
لاغری یا اعتیاد؟
عصر یک روز شلوغ پاییزی است. دو دختر جوان با قدمهای تند و نگاههای پر از هیجان در یکی از کوچههای فرعی، وارد عطاری کوچک و تاریکی میشوند.
به گزارش روز نو پشت شیشه بخارگرفته مغازه، چراغی کمنور آویزان است که بیش از آنکه روشنایی بیاورد، سایهها را عمیقتر کرده. قفسهها تا سقف پر از شیشههای رنگی، ریشههای خشک و بستههای ناشناساند (البته از دید ما). بوی تند گیاهان، عرقیجات و داروهای گیاهی فضا را پر کرده، اما نگاه دخترها روی هیچکدام از اینها نمیماند.
کی از دخترها میپرسد: قرص لاغری دارین؟
پیرمرد فروشنده با بیحوصلگی چند جعبه مرتب و رسمی روی پیشخوان میگذارد. بستههایی با برچسب رنگی و مهر استاندارد: اینا همشون مجوز دارن. کمکم جواب میده... ماهی دو کیلو، نهایتش سه کیلو کم میکنین.
یکی از دخترها ابرو بالا میاندازد: دو کیلو؟! ما همچین چیزی نمیخوایم.
دیگری با صدایی آهستهتر ادامه میدهد: اون قرصارو میخوایم... همونا که میگن ماهی ۱۰ کیلو کم میکنه.
پیرمرد سرش را بالا میآورد، نگاه سردی از پشت عینک باریک به آنها میاندازد. مکث میکند و لبخندی محو، بیشتر شبیه تمسخر، روی لبش مینشیند: ۱۰ کیلو؟ مطمئنید؟ اینا دیگه داروی گیاهی نیست، سختی داره، عوارض داره.
یکی از دخترها با قاطعیت میگوید: ما میخوایم. فقط اونا جواب میده.
پیرمرد لبش را به آرامی میجنباند، نگاهی از پشت عینک باریک به آنها میاندازد و زیر لب با لحنی نیمهتمسخر، نیمهاخطار زمزمه میکند: میخواین؟ همین شما جوونا هستید که همهچیزو یهشبه میخواین. بعد که حال و روزتون خراب شد، میگین تقصیر ما بود. خب، انتخاب خودتونه. ولی بعدش گله نکنین که حالوروزتون خراب شده. این دیگه داروی گیاهی نیست، ریسک داره و اگه چیزی شد. نگین من نگفتم.
قیمتش سنگینتر از چیزی است که یک داروی گیاهی ساده باید داشته باشد و همین کافیست تا در دل معامله نوعی پنهانکاری و رازی ناگفته حس شود. دخترها نگاهی کوتاه و پرسشگر به هم میاندازند، انگار که میخواهند با هم صلاح و مشورت کنند. اما در نهایت پول را بیهیچ چانهزنی روی پیشخوان میگذارند و بسته را بهسرعت در کیفشان پنهان میکنند. در این مغازه کوچک، هیچکس از ترکیب ناشناخته این قرصها حرفی نمیزند. هیچکس نمیگوید در دل همین کپسولهای رنگی، رگههایی از مواد مخدر جا خوش کردهاند.
همهچیز از انتشار یک خبر آغاز میشود. کامبیز کریمی، معاون سیاسی و اجتماعی فرمانداری تهران اعلام کرده بود: «گزارشهای پلیس مبارزه با مواد مخدر نشان میدهد بخشی از عطاریها در سطح تهران در عمل به مراکز عرضه مواد مخدر و داروهای غیرمجاز تبدیل شدهاند. این تخلفات در عطاریهای دارای مجوز و هم در واحدهای فاقد مجوز مشاهده میشود.»
همین هشدار کافی است تا تصمیم بگیریم سراغ عطاریها برویم، خودمان را در نقش خریدار جا بزنیم و ببینیم پشت پرده فروش این قرصها چه میگذرد.
در عطاریها، دنبال قرصهای لاغری سریع و یا قرصهای آرامبخش میگردیم. از فروشندهها سوالهایی میپرسیم و پاسخهایی میشنویم که نشان میدهد واقعیت تلخ ماجرا درست همان چیزی است که مسئولان هشدار دادهاند. وعدههای وسوسهکننده کاهش وزن در مدت کوتاه یا قرصهایی آرامبخش، در بستههایی بینامونشان و مشکوک، بدون توضیح و بدون برچسب. فروشندهها گاهی با غرولند و گاهی با لبخند طعنهآمیز، این محصولات را از زیر پیشخوان بیرون میآوردند. محصولاتی که نه ترکیبشان معلوم است و نه اثراتشان. تنها چیزی که مسلم است، سود پنهان و سوداگری و ریسک بزرگی بود که نصیب مشتری میشود.
ایستگاه اول
از در که وارد میشوید، بوی گیاهان خشک و روغنهای معطر، فضا را پر کرده است. نور زردرنگ لامپهای قدیمی روی قفسهها میافتاد و شیشهها و بستههای کوچک با برچسبهایی رنگارنگ، حس دقت و مراقبت را منتقل میکردند. بعضی بستهها برای تقویت حافظه، بعضی برای آرامش و تعدادی هم برای کاهش و کنترل کلسترول و ... بودند. گوشهای، یک ترازوی قدیمی و دفترچهای پر از یادداشتهای کوچک به چشم میخورد، انگار هر خرید، ثبت و ضبط میشد. پشت پیشخوان، مرد میانسالی سرش را بالا آورد و نگاهی دقیق به ما میاندازد. حس میکنم که هر مشتری جدید را با تجربهای طولانی ارزیابی میکند، انگار قبل از حرف زدن، یک قضاوت کوتاه میکند.
سلام… قرص لاغری خوب دارین؟
مرد کمی مکث کرد، سرش را تکان داد و با صدایی آرام و مطمئن میگوید: داریم، استاندارد و تایید شده. اثرشون واقعیه، اما همراه با برنامه غذایی و فعالیت بدنی.
چقدر در ماه میتونه لاغر کنه؟
مرد نفس عمیقی کشید و میگوید: این بستگی به خود شخص داره. بیشتر کسانی که رژیم دارن و ورزش میکنن، تا سه کیلو در ماه هم کاهش وزن دارن. این روند پایدارتر و سالمتره.
برای اینکه سر اصل مطلب بروم میپرسم: شنیدم یه قرصی هست که در ماه خیلی لاغر میکنه البته میگن عوارض خیلی کمی هم داره. درسته؟
مرد سری تکان میدهد و آهسته جواب میدهد: اون قرصها معمولاً مواد محرک یا حتی مخدر دارن. بدن رو تحت فشار شدید میذارن و عوارضشون پنهان نیست. واقعیت اینه که اگر دنبال نتیجه واقعی و پایدار هستی، بهتره اصلاً سمتشون نری. این مسیر طولانی و سخته، اما سالمه و چیزی که ارزشش رو داشته باشه، تو کوتاهمدت به دست نمیاد و قطعا خطرناکه.
ولی من دست بردار نیستم. برای همین میپرسم: شما از این قرصها هم دارید؟
مرد پشت پیشخوان سری تکان میدهد و کمی نزدیکتر میشود. درحالیکه با نگاه دقیق و سنجیده در حال اسکن کردن صورت من است میگوید: دارم، ولی به هر کسی نمیدم. قیافه شما طوری نیست که بخوام بهتون از این قرصها بدم.
یعنی چه؟! پس به چه کسایی میدید؟
جواب میدهد: بیشترین متقاضی این قرصها خانمای ۲۰ تا ۳۰ سالهاند. البته زیر ۲۰ سال هم مشتری میاد. اما معتقدم این قرصها رو کسانی باید مصرف کنند که واقعاً شرایطشون خطرناک یا جدیه. کسانی که تحت نظر پزشک هستن و میدونن چطور با بدنشون کار کنن. این قرصها رو فقط به مشتریهایی که قبلاً تلاش زیادی کردن، اما به دلیل مشکلات جدی سلامت یا چاقی شدید، نیاز به راهکار کوتاهمدت دارن، پیشنهاد میکنم و میفروشم وگرنه این قرصها خیلی خطرناکاند.
نگاهم را به شیشهها میدوزم. حس میکنم اینجا، انتخاب و مسئولیت با هر بستهای که فروخته میشود، وزن دارد. صدای مرد از فکر و خیال بیرونم میآورد وقتی کسی آماده نیست، یا بدون تجربه و نظارت میاد، ترجیح میدم اصلاً چیزی بهش ندم. هیچ محصولی ارزش به خطر انداختن سلامتی را نداره.
مرد عطار مشغول مرتب کردن بستهها میشود، اما نگاهش هنوز روی ما است. انگار میخواهد مطمئن شود که حرفش را فهمیدم و مسیر درست را درک کردهام.
ایستگاه دوم
اینجا هم هوای عطاری پر از بوی تند گیاهان خشک و عطر شربتها است، صدای برخورد شیشهها با پیشخوان و پای مشتریها بین همهمه محیط میپیچد. فروشنده، مردی میانسال با حرکات سریع و چابک است که تند تند حرف میزند و بین سفارشها نیمنگاهی هم به من دارد.
میپرسم: ببخشید، داروی آرامبخش گیاهی دارین؟ چیزی که واقعاً آدمو آروم کنه.
نگاهی سریع به من میاندازد و میگوید: آره، داریم. ولی راستشو بخوای، استفادهش نکنین بهتره. بعضیاشون وابستگی میارن و ضررشون هم کم نیست.
در همان لحظه، مشتری دیگری وارد شد. از چهرهاش معلوم است که تجربهای در زمینه اعتیاد دارد!
شربت متادون دارین؟
فروشنده خودش را کمی به مرد نزدیک میکند و میگوید: آره، دارم. چند تا میخوای؟
مشتری جوابی میدهد و پس از خرید، سریع از مغازه خارج میشود. در حالی که صدای قدمهایش بین شیشهها و قفسهها میپیچید.
رو به مرد فروشنده میکنم و میپرسم: شنیدم یه چیزی هست که خیلی سریع دردهای آدمو آروم میکنه و خواب میاره. این چی هست؟
سری تکان میدهد و با صدایی محتاط و آرام جواب میدهد: اونها بعضی وقتا با مواد محرک یا حتی ترکیبات شبهمخدر ترکیب میشن. یه نفر گرفته بود، اولش آروم شد، اما بعد عادت کرد و هر بار مجبور بود دوباره استفاده کنه. آرامش کوتاهمدت داره، ولی عوارض بلندمدت، هم جسمی هم روانی، آدمو اذیت میکنه.
میان رفتوآمد مشتریها و همهمه صداها، حرف آخرش را کمی آهستهتر اینگونه تمام میکند: اونی که سریع آروم میکنه، همونقدر هم راحت خراب میکنه.
ایستگاه سوم
پشت پیشخوان، مردی حدود سی ساله ایستاده است. تیپی ساده و مرتب دارد و نگاهش سنگین و جدی است. از همان لحظه اول معلوم است که عادت ندارد وقتش را با توضیحات اضافه بگذراند. چشمهایش آرام، اما دقیق حرکت میکند، انگار هر مشتری را از سر تا پا میسنجید تا بفهمد دنبال چه چیزی آمده؛ و باز هم سوال همیشگی برای شروع یک بحث جذاب: قرص لاغری خوب چی دارین؟
بیآنکه تعارف کند، با لحنی صاف و کوتاه میگوید: داریم. بیشترشون خارجیه. ایرانی هم هست، ولی معمولاً مشتریها سراغ خارجیها میان.
حین جواب دادن، شیشهای را از قفسه برمیدارد، گرد و غبار ریزی از رویش میتکاند و دوباره سر جایش میگذارد. کنجکاویام بیشتر میشود و برای همین میپرسم: خب اینا چه تاثیری دارن؟ عوارض هم دارن؟
دستهایش لحظهای روی پیشخوان خشک میشود، بعد کمی جلو میآید. صدایش را کمی پایینتر میآورد و جدیتر از قبل میگوید: خیلیا رو اصلاً نمیارم. درسته وزن کم میکنن، اما بعدش مشتری برمیگرده و شاکی میشه. دلیلش واضحه، بیشترشون ترکیبات محرک دارن. اشتها رو کور میکنن، خوابتو میگیرن، حتی کار کلیه و معده رو به هم میریزن. نتیجهش کم شدن وزنِ سریع، ولی پشتش دردسر زیاده.
حرفهایش را میشنیدم و همزمان به شیشههای ردیفشده نگاه میکردم. همهشان مثل سربازهای کوچک میمانند که ساکت در صف ایستادهاند، اما هر کدام میتوانست یک مسیر تازهای رابرای کسی باز کند. مسیری که معلوم نبود به سلامت ختم شود یا به پشیمانی.
مرد مکث میکند و این بار آرامتر و با لحنی شبیه زمزمه ادامه میدهد: البته قرصهای استاندارد و تأییدشده هم هست. اونا خطری ندارن، میشه راحتتر مصرفشون کرد.
دستم را ناخودآگاه روی پیشخوان میگذارم و در همان حال میپرسم: اینایی که گفتین مشکلساز میشن، بیشتر کار شرکتای داخلیه یا خارجیها؟
مرد سری به نشانه نفی تکان میدهد و اینگونه جوابم را میدهد: اغلب خارجیه. جنس قاچاق زیاده. اونایی که از مسیر درست میان و مجوز دارن، قابل اعتمادن. اما بازار پره از محصولاتی که معلوم نیست از کجا اومدن. همونا هستن که آدمو گرفتار میکنن.
صدایش محکم است، ولی در لابهلای جملههایش چیزی شبیه دلسوزی را میتوانید حس کنید. انگار بارها صحنه مشتریهای پشیمان را دیده بود و حالا میخواهد جلوی تکرار آن را بگیرد.
مکثی میکنم و دوباره میپرسم: پس شما توصیه میکنین آدم سمت اون قرصای سریع نره؟
مرد شانهای بالا میاندازد، نگاهی گذرا به قفسهها میکند و در همان وضعیت جواب میدهد: آدم وقتی دنبال راه کوتاه باشه، معمولاً از جایی ضربه میخوره. اونها به ظاهر جواب میدن، ولی دردسرشون بیشتر از فایدهشونه.
ایستگاه پایانی
دکتر لیلا محمدی، متخصص طب سنتی، نیز با تایید عوارض خطرناک قرصهای لاغری براین نکته تاکید دارد که افزایش مصرف این داروها بدون تجویز پزشک، میتواند خطراتی جدی را برای مصرف کنندههای آنها به همراه داشته باشد. او همچنین هشدار میدهد که برخی داروهای آرامبخش گیاهی که بدون نظارت مصرف میشوند، میتوانند مانند قرصهای لاغری برای بدن مضر باشند و تأثیرات منفی بر سیستم عصبی و ارگانهای حیاتی داشته باشند.
طبق مطالعات علمی، بسیاری از قرصهای لاغری حاوی ترکیباتی هستند که میتوانند به کبد، کلیه و سیستم عصبی آسیب برسانند. بهویژه، برخی از این داروها حاوی مواد محرک مانند آمفتامینها هستند که میتوانند منجر به اعتیاد و اختلالات روانی شوند. دکتر محمدی نیز ضمن تایید این عوارض به «هفت صبح» میگوید: در برخی داروهای گیاهی آرامبخش نیز ترکیباتی وجود دارد که برای ایجاد اثر سریعتر با مواد محرک یا شیمیایی ترکیب شدهاند و ممکن است باعث وابستگی، اختلال خواب یا آسیب به کبد و کلیه شوند. برخی از این داروها با عوارضی همچون تهوع، استفراغ، سردرد، بیخوابی، خشکی دهان، یبوست و اسهال همراه هستند.
در ایران نیز، استفاده از این داروها بدون نظارت پزشک افزایش یافته است. مطالعات نشان دادهاند که مصرفکنندگان این داروها بدون آگاهی از عوارض جانبی آنها، اقدام به استفاده میکنند. دکتر محمدی معتقد است این مسئله درباره برخی آرامبخشهای گیاهی نیز صدق میکند، زیرا تصور طبیعی و بیخطر بودن این محصولات باعث مصرف خودسرانه آنها شده است. این موضوع نشاندهنده نیاز به آگاهیرسانی و آموزش عمومی درباره خطرات این داروها است.