به روز شده در: ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۴۴
کد خبر: ۶۹۶۱۴۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۶ - ۱۷ خرداد ۱۴۰۴

فرار دختران به دل بی پناه جامعه!

روزنو :جامعه‌شناسان معتقدند آمار دختران فراری نیز نگران‌کننده و مغفول مانده است

رفت و دیگر برنگشت‎‎‌‎؛ سما را می‎گویم. همان دختر گمشده شیرازی که درست در یک روز گرم تابستانی ناپدید و مفقود شد. از تیرماه ۱۴۰۱ روز‌های زیادی آمدند و رفتند، اما سمای این قصه تلخ نیامد که نیامد. چشمه‎های امید بسیاری خشکیدند ولی چشم‌های پدر این دختر گمشده هنوز از داغ فقدان و انتظار مداوم جاری است.

فرار دختران به دل بی پناه جامعه!

به گزارش روزنو، سوگواری بی‌پایان خانواده سما سرجایش بود که چند روز پیش دختر دیگری به‌نام الهه حسین‌نژاد هنگام بازگشت به منزل از میدان آزادی، مفقود شد. تا اینکه با اعلام خبر قتل الهه و پیدا شدن پیکرش در بیابان‌های اطراف تهران، جامعه در بهت فرو برد. این موضوع به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد‎؛ حتی برخی خانده‌ها برای امنیت دختران‌شان ابراز نگرانی و خودشان را جای الهه و خانواده‌اش تصور کردند.

تصور آسانی نیست‎؛ دردناک است جای الهه بودن! چشم‌هایم را می‎بندم و به گفته‌های عموی الهه فکر و سکانس به سکانس، نقش الهه را در ذهنم تداعی می‎کنم. حالا من جای الهه‌ای هستم که یک ساعت زودتر از سرکار بیرون زده‌ام تا به خانه‌ام در اسلامشهر برگردم، چون مادرم به من سپرده است که باید خودم را به برادر معلولم برسانم. قبل از پیاده شدن در میدان آزادی، کرایه را کارت به کارت می‌کنم.

در سکانس بعدی سوار خودروی دیگری می‌شوم که سمندی نقر‌های است. در مسیر با خواهرم صحبت می‌کنم و به او خبر می‌دهم چیزی نمانده تا به میدان نماز برسم. چشمهایم را باز میکنم، چون دیگر نمیخواهم جای الهه باشم. الهه‌ای که به گفته رئیس پلیس آگاهی پایتخت قرار است به خاطر گوشی گران‌قیمتش برابر سرقت از سوی راننده مقاومت کند و با وارد شدن ضربات چاقو به سینه‌اش به قتل برسد. آخرین سکانس مربوط به کشف پیکر بیجانی است در دل بیابان‌های اطراف تهران؛ کات و تمام! بغض گلویم را می‌فشارد؛ پس جای الهه بودن آسان نیست؛ حتی در گوشه امن خانه‌هایمان.

بازتاب خبر مفقودی و قتل الهه در شبکه‌های مجازی

آدم‎های زیادی خودشان را جای الهه گذاشته‌اند و همذات‌پنداری کرده‌اند. مثلا قبل از اعلام خبر قتل الهه، کاربری در فضای مجازی نوشته: «از وقتی فهمیدم الهه گم شده از شدت غصه له شدم و اینکه کاری از دستم بر‌نمیاد، داره منو له‌تر می‌کنه».

یا کاربر دیگری گفته: «کاش پیدا بشی، کاش سالم باشی، کاش برگردی الهه». بعد از اعلام خبر پیدا شدن پیکر بیجان الهه هم مردم واکنش‌های شدیدی از خود بروز دادند. مثلا کاربری نوشت: «بمیرم برای دل مادرش». یا دیگری که گفته: «خدا میداند روزانه چه تعداد زن و کودک دزدیده میشوند، اما رسانه‌ای نمی‌شود». یا کاربری که نوشت: «جون آدم از یه موبایل ارزونتر تموم میشه.» همه این کامنت‎ها و کپشن‌ها نشان‌دهنده فضای ملتهب روحی و روانی و همچنین وضعیت ملتهب و اضطراب‌آلود پیش آمده برای این دختر ۲۴ ساله است.

نکته مهم که نگران کننده‌تر از این وضعیت است، نبود تحلیل درست از حادثه پیش آمده است. فضای مجازی و رسانه‌های دیداری و شنیداری بیشتر در انتشار چنین خبر‌هایی از یکدیگر پیشی می‎گیرند بدون اینکه تحلیلی درست از ماجرا داشته باشند. عامه مردم هم چیزی جز چند خط خبر کپی شده و تکراری عایدشان نمی‌شود که آن هم بعد از گذشت مدتی با انتشار خبر‌های دیگر به آرشیو حافظه‌شان منتقل یا حذف می‌شود. در حالی که در گذشته چنین نبود.

به‌عنوان نمونه به ماجرای خفاش شب می‌توان اشاره کرد؛ رسانه‌های مختلف از زوایای متفاوت درباره خفاش شب و ابعاد جنایاتی که مرتکب شده بود آنقدر تحلیل و گزارش ارائه داده بودند که هنوز در حافظه تاریخی مردم پررنگ و فراموش نشدنی است.

اما امروزه اگر چه سرعت انتشار یک خبر بسیار بالاتر از آن دوره است، اما تزریق یک خبر مشخص در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی برای جلب توجه عمومی بدون پشتوانه تحلیلی به مرور زمان از اهمیت حادثه می‌کاهد. کارشناسان و جامعه‌شناسان معتقدند نمونه الهه تنها مورد پیش آمده برای دختران نیست و این باید عاملی شود برای پیگیری مشکلات همه دخترانی که سرنوشت تلخشان رسانه‌ای نشد.

بی‌توجهی نسبت به آمار دختران فراری

دکتر غفور شیخی، جامعه‌شناس به هفت‌صبح می‌گوید: بیشتر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به جای تحلیل یک ماجرا فقط برای جذب بازدیدکننده یا دنبال‌کننده تصمیم می‌گیرند روی کدام خبر متمرکز شوند. برخی اخبار طبعا مخاطبان را به‌سرعت دچار استرس می‌کند. اما سوال اینجاست که چرا این اتفاق فقط در پی انتشار یک خبر خاص می‌افتد؟ مثلا عکس‌العمل و مسئولیت اجتماعی مردم در قبال مفقودی تا لحظه پیدا شدن پیکر الهه حسین‌نژاد قابل تحسین است، اما آیا این مسئولیت‌پذیری در قبال دیگر مسائل اجتماعی مثل آلودگی هوا، سطح رفاه اجتماعی، کاهش خط فقر و ... به همین سرعت انتقال پیدا می‌کند؟

این جامعه‌شناس به دختران فراری اشاره می‌کند و ادامه می‎دهد: آیا می‌دانستید که به‌طور میانگین هر شب چند دختر فراری فقط در تهران داریم؟ چرا ما نسبت به این آمار عکس‌العملی جمعی نشان نمی‌دهیم؟ جوابش واضح است، چون این رسانه‌ها هستند که تصمیم می‌گیرند روی کدام خبر بیشتر مانور دهند. موضوع دختران فراری نیز به اندازه قتل الهه اهمیت دارد.

شیخی می‎گوید: درگذشته یک خبر دهان به دهان می‌گشت و به گوش همه افراد هم نمی‌رسید. اما امروزه شبکه‌های اجتماعی به‌سرعت اخبار را به اشتراک می‌گذارند. پس ما با یک همبستگی اجتماعی رو‌به‌رو می‌شویم، اما باید این را در نظر داشته باشیم که هر کسی می‌تواند یک سناریو بنویسد و تصمیم بگیرد این سناریو را به همین راحتی در شبکه اجتماعی پرمخاطبش جا بیندازد و بهره‌برداری کند. این موضوع در همه جای دنیا دیده می‌شود.

این جامعه‌شناس با اشاره به درخواست مردم برای نظارت بیشتر می‌افزاید: در مورد مفقودی دختران اولین درخواست مردم افزایش دوربین‎های نظارتی بوده است. یعنی در واقع آنها معتقدند برای معضل مفقودی به یک دیده‎بان اجتماعی نیاز دارند. یعنی همه جا را پر از دوربین می‌خواهند؛ بنابراین باید پشت این تقاضا مزایا و معایب آن را هم دید.

شیخی ادامه می‌دهد: از دیدگاه دولت‌ها در یک بعد جهانی این کار به نفع‌شان است و مزیتی برای کنترل شهروندان به حساب می‌آید، اما باید این را هم بدانیم که مردم و جامعه نیازمند حریم خصوصی هستند و با این کار آزادی‌های شخصی هم کاهش می‌یابد؛ بنابراین وقتی یک موجی راه می‌افتد و تقاضایی در شبکه‌های اجتماعی فراگیر می‌شود این وظیفه‎ رسانه‌هاست تا موضوع را تحلیل و همه ابعاد را باز کنند.

تهدید نهاد خانواده

دکتر امان‌الله قرایی مقدم، جامعه‌شناس و آسیب‌شناس اجتماعی هم می‌گوید: مفقودی دختران و همچنین فرار دختران و حتی دزدیدن کودکان موضوع تازه‌ای نیست. با انتشار هر خبری در این زمینه ناامنی روانی جامعه را فرا می‌گیرد. زیرا اثرات بدی که این دست اخبار روی والدین و خانواده‌ها می‎گذارد، حتی بازدهی کاری و اقتصادی را پایین می‌آورد. تصور کنید چگونه می‌توان نگرانی یک مادر را بعد از خواندن خبر‌های ناگوار درک نکرد، وقتی دخترش به استقلال اقتصادی خود فکر می‌کند و برای رسیدن به این خواسته باید هر روز از خانه بیرون برود.

این آسیب‌شناس اجتماعی ادامه می‌دهد: نیروی انتظامی در ایجاد امنیت نقش پررنگی دارد. دختر در جامعه ما تقدس دارد. پس برخوردی که نیروی انتظامی با یک چاقوکش می‎کند مسلما باید خیلی متفاوت‌تر نسبت به کسی باشد که به دختران آسیب می‌رساند. آمار چنین اتفاقاتی با برخورد‌های محکم و جدی نیروی انتظامی کاهش می‌یابد. ما در چنین پرونده‌هایی با شعبان بی‌مخ‌های چاقوکش مواجه نیستیم. با کسانی مواجه هستیم که نهاد خانواده و امنیت جامعه را نشانه گرفته‌اند.

قرایی مقدم می‌گوید: انتشار چنین اخباری در شبکه‌های اجتماعی ترس را به‌شدت گسترش می‌دهد. از طرفی تبلیغات سویی در جهان نسبت به امنیت کشور ما ایجاد می‌شود. دختران ما مشاغل زیادی را در اختیار دارند، بنابراین باید با آگاهی‌رسانی و آموزش و اعمال قانون این دست ناامنی‌ها را کاهش داد.

خاموش‌سازی آمار‌های تکان‌دهنده

دکتر محمد گراوندنیا، روانشناس نیز می‎گوید: به صورت کلی در نظریه‌های رفتاری جدید موضوعی به نام تقویت جانشینی و تنبیه جانشینی داریم. یعنی الزاما نیاز نیست که ما مستقیم تنبیه شویم، اما مشاهده‌گر تنبیه هستیم. مثلا اگر یک خودرویی که جلوتر از همه خودرو‌ها در حال حرکت است در جاده چپ کند، ناخودآگاه بقیه خودرو‌های پشتی با دیدن این صحنه تا چند متر آهسته حرکت می‌کنند.

این روانشناس ادامه می‌دهد: درباره خبر مفقودی و سپس قتل الهه هم با این موضوع مواجهیم. برخی والدین با دیدن چنین پیامد نامطلوبی برای فرزندان خود بازدارندگی ایجاب می‎کنند. در واقع ما با یادگیری مشاهده‌ای مواجه هستیم و بازداری می‌کنیم تا رفتاری برای خودمان تکرار نشود.

گراوندنیا می‌گوید: بیشتر ما تحت تاثیر رسانه‌ها قرار می‌گیریم. هر خبری می‎تواند به ‎سرعت خوراک رسانه‌ها و شبکه‌‎های اجتماعی شود. اما باید دید این خبر‌ها با چه هدفی تهیه می‌شوند و برداشت خانواده‌ها از اخبار هم بسته به آرمان‎هایی که دارند متفاوت است. مثلا کسی که معتقد است آزادی زنان برای استقلال و اشتغال لازم است با خواندن چنین خبری فرزندان خود را محدود نمی‌کند و می‌گوید استقلال تاوان دارد، اما برخی شاید محدودیت‌هایی ایجاد کنند تا فرزندان‌شان از حاشیه امن‌شان خارج نشوند.

این روانشناس ادامه می‌دهد: برخی هم در پرونده مفقودی دختران به دنبال افزایش دوربین‌های نظارتی هستند که خود تیغ دولبه است. حتی اگر در خانه هم نظارت والدین بیش از اندازه باشد رشد کودک به تعویق می‌افتد. چه برسد در یک جامعه گسترده‌تر از نهاد خانواده؛ بنابراین حل چنین موضوعاتی نیازمند تحلیل و بررسی‌های همه جانبه است.

گراوندنیا می‌گوید: ما چرا فقط نسبت به یک خبر چنین واکنش گسترده‎ای داریم. دلیلش را پیشتر گفته‌ام. به‎دلیل تاثیر رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی، اما واقعیت این است که ما آمار تکان‌دهنده‌ای در زمینه‌های دیگر هم داریم که با پرداختن انتخابی به یک خبر خاموش‌سازی می‌شوند. مثل آمار بالای ۸۰ درصد افسردگی در تهران یا موضوع خودکشی پزشکان.

در هرصورت امیدوارم روزی برسد که همه دختران حاشیه امنیت داشته باشند، هیچ دختری مفقود نشود، به قتل نرسد، فرار نکند و تکلیف تمام پرونده‌های نیمه‌تمام مثل پرونده سما‌ها و الهه‌ها روشن شود. دلم می‎خواد گزارشم را با یاد سما جهانباز که هنوز تکلیف پرونده‌اش روشن نیست این‌گونه به پایان برسانم: یوسف گم گشته باز آید به کنعان...، اما دلم رضا نمی‌‎دهد. من هم پر از تشویش و نگرانی‌ام، چون مثل همه همچنان سوالی دارم: سما کجاست؟

تصویر روز
خبر های روز