به روز شده در: ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۰
کد خبر: ۹۶۷۴۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۲ - ۰۷ مهر ۱۳۹۳

محمدجواد مظفر: جبرهاي رييس‌جمهور بيشتر از اختياراتش است/ دولت با شعار «اعتدال» دست خود را بسته است

روزنو :من اعتقاد دارم روحاني محصول اراده جوانان بود زيرا تلقي هم سن و سالان من از انتخابات اين بود كه با توجه به تجربيات گذشته نخواهند گذاشت...
وقتي حسن روحاني به عنوان رييس دولت يازدهم انتخاب شد، تقريبا همه كارشناسان بر اين باور بودند كه در آينده با مشكلات بسياري دست و پنجه نرم خواهد كرد. مشكلاتي كه علاوه بر محدوديت‌هاي ساختاري، بي‌ارتباط با ميراث به‌جامانده از دولت قبل نبود. مسائلي كه خيلي زود سرباز كرد و به اعتقاد بسياري دولت يازدهم را به يكي از تنهاترين دولت‌هاي تاريخ جمهوري اسلامي تبديل كرده است. استيضاح يكي از موثرترين وزراي دولت يازدهم و فشارهاي ريز و درشت مجلس اين تنهايي را بيش از پيش نشان داده است به گونه‌يي كه بسياري از حاميان دولت را به اين نتيجه رسانده كه انتخابات مجلس در دوره آينده را جدي بگيرند. محمد جواد مظفر يكي از اين حاميان است كه ضرورت انتخابات مجلس را در اين گفت‌وگو مورد تاكيد قرار داده است و «تنها راهكار حاميان دولت را تشكيل مجلسي همسو با دولت» مي‌داند.


دولت حسن روحاني در كجاي ساختار نظام سياسي ايران قرار گرفته است؟


براي پاسخ به اين پرسش اجازه بفرماييد نگاهي بيندازيم به بستري كه آقاي روحاني در آن به رياست‌جمهوري رسيد. بخشي از توده مردم با تلقي اينكه احمدي‌نژاد طرفدار عدالت و مبارزه با فساد است، به او راي دادند ولي با عملكردي كه دولت در آن هشت سال از خود بروز داد و هزينه‌هاي سنگيني كه به جامعه تحميل كرد، آنان را مايوس كرد. در اين سال‌ها تورم و همزمان ركود به بالاترين حد خود رسيد، اضطراب به اصلي‌ترين وجه زندگي مردم تبديل شد و وضعيت به گونه‌يي شد كه مردم از فرط خستگي، در جست‌وجوي هواي تازه‌يي بودند و دل در گرو تغيير فضا داشتند. در چنين فضايي، از سوي جريان اصلاح‌طلبي، نام آقاي خاتمي مطرح شد و چون شرايط براي حضور ايشان فراهم نبود و با توجه به روش و منش ايشان كه هميشه از تقابل و تشنج در جامعه پرهيز مي‌كنند، اين دعوت را نپذيرفت و به آرامي كنار رفت تا فرد ديگري كه بتواند راي اكثريت مردم را به دست آورد، جايگزين او شود. به اين ترتيب آقاي هاشمي‌رفسنجاني كه به طور جدي از شرايط موجود احساس خطر مي‌كرد، بر حسب احساس وظيفه وارد صحنه شد و احتمالا پيش بيني نمي‌كرد كه از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت شود. پس از رد صلاحيت آقاي هاشمي، محافظه‌كاران مطمئن بودند كه يكي از كانديداهاي آنان انتخاب مي‌شود. اين در حالي بود كه نام آقايان عارف و روحاني از طرف اصلاح‌طلبان مطرح بود كه در كار ارزيابي اقبال افكار عمومي نسبت به خود بودند. در چنين شرايطي جامعه فرهيخته و عمدتا جوان ايران كه مايل به تغييرات بود به شكل زيركانه‌يي روي شخصي سرمايه‌گذاري كردند كه توان كسب بيشترين آرا را داشته باشد. روحاني با شعارهايي چون اعتدال، تدبير و اميد و نشان دادن كليد به عنوان سمبلي براي بازكردن قفل‌ها توانست از خود جذابيت‌هاي لازم را نشان دهد و جامعه هم احساس كرد براي موفقيت در مقابل جريان محافظه‌كار نياز به نيرويي با قدرت دارد. جامعه باور داشت كه يك روحاني كاركشته و با تجربه كه در صفوف عاليه نظام در سال‌هاي قبل حضور داشته، در اين راه مي‌تواند شانس موفقيت داشته باشد. در نهايت هم اصلاح‌طلبان و شخص آقاي خاتمي پذيرفتند از آقاي عارف بخواهند به نفع آقاي روحاني كناره‌گيري كند. اقدامي كه البته سبب دل آزردگي آقاي عارف هم شد و همچنان هم ظاهرا ادامه دارد. ايشان معتقد هستند كه حق ايشان بوده اما سرنوشت به گونه‌يي ديگر رقم خورد. بنابراين آقاي روحاني از بستر چنين وضعيتي بيرون آمدند.

عده‌يي بر اين باورند كه انتخاب حسن روحاني محصول يك بازي حساب شده و دقيق از جانب گروه‌هاي سياسي حامي تحولات در ايران بوده، كه طبق اين تعريف حتي نقش جامعه را علي‌السويه مي‌كنند. تا چه اندازه مي‌توان اين طرز تلقي را قبول كرد؟

من اعتقاد دارم روحاني محصول اراده جوانان بود زيرا تلقي هم سن و سالان من از انتخابات اين بود كه با توجه به تجربيات گذشته نخواهند گذاشت شرايط به گونه‌يي ديگر رقم بخورد و از اينكه در انتخابات نتيجه خوبي به دست آيد، مايوس بوديم. اما همزمان چند جريان دست به دست هم داد تا نتيجه انتخابات برخلاف آنچه ما فكر مي‌كرديم رقم بخورد. يكي تنگناهاي جدي بود كه در سياست خارجي وجود داشت. يعني رشد و گسترش تحريم‌ها و بن بست مذاكرات هسته‌يي و نوعي احساس خطر از سوي مسوولان كشور كه فكر مي‌كردند ما در حال ورود به يك مرحله خطرناك در تقابل جهاني هستيم. دوم اينكه در شرايط داخلي تمام شواهد و نشانه‌ها حاكي از آن بود كه جامعه در يك حالت غيرقابل قبول و شايد خطرناكي قرار گرفته است. جامعه به لحاظ روحي، رواني، اجتماعي و اقتصادي در بن بست‌هاي جدي به سر مي‌برد و مستعد يك تحول بود. مجموعه اين دلايل باعث شد تا اراده حاكميت بر انجام يك انتخابات نسبتا آزاد قرار گيرد. اميدوارم اين صحبت من به كسي بر نخورد چون امكان حضور آقاي خاتمي در اين انتخابات فراهم نشد و آقاي هاشمي‌رفسنجاني هم ردصلاحيت شد. همين دو پارامتر كافي است كه من بتوانم از كلمه «نسبتا» استفاده كنم. اما به هر حال جوانان بر خلاف عقيده هم سن و سال‌هاي من خيلي زيركانه دريافتند كه بايد از اين فرصت بهره دموكراتيك ببرند. البته من سال‌ها اين عقيده را كه قانون اساسي ما ظرفيت‌هاي بالقوه زيادي دارد و توان اينكه به سمت دموكراتيزه شدن پيش برود باور داشته‌ام. نمونه اين ظرفيت هم انتخابات است. در انتخابات 92 جوانان به خوبي از اين فرصت قانوني بهره‌برداري كردند و ناگهان يك موج فراگير در سراسر ايران ايجاد كردند كه سرانجام به انتخاب روحاني انجاميد. اينكه حتي مردم عادي در شهرهاي دور افتاده به روحاني راي دادند، بخشي مربوط به روحاني بودن ايشان و بخشي ديگر محصول مواضعي بود كه در مدت كوتاه انتخابات از طريق رسانه تلويزيون و سخنراني‌ها در نقاط مختلف كشور از خود بروز داد.

*به نظر مي‌رسد با وجود آنكه دولت حسن روحاني در زمان انتخابات مورد حمايت اصلاح‌طلبان بود اما بعد از تشكيل دولت كمتر مورد حمايت سيستماتيك اين جريان قرار گرفته به گونه‌يي كه اين شائبه در ميان بسياري ايجاد شده كه روحاني و دولت او از كمترين حمايت سيستماتيك از جانب حاميان خود برخوردار بوده اند. به چه دليل اين اتفاق افتاده است؟

دولت روحاني با دو مشكل مواجه است يكي اينكه با يك جرياني به نام محافظه‌كاران روبه‌رو است كه از عدم راي كانديداي خود شوكه‌اند و آن را مطلوب اميال خود نمي‌دانند و از سويي با جريان اصلاح‌طلبي مواجه است كه در فعاليت آنها اين نگراني وجود دارد مبادا به گونه‌يي عمل كنند كه سبب تحريك جريان محافظه‌كار شود و آنها اين گروه را مستمسكي قرار دهند براي كوبيدن دولت تازه پاي روحاني و طرح اين اتهام و ادعا كه دولت در چنگال جريان اصلاح‌طلب‌ است و از نگاه آنان جريان اصلاح‌طلب چيزي نيست جز به اصطلاح «فتنه گر»ها. به همين دليل جريان اصلاح‌طلب با علم به اين موضوع به نوعي سكوت اختيار كرده تا آرامش برقرار شود.

اما به نظر مي‌رسيد با توجه به رويه‌يي كه دولت در چارچوب اعتدال در پيش گرفته كمتر با مشكل روبه‌رو شود؟

شعار دولت روحاني، اعتدال است؛ طبيعي است دولتي كه شعار اعتدال را مطرح مي‌كند بايد در عمل و روش به گونه‌يي رفتار كند كه اين شعار تحقق يابد. همه كارهاي عالم خوب و بدش در هم تنيده شده است، هر چند شعار اعتدال، شعار مثبت و جذابي است، خصوصا در شرايط رواني كه جامعه در زمان احمدي‌نژاد گرفتار بود، ولي اشكالش هم با خودش همراه است. دولت با چنين شعاري تا حد زيادي دست و بال خود را مي‌بندد و مجبور مي‌شود دست به انتخاب‌هايي بزند كه برخي آنها به هيچ‌وجه قرار نيست محقق‌كننده خواست‌ها و اهداف دولت باشند.

براي روشن شدن بحث مي‌شود بفرماييد، كدام انتخاب و انتصاب دست و بال دولت را بسته است؟

روشن است مهم‌ترين جايي كه نيروهاي استان‌ها را سامان مي‌دهد در بسياري از جاها هم جنس و هم‌تراز با دولت تدبير و اميد نيست و نتيجه آن اين شده كه انتصاب‌ها كمتر سنخيتي با اهداف دولت دارند. يا برخي از انتخاب‌هاي رده اول در برخي وزارتخانه‌ها يا تحميل برخي معاونان به برخي وزارتخانه‌ها صرفا نشان‌دهنده نوعي تسليم شدن در برابر شعار «اعتدال» بوده است. اينها به تدريج رييس دولت را تنها مي‌كند.

همين‌طور كه شما هم اشاره كرديد عده‌يي از كارشناسان سياسي معتقدند دولت حسن روحاني در ساختار سياسي تنهاست و به دليل اينكه به طور مستقيم از سوي جريان و تشكيلات مشخص سياسي حمايت نمي‌شود، بيش از ديگر دولت‌ها از اين موضوع رنج مي‌برد. به نظر شما چه دليلي باعث شده تا اين طرز تلقي ايجاد شود؟

اگر من بخواهم به اين موضوع پاسخي بدهم بايد به دو مشكل عمده در اين 37 سال گذشته اشاره كنم؛ يكي فقدان تئوري راهنما و ديگري فقدان يك تشكيلات هدايت‌كننده. ما متاسفانه از يك تئوري همه‌جانبه راهنما براي تغيير و دگرگوني كشور كه ما را به سمت شرايط مطلوب ببرد محروم بوده‌ايم يعني ما يك تئوري راهنماي غالب نظير آنچه در كشورهاي چين، كره، مالزي و تركيه سراغ داريم، نداشته‌ايم. ما در تمام اين سال‌ها چنان مشغول دست و پا زدن و درگيري با افكار و ديدگاهاي گوناگون در مقابل يكديگر بوده‌ايم كه هيچگاه نتوانستيم كشور را با توجه به ويژگي‌هاي سرزميني و نيروي انساني آن به سمت توسعه همه‌جانبه و دلخواه در دنياي كوچك شده و به هم پيوسته امروز ببريم. در كنار نبود تئوري همه‌جانبه راهنما، مهم‌ترين مشكلي كه همه دولت‌ها از آن رنج برده‌اند، نبود يك تشكيلات هدايت‌كننده بوده است.

گرچه همين‌طور كه شما معتقديد نبود تشكيلات هدايت‌كننده در ميزان تنهايي روساي جمهور و هر سياستمدار ديگري مي‌تواند موثر باشد اما عده‌يي بر اين باورند كه با تمام اين تفاصيل مثلا در دوره آقاي خاتمي به دليل آنكه گروه‌هاي سياسي مثل جبهه مشاركت بودند باعث مي‌شد بسياري از مطالبات را آنها مطرح كنند و به اين ترتيب طرح آن و طبيعتا هزينه‌هاي آن از روي دوش خاتمي برداشته شود.

در دوران آقاي خاتمي هم هيچ حزب مشخصي پشت ايشان نبود و نمي‌توان او را برآمده از يك جريان حزبي دانست. ايشان در واقع برآمده از خواست عمومي جامعه متحول شده ايران بود. نسل جواني كه بعد از جنگ شكل گرفته بود. در آن زمان مجموعه جريان‌هايي كه ريشه در فعاليت‌هاي ابتداي انقلاب داشتند مثل نيروهاي مترقي حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، مجمع روحانيون مبارز و جريان روشنفكري دانشگاه‌ها با خاتمي همدلي و همراهي كردند و بعد از رييس‌جمهور شدن ايشان در جرياني مثل جبهه مشاركت و جرياناتي نظير آن متشكل شدند و تلاش كردند كارها را تشكيلاتي‌تر از او به پيش ببرند. اما در همان زمان هم فضا به گونه‌يي بود كه اجازه داده نمي‌شد يك تفكر غالب و يك جريان منسجم شرايط را به پيش ببرد. به گونه‌يي كه مثلا وزير آموزش و پرورش خاتمي كسي مي‌شود كه هيچ سازگاري با تفكر جريان پيروز ندارد يا دولت به ناگزير تن به پذيرش برخي نيروها مي‌دهد كه هيچ نوع همدلي و همراهي با او ندارند. اينها نشانه مشكلاتي است كه محصول بي‌حزبي در جامعه ايران است.

چرا در دوره اصلاحات كه تقويت جامعه مدني يكي از اصلي‌ترين اهداف دولت به شمار مي‌رفت براي حل اين مشكل چاره‌يي انديشيده نشد؟


البته با وجود نقاط مثبت و قابل دفاعي كه دوران اصلاحات داشت، ايرادهاي بسيار جدي به خود اصلاح‌طلبان وارد است از جمله اينكه آنها گمان مي‌كردند همه‌چيز بر وقف مراد است و هر كاري مي‌توانند انجام بدهند. با اين وجود رويكرد مثبت اين دوران چنان زياد بود كه اگر اين تفكر با همه معايبش 16 سال ادامه مي‌يافت نمي‌گويم به قله مي‌رسيديم ولي در مسير پيشرفت مي‌افتاديم اما متاسفانه جريان ناشناخته احمدي‌نژاد، هشت سال ايران را از مسير جاده خارج كرد. دولت احمدي‌نژاد در مخالفت با جريانات و احزاب سياسي باندهايي را تقويت مي‌كرد كه به نظر من فساد آفرين هستند. به نظر من اگر جريان‌ها، تشكيلات و گروه‌هاي شناسنامه‌دار را كه براي راي آوردن ملزم به رعايت يكسري اصول و قوانين دموكراتيك هستند حذف كنيم، عملا امور را به دست باندها داده‌ايم. در اين شرايط به دليل آنكه اين باندها هيچ مسووليتي احساس نمي‌كنند و پاسخگوي هيچ كس هم نيستند، همواره اين خطر وجود دارد كه از دل فعاليت آنها فساد توليد شود يعني در واقع اين باندها فسادآفرين هستند. در آن هشت سال شأن و شوون كشور در تمامي عرصه‌ها اعم از اقتصاد، سياست و فرهنگ چنان مورد هجوم قرار گرفت كه اظهر من ‌الشمس است و براي اثبات اين ادعا نياز به توضيح نيست.

با توجه به مشكلاتي كه دولت نهم و دهم براي دولت يازدهم به ارث گذاشته فكر مي‌كنيد تا چه اندازه اين دولت مي‌تواند از پس مشكلات پيش رو برآيد؟


يكي از ترديدهاي جدي من در سال 92 اين بود كه به فرض كانديداي موردنظر ما راي بياورد، چگونه مي‌خواهد كشور را بعد از مصيبت‌هاي احمدي‌نژاد اداره كند. اين سوال هنوز پابرجاست. مثلا تا پايان مردادماه سال گذشته وزيران احمدي‌نژاد در وزارتخانه‌ها بودند و دولت روحاني يك ماه بعد از آن اداره كشور را با تمام ساختارهايي كه قبل از آن براي او به ارث رسيده، برعهده گرفته است. به نظر شما يك وزير در وزارتخانه چقدر توانمند است كه ساختار آن را دگرگون كند بنابراين جبرهايش بيشتر از اختيارات است مثلا مسكن مهر چيزي است كه دولت قبل پخته و براي اين دولت باقي گذاشته است. تمامي كارشناسان مي‌گويند مسكن مهر يك مسير اشتباه داشته اما واقعيت اين است كه اين آشي است كه دولت قبل پخته و ديگش در حال قل قل كردن است و اين دولت ناگزير از آن است كه به هر حال به نوعي تكليف آن را روشن كند. يعني هزاران هزار واحد مسكوني در سراسر كشور بايد تكميل شود و سند رسمي پيدا كند. يا معوقات بانكي كه نصيب اين دولت شده و مهم‌تر از همه اينها پرداخت نقدي يارانه‌ها كه روش غلط و خانمان براندازي بود. دولت امروز با زبان كارشناسي ده‌ها بار گفته كه اين كار غلط بوده و هست اما به يك دامي افتاده كه راه فرار ندارد. از قديم گفته‌اند لطف مستمر ايجاد حق مي‌كند و امروز مردم يارانه را حق خود مي‌دانند و مانند كارمندي كه بايد سر ماه حقوق بگيرد احساس مي‌كنند در بيستم هر ماه بايد يك پولي به حساب‌شان واريز شود. نكته ديگر اينكه در بسياري از وزارتخانه‌ها استخدام‌هايي صورت گرفته و بدنه دولت بر خلاف شعارهايي كه سال‌ها داده شده در دوران احمدي‌نژاد بزرگ‌تر شده و نيروهاي زيادي در آن استخدام شده‌اند و الان وزير آن وزارتخانه مانده چه كند اگر آنها را اخراج كند به خيل بيكاران اضافه مي‌شوند اگر آنها را نگه دارند و به آنها حقوق بدهند محصول آن حجم عظيم هزينه براي دولت و نهايتا افزايش تورم خواهد بود بنابراين دولت در بستري گرفتار شده كه براي او جبر است و به همين دليل كمترين توان مانور و اقدام را دارد.

با توجه به تنهايي دولت و نبودن تشكيلاتي براي حمايت سيستماتيك از آن و انبوهي از مشكلات كه پيش روي دولت قرار گرفته، دولت چگونه مي‌تواند موفق شود؟


بنده اعتقاد دارم ما در ميان جبرها و اختيارات قرار گرفته‌ايم و هرچه از كشورهاي مترقي و پيشرفته دورتر مي‌شويم به جبرها افزوده و از اختيارات كاسته مي‌شود بنابراين ما امروز در شرايطي قرار گرفته‌ايم كه به اعتقاد من جبرهاي دولت و آقاي روحاني بيش از اختياراتش است و آقاي روحاني هر كاري كه بخواهد نمي‌تواند انجام دهد. اصلاح‌طلب‌ها بنا به مصلحت كشور سكوت معني‌داري كرده‌اند و جريان محافظه‌كار هم پس از حدود شش ماه از انتخاب روحاني شروع كرده‌اند به ميدان‌داري و فشار بر روي دولت تا به او نشان دهند نمي‌تواند اهداف موردنظر خود را پيگيري كند. بارزترين شكل فشار بر دولت، استيضاح وزير مسلمان، مومن، ايثارگر و دانشمند او است.

البته اين كشمكش دولت و مجلس مختص مقطع كنوني نيست بلكه در تمام دوره‌ها وجود داشته است. اين مشكل از كجا ناشي مي‌شود؟

مجلس به دليل اينكه انتخابات آن با انتخابات رياست‌جمهوري دو سال فاصله دارد، از نظر جناح‌بندي‌هاي سياسي دچار نوعي غيرهمگوني با دولت است. تركيب غالب مجلس مخالف اهداف و برنامه‌هاي رييس‌جمهور است كه اين ناشي از فاصله دو ساله انتخابات قوه مجريه و مقننه است. هر چند انصافا در شرايط كنوني يعني از سال گذشته به اين طرف، بسياري از عقلاي محافظه‌كار در مجلس و بيرون مجلس تلاش كرده‌اند كه عموم محافظه‌كاران را در مجلس با دولت همراه و همدل كنند و اجازه ندهند وضعيت به صورت تقابل در بيايد.

اين همكاري محافظه‌كاران كه شما به آن اشاره كرديد با چه انگيزه‌يي صورت مي‌گيرد؟


يكي از دلايل در پيش گرفتن اين استراتژي شايد اين بوده كه از رفتن روحاني در دامن اصلاح‌طلب‌ها جلوگيري كنند. اگر خاطرتان باشد روزنامه‌هايي مثل «كيهان» و مانند آن تلاش كردند بعد از اينكه كانديداي موردنظرشان راي نياورد، انتخاب آقاي روحاني را با اين عنوان كه او عضو جامعه روحانيت مبارز است متعلق به خود و به گونه‌يي وانمود كنند كه روحاني به اصلاح‌طلبان تعلق ندارد.

اما به نظر مي‌رسد هرچقدر محافظه‌كاران ميانه رو در همراهي با دولت در مجلس مي‌كوشند، بخش راديكال‌تر مجلس چندان به اين همكاري اعتقادي ندارد و فشار بر دولت را سرلوحه كار خود قرار داده است؟

واقعيت اين است كه جريان تندرو مجلس كه هميشه صدايش بلند است، اين وضعيت را تحمل نكرده و طبيعتا با فضاسازي‌هاي مختلف عليه دولت مشكلاتي براي آن ايجاد مي‌كند. ميزان تذكرات به وزرا و سوال از آنها و اصطلاح تازه باب شده دادن كارت زرد به وزرا، تلاش براي استيضاح چند وزير از رفتارهايي است كه اين مجلس براي تحت فشار گذاشتن دولت روحاني در پيش گرفته است، هر چند با تلاش رييس مجلس و عقلاي محافظه‌كار مجلس بخشي از اين فشارها خنثي شده است.

نمايندگان مجلس مي‌گويند كه استيضاح، سوال و... از حقوق مجلس است و اين نوع اعمال، طبيعي است، مشكل اين بحث كجاست؟

متاسفانه جريان محافظه‌كار در تمام سال‌هاي گذشته نشان داده در كسب قدرت تنها زماني راضي مي‌شود كه كل قدرت را در دست بگيرد. گرچه استيضاح جزو حقوق مجلس است اما هر جا لازم بداند قاعده بازي را به هم مي‌زند. نمونه‌هاي بارزي از به هم زدن بازي اقليت و اكثريت در جريان محافظه‌كار وجود دارد. از اعمال نظارت استصوابي و دخالت در امور انتخابات گرفته تا نپذيرفتن بسياري از چارچوب‌ها و تغيير قوانين به نفع چارچوب‌هاي موردنظر. اقليت و اكثريت بايد براي هم حقوق قايل شوند و همديگر را به رسميت بشناسند و در چارچوب قانون و اخلاق مبارزه كنند.

راهكار شما براي آنكه تعارض مجلس و دولت كم شود چيست؟

تنها راهكار حاميان دولت اين است مجلسي تشكيل دهند كه يار دولت باشد و دولت را در تحقق اهدافش كمك كند. اگر ما شاهد انتخابات آزاد باشيم هرچند با اعمال نظارت استصوابي براي جلوگيري از حضور اصلاح‌طلبان شناسنامه‌دار، من ترديد ندارم كه جريان همسو با دولت در كشور راي مي‌آورد و مردم به آنها راي مي‌دهند.


برش-1


در دوران آقاي خاتمي هم هيچ حزب مشخصي پشت ايشان نبود و نمي‌توان او را برآمده از يك جريان حزبي دانست. ايشان در واقع برآمده از خواست عمومي جامعه متحول شده ايران بود. نيروهاي مترقي حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، مجمع روحانيون مبارز و جريان روشنفكري دانشگاه‌ها با خاتمي همدلي و هم راهي كردند و بعد از رييس‌جمهور شدن ايشان در جرياني مثل جبهه مشاركت و جرياناتي نظير آن متشكل شدند و تلاش كردند كارها را تشكيلاتي‌تر از او به پيش ببرند

برش-2


واقعيت اين است كه جريان تندرو مجلس كه هميشه صدايش بلند است، اين وضعيت را تحمل نكرده و طبيعتا با فضاسازي‌هاي مختلف عليه دولت مشكلاتي براي آن ايجاد مي‌كند. ميزان تذكرات به وزرا و سوال از آنها و اصطلاح تازه باب شده دادن كارت زرد به وزرا، تلاش براي استيضاح چند وزير از رفتارهايي است كه اين مجلس براي تحت فشار گذاشتن دولت روحاني در پيش گرفته است، هر چند با تلاش رييس مجلس و عقلاي محافظه‌كار مجلس، بخشي از اين فشارها خنثي شده است
منبع: اعتماد
تصویر روز
خبر های روز