حدود زيادي اتفاق افتاده. بخش عمده اصولگراها اگر مواضع بهتري از اصلاحطلبها نداشته باشند، در همان حد كنشگري دارند. قانون حجاب هم درست است كه تصويب شد اما انعطاف كافي (از سي دولت و حاكميت) نشان داده شده. در مورد بحث رفع حصر آقاي كروبي كه شاهد هستيم انجام شده است. در مورد آقاي موسوي هم به نظر ميرسد كه شايعه نباشد و به احتمال زيادي حصرشان رفع خواهد شد. يا موارد ديگري مثل فيلترينگ (كه كاهش پيدا كرده) . هرچند اهميت اين مسائل اصلاحي به اندازه حل مشكل سياست خارجي نيست اما به هر حال...
دغدغه مردم است.
بله. مثلا من خودم از واتساپ بسيار زياد استفاده ميكنم، خوشبختانه رفع فيلتر شد. الان تقريبا پول (فيلترشكنها براي دور زدن) فيلترينگ را نميپردازم، بنابراين كارهاي اصلاحي خوبي شده اما اگر توقع داشته باشيم همه مشكلات يكشبه حل شود، شدني نيست. بايد روند تدريجي اصلاحات را بپذيريم.
به نظرتان پزشكيان در مسير اصلاحات تدريجي قدم برميدارند؟
به هر حال پزشكيان رسما اعلام كرده قانون حجاب براي من قابل اجرا نيست. در مورد رفع حصر هم نظر ايشان خيلي مثبت است. قوه قضاييه هم تا جايي كه خبر دارم نظرش در مورد رفع حصر مثبت بود.
اگر موافقيد درباره ارتباط آقاي پزشكيان و رهبري هم صحبت كنيم. آقاي پزشكيان نسبت به روساي جمهور گذشته مناسبات ارتباطي متفاوتي را با رهبري پايهريزي كردهاند و سعي بسياري براي كاهش تنش و تضاد در اين زمينه داشتهاند. اين مساله را چطور ارزيابي ميكنيد؟
از ارتباط رهبري و رييسجمهور مطلع نيستم، اما مانند بعضي از دوستان كه ابراز نارضايتي ميكنند، ناراضي نيستم. پزشكيان ميگويد هرچه رهبري بگويد من گوش ميكنم. همه (روساي جمهور) هم همينطور بودند. از آقاي هاشمي گرفته تا به امروز همه روساي جمهور عليرغم كمي بحث و گفتوگو (نظر رهبري را پذيرا بودند) پزشكيان هم نميگويد (با رهبري) بحث و گفتوگو ندارم، ولي نهايتا نظر رهبري را ميپذيرد. بعضي دوستان اما ميگويند نبايد اين موضوع را بر زبان بياورد. روابط (رييسجمهور و رهبري) عليالقاعده نبايد بد باشد، چون سياستهاي هماهنگ كه به نظام حاكميت مربوط است انجام ميشود و اين همان گزارهاي است كه آقاي پزشكيان وعده داده بود.
به عنوان پرسش پاياني به عنوان يك فعال سياسي قديمي چه توصيهاي به دولت و مذاكرهكنندگان داريد؟
به برخي از دوستان هم گفتهام، توصيه عمده من اين است در عين حال كه مذاكره با امريكا را جدي ميگيريم و سعي ميكنيم به نتيجه برسانيم، مذاكره با اروپا را هم فراموش نكنيم. بهترين شرايط براي مذاكره با اروپا، امروز است كه اروپا در عين حال كه با مذاكرات مقابله نميكند، روابطش هم با امريكا مثل سابق خوب نيست. لذا اگر با اروپا، مذاكرات جدي داشته باشيم و همه قول و قرارهايي كه با امريكا قرار است بگذاريم را جداي با امريكا با اروپا هم بگذاريم، در واقع توفيق در مذاكرات با امريكا را هم تضمين كردهايم. يعني اگر با اروپا به برجامي دست پيدا كنيم، 99درصد امريكا هم در شرايطي است كه به اين برجام بپيوندد، بنابراين مذاكره با اروپا را بايد جدي گرفت. نگوييم «چون كه صد آيد نود هم پيش ماست» يعني اروپا را رها كنيم و يك راست سراغ كدخدا (امريكا) برويم. هم بايد سراغ كدخدا برويم و هم سراغ شوراي دِه. خوب است سراغ همه برويم و مساله را رها نكنيم. به اعتقاد من مهمترين كار دولت اين است كه در عين حال كه مذاكرات با امريكا را جدي پيگيري ميكند، به صورت جدي با اروپا هم مذاكره كند. البته روابط با چين و روسيه كه بد نيست. فرض كنيم مذاكرات ما با اروپا خوشايند روسيه نباشد، چون ميداند يكي از بحثهاي مذاكرات با اروپا، اوكراين است كه در اين زمينه حساسيت دارند، بايد كاري كرد كه روسيه هم موضعگيري (تند) نكند، ولي روابط با اروپا هم بهبود پيدا كرده و به نتيجه برسد. به هر حال نبايد فراموش كرد، مكانيسم ماشه دراختيار سه كشور اروپايي است. در اين زمينه بايد دقت كنيم. نگوييم تا امريكا اجازه ندهد اروپا در اين زمينه كاري نميكنند، ممكن است (اروپاييها) اين كار را بكنند (و مكانيسم ماشه را اجرايي كنند)، لذا مذاكره با اروپا هم به صورت جدي لازم است.
هميشه نظرم نسبت به اصل مذاكره مثبت بوده، اما نبايد براي مذاكره خيلي اشتياق نشان دهيم. گفتوگو با همه كشورها مطلوب است، بايد مذاكره انجام شود، دلیلی ندارد مذاکرات را به تابو بدل کرده و از مذاكره كردن بترسيم.
هميشه زمان مذاکره است، از اول انقلاب تا الان هر وقت چنين برنامهاي داشتيم، مناسب بوده است.
معتقدم طرف امريكايي باید بسته توافق شده را به كنگره امريكا ببرد و آن را به تصويب (کنگره) برساند تا تنها به فرمان رياستجمهوري وصل نباشد. این روند این حسن را دارد که روسای جمهور بعدی نمیتوانند به صورت سلیقهای توافق را لغو کنند.
اين مذاكرات، ادامه مذاكرات برجام است با اين تفاوت كه در برجام، طرفهای مقابل ما متعدد بودند، اما در اين مذاكره فعلا طرف ما امريكاست.
به نظرم مهمترين آورده ما لغو تحريمهاست كه به اقتصاد ما لطمه زيادي زده و ميزند. در مقابل امتيازي كه ایران بايد بدهد، اعتمادسازی در خصوص فعالیتهای هستهای ایران است.
امروز غنيسازي براي ما مساله حيثيتي شده و بايد همان 3.67 درصد که در برجام پذيرفته بوديم را بپذيريم و در قبالش بتوانيم تحريمها عليه ايران را از میان برداریم.
مكانيسم ماشه در اختيار سه كشور اروپايي است. در اين زمينه باید دقت كنيم. نگوييم تا امريكا اجازه ندهد، اروپا در اين زمينه كاري نميكند، ممكن است (اروپاییها) اين كار را بكنند.
اگر با اروپا، مذاكرات جدي داشته باشيم و همه قول و قرارهايي كه با امريكا قرار است بگذاريم را جداي با امريكا با اروپا هم بگذاريم، در واقع توفيق در مذاكرات با امريكا را هم تضمين كردهايم.
پزشکیان ميگويد هر چه رهبري بگويد من گوش ميكنم. همه (روسای جمهور) هم همينطور بودند. از آقاي هاشمي گرفته تا به امروز همه روساي جمهور بهرغم كمي بحث و گفتوگو (نظر رهبری را پذیرا بودند).
پزشكيان هم نميگويد (با رهبری) بحث و گفتوگو ندارم، ولي نهايتا نظر رهبري را ميپذيرد. بعضي از دوستان اما ميگويند نبايد این موضوع را بر زبان بیاورد.