به روز شده در: ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۰
کد خبر: ۷۰۸۴۲۵
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۱ - ۲۶ مرداد ۱۴۰۴

ماجرای دختر فروشی در سریال «شکارگاه» چیست؟

روزنو :فروش دختران ایرانی به خارجی‌ها که در سریال شکارگاه نمایش داده شده، یک واقعیت تاریخی است؟

سینما اعتماد: در تاریخ قاجار، پیش از انقلاب مشروطه و در دوره پادشاهی مظفرالدین شاه، فاجعه‌ای تلخ از قلم افتاده و حتی تا حدودی به ورطه فراموشی سپرده شده است. فاجعه‌ای به نام فروش دختران کشاورز قوچان آن هم در عوض مالیات، در سال‌های قحطی. آنچه این روزها سوژه سریال شکارگاه شده است.

545674

در دوره قاجار «دختر فروشی» موضوعی تکرار شونده به شمار می‌آمد، ولی درباره فروش‌ دختران قوچان و در زمینه اندیشه وطن‌خواهی و مشروطه‌طلبی این اتفاق سبب باز تعریف برخی معانی سیاسی و ظهور تحولی به نام انقلاب مشروطه شد. چرا که در فرهنگ آن زمان، زنان و کودکان، موجوداتی ضعیف به شمار می‌آمدند که مرد خانواده وظیفه مراقبت و تامین رفاه آن‌ها را برعهده داشت و فروش دختران نشانه ناتوانی مرد خانواده به شمار می‌آمد؛ اما در زبان مشروطیت این موضوع از شرایط ظالمانه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن زمان حکایت دارد.

فروش دختران قوچانی آغازگر انقلاب مشروطه

پرسش این است که فروش دختران چه ارتباطی به نقلاب مشروطه داشت؟ فروش دختران قوچانی به ترکمانان و به اسارت رفتن زنان باشقانلو، درست یک سال پیش از آغاز نهضت مشروطه و در زمان حکومت مظفرالدین شاه قاجار که در سال 1275 خورشیدی بر تخت پادشاهی نشسته بود رخ داد. در واقع بسیاری از مورخین بر این باورند که سرآغاز نهضت مشروطه علی‌رغم آن‎چه که در بسیاری از کتب نوشته شده؛ رویدادهایی چون چوب خوردن سه تاجر قند بازار تهران در 21 آذر 1284 خورشیدی و کشته شدن سیدعبدالحمید و سید حسن در 18 تیر 1285 خورشیدی نیست؛ بلکه فروش دختران قوچانی در بهار سال 1284 خورشیدی است، که در تاریخ‌نگاری‌های بعد از مشروطه، از یاد رفته است.

این فاجعه‌ در زمان حکومت غلامرضا خان آصف‌الدوله و بر خراسان رخ داد. آصف‌الدوله برای اولین‌بار و بعد از فوت پدرش در سال 1254 خورشیدی حکومت کرمانشاه را به دست گرفت و دو سال بعد برای اولین‌بار حاکم کرمان شد. او همچنین حکومت طبرستان، خوزستان و خراسان را نیز در این مدت بر عهده داشت تا اینکه در تاریخ 19 مهر 1276 برای دومین‌بار حکومت کرمان و بلوچستان را برعهده گرفت.

او و اطرافیانش در آن سال‌‌ها تعدی‌های بسیاری کردند و مالیات بسیاری از اهالی کرمان گرفتند و این اجحاف‌ها به قدری زیاد بود که اهالی کرمان ناچار بودند در عوض مالیات دختران خود را با قیمت یک یا دو تومان به آصف‌الدوله بفروشند این حکوت تا 1278 خورشیدی ادامه داشت و بعد از آن آصف‌الدوله تا سال 1281 به عنوان حاکم پایتخت که آن زمان تهران بود، منصوب شد بعد از آن تا 1283 خورشیدی حاکم فارس بود و در سال 1284 خورشیدی برای دومین‌بار حاکم خراسان شد و فاجعه دختران قوچان را رقم زد، او در آن سالظلم و تعدی را به حدی رساند که ملک‌المورخین پیرو عملکرد او نوشت: «امسال 1322 هجری قمری که حاجی غلامرضاخان آصف‌الدوله حکمران خراسان است، تعدیات کامل به اهالی نموده و گندم و سایر نرخ‌ها ترقی کامل دارد. گندم خرواری بیست تومان است.»

اما فقط حاکم نبود که به دنبال پول می‌گشت ماموران مالیات بگیر هم فرصت را غنیمت شمردند و تصمیم گرفتند از این راه جیبشان را پر کنند. خراج بگیران دخترها را با قیمتی زیر ده تومان از خانواده‌هایشان می‌خریدند و هر دختر را از 15 تا 40 تومان و به ازای دوازده مَن گندم به ترکمان‌ها می‌فروختند.

جدایی دختران از خانواده در خواب

رنجی که این کودکان پس از جدایی از خانه متحمل می‌شدند و ناچار بودند با سن کم کارهای سنگین انجام دهند و اگر خوش شانس بودند می‌توانستند فرار کنند را نیما جاویدی در «شکارگاه» روایت کرده است. همان‌جایی که زهره، دختر شش ساله‌ای که به همراه خواهرش به حاکم فروخته شده، از اردوگاه مامورانی که قصد دارند او را از مرز خارج کنند فرار می‌کند و به خانه همسایه که نزدیک محل سکونت خانواده میرعطا خان است پناه می‌برد. او در پاسخ به سوال سیمین (دختر خانواده) که از زهره می‌پرسد چه کسی تو را به آن‌ها داده می‌گوید: «نمی‌دانم خواب بودم که من را به آن‌ها دادند.»

در واقع ماموران قصد داشتند تا زهره را به تفلیسی‌ها بفروشند به همین دلیل هم در سه فرسخی تبریز اتراق کرده بودند.

وقتی خانواده جویای وضع دختر می‌شوند حشمت که نوکر آن خانه است، ماجرای خراج بالا را روایت می‌کند و توضیح می‌دهد: «این دختران را فروخته‌اند. خانواده‌هاشون مجبور شدن بنده‌های خدا، به‌خاطر خراج دولا پهنا، اونم توسال قحطی، وگرنه کدوم ننه بابایی رضا میشه به فروختن جگر گوشه‌هاش؟»

این ظلم و جدا کردن کودکان در خواب را ناظم الاسلام کرمانی در نامه‌ای به مظفرالدین شاه این‌گونه روایت می‌کند: « پادشاه به واسطه‌ی خزانه پادشاه خواهد بود و خزانه معمور نمی‌شود مگر به واسطه عدل. حکایت قوچان را مگر نشنیده‌اید، که پارسال زراعت به عمل نیامد و می‌بایست هر یک نفر مسلمان قوچانی سه ری گندم مالیات بدهد. چون نداشتند و کسی هم به داد آن‌ها نرسید، حاکم آن‌جا سیصد نفر دختر مسلمان را در عوض گندم، مالیات گرفت. هر دختری به ازای دوازده مَن (36 کیلوگرم) گندم محسوب و به ترکمان‌ها فروخت. گویند بعضی دخترها را در حالت خواب از مادرهایشان جدا می‌کردند، زیرا که بیچاره‌ها راضی به تفرقه نبودند. حالا انصاف دهید! ظلم از این بیش‌تر تصور می‌شود؟ همه‌جا خراب است.»

سرنوشت دخترانی که فروخته شدند بردگی و کنیزی بود

سر نوشت دختران فروخته شده چندان مشخص نیست اما در روایات آمده ترکمان‌ها دختران را به بازارهای عشق‌آباد می‌بردند و حراج می‌کردند؛ تجار ارمنی دختران را می‌خریدند تا به عنوان برده و کنیز بفروشند یا به آوازه‌خوانی و رقاصی در مهمانخانه‌ها وادار کنند. تعدادی از این دختران هم در مهمان‌خانه‌های تفلیس (گرجستان) کار می‌کردند.

من باب همین فجایع رخ داده، سیدمحمد طباطبایی دراردیبهشت 1285 خورشیدی در نامه‌ای به مظفرالدین شاه قاجار می‌نویسد: «اعلیحضرتا! مملکت خراب، رعیت پریشان و گداست. تعدی حکام و مأمورین بر مال و عرض و جان رعیت دراز ظلم حکام و مأمورین اندازه ندارد؛ از مال رعیت هر قدر میلشان اقتضا کند می‌برند قوه غضب و شهوت‌شان به هر چه میل و حکم کند از زدن و کشتن و ناقص کردن اطاعت می‌کنند. این عمارت و مبل‌ها و وجواهرات و املاک در اندک زمان از کجا تحصیل شده؟ تمام مال رعیت بیچاره است این ثروت همان فقرای بی مکنت‌اند که اعلیحضرت بر حالشان مطلع‌اید در اندک زمان از مال رعیت صاحب مکنت و ثروت شدند. پارسال دخترهای قوچانی را در عوض سه ری گندم مالیات که نداشتند بدهند، گرفته، به ترکمان‌ها و ارامنه عشق آباد به قیمت گزاف فروختند. ده هزار رعیت قوچانی از ظلم به خاک روس فرار کردند هزارها رعیت ایران از ظلم حکام و مأمورین به ممالک خارجه هجرت کرده به حمالی و فعلگی گذران می‌کنند و در ذلت و خواری می‌میرند. حالت حالیه این مملکت اگر اصلاح نشود، عن قریب این کشور جزء ممالک خارجه خواهد شد البته اعلیحضرت راضی نمی‌شوند در تواریخ نوشته شود در عهد همایونی، ایران به باد رفت اسلام ضعیف و مسلمین مملکت ذلیل شدند.»

تظلم‌خواهی مجلس اول انقلاب مشروطه از مسببین این فاجعه

اهمیت ملی این داستان چنان شد که تمام روزنامه‌های وقت از جمله حبل‌المتین و صور اسرافیل درباره تعدی به زنان و دختران این کشور صحبت کردند، حتی در تاریخ 27 بهمن 1285 خورشیدی، مجلس شورای ملی دوره اول، شاهد قرائت نامه‌ای بود که جمعیت حاضر بار رنج و ذلت آن را تحمل نکردند و همه، از نماینده و مستمع، به تلخی گریستند و احساسات ملی به قدری جریحه‌دار شد که از نخستین ماه‌های تشکیل مجلس اول رسیدگی به ماجرای دختران قوچان یکی از موارد تظلم‌خواهی ملت علیه استبداد کهن و یکی از راه‌های آفرینش قدرت ملی به شمار آمد. پس از مطرح شدن این ماجرا در اولین مجلس عاملان این رویداد محکوم به پرداخت جریمه شدند.نخستین گام‌ها بری بررسی این وضعیت و بازگرداندن این دخترها در پاییز1286 خورشیدی یعنی دو سال پس از وقوع ماجرا و آن هم در نتیجه قدرت یافتن مجلس برداشته شد.

چرا «دختران قوچان» تبدیل به دغدغه جمعی شد؟

اگرچه در آن سال‌ها گزارش‌های دیگری از فقر رعایا و حتی دخترفروشی از سایر نقاط نیز رسیده بود، اما حکایت دختران قوچان تبدیل به داستان همگان و روایت ملی شد. از آن‌جایی که این فاجعه به نوعی اولین گام برای انقلاب مشروطه تلقی می‌شود، پرسش این است که چگونه این ماجرا توانی چنین یگانه و فوق‌العاده در تخیل سیاسی زمان پیدا کرد؟

دو مضمون اصلی طرح این داستان را به یکدیگر پیوند می‌دهد. یکی موضوع دختر فروشی که از یک سو با فقر رعیت و ظلم حاکمان پیوند داشت، ولی علاوه برآن در زبان سیاسی این زمان با وطن فروشی و از دست رفتن بخشی از هویت جمعی پیوند خورده بود. دومین مضمون، اشاره به ترکمانان غارتگر که در خاطره تاریخی این دوران با ضعف دولت مرکزی و ناتوانی آن در حفظ مرزهای وطن و دفاع در مقابل بیگانگان پیوند خورد.

به هرحال بازپردازی سیاسی این دو مضمون آشنا در مقال مشروطیت توان هر دو را به خدمت حرف اساسی مشروطه‌خواهان، مذمت حکومت استبدادی و ضرورت تشکیل مجلس ملی درآورد. هرچند که به این فاجعه پرداخته شده، اما همچنان علامت سوال‌هایی باقی مانده است که یکی از آن‌ها این است که پس از گذشت بیش از یک قرن از آن واقعه تلخ، تعداد دقیق دخترانی که فروخته شدند در دست نیست؛ اما برخی گزارش‌ها از فروش دویست و پنجاه تا هزار دختر خبر می‌دهند. این دختران بعدها هویت جمعی پیدا کردند و از آن‌ها با عنوان «دختران قوچان» یاد شد.

بعدها در یک کنسرت ایرانی که در تفلیس برگزار شد، دختران قوچان به خواهش روس‌ها و ترکمن‌ها تصنیفی را خواندند که در ذهن تاریخ ثبت شد. مطلع آواز این کنسرت چنین است: «بزرگان جملگی مست غرورند‌/ خدا کسی فکر ما نیست».

منابع:

ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، جلد دوم

افسانه نجم‌آبادی، حکایت دختران قوچان

تصویر روز
خبر های روز